و اما محض خاطر اینکه مطلبی خارج از حلقه لندن داشته باشید داستان شترها را برایتان تعریف کنم که یک جورایی در مذمت ژورنالیزم پشت میزی است و اینکه خبرنگاران حاضر در محل یا به قول بزرگان بی بی سی گزارشگران Over sea چقدر زحمت می کشند!
توی این دمای هوای بالای 40 و گاهی بالای 45 درجه امارات یک روز زدیم به صحرا تا گزارشی درباره شترها درست کنیم. مشکل من این بود که باید برای نسخه رادیویی این گزارش صدای محیط تهیه می کردم و از بخت بد آن روزی که ما رفتیم به صحرا شترها مثل بچه آدم ساکت نشسته بودند و بر و بر ما رو نگاه می کردند.
خلاصه به یکی از عرب های محلی گفتم تو رو خدا یه جوری صدای اینها رو دربیار والا کار امروزمون عاطل و باطل میشه. بنده خدا که عمری رو با شترها سرو کله زده بود هرکاری کرد عربده شترها را دربیاورد، شترها چیزی غیر از لبخند بهش تحویل ندادند، آنهم لبخندهایی عاری از هر نوع صدا!
گفتیم حالا ما داریم مطلبی درباره "فواید" شیر شتر هم تهیه می کنیم، اگه امکان داره یکی از این شترها را بدوشید تا ما بتونیم "صدای دوشیدن شیر شتر" را ضبط کنیم. خلاصه، یکی شروع کرد به دوشیدن، حالا ندوش کی بدوش، ولی صدای باد به اندازه ای زیاد بود که عملا ما نتوانستیم از صدای برخورد شیر شتر با ظرف چیزی رو ضبط کنیم. آخرش یه جورایی موفق شدیم چند دقیقه عربده شتر را ضبط کنیم، ولی به این فکر هم بودیم که حالا باید چطوری بعد از یکصد و بیست کیلومتر رانندگی "جاده شیخ زاید را رد کنیم" که اقلا آدم یک ساعت توی ترافیک این "بزرگراه!" می ماند. ولی بعد از اینکه ماشین توی شن گیر کرد و درآوردنش ما رو چهل دقیقه زیر آفتاب داغ نگه داشت فهمیدیم که اینجا علاوه بر ترافیک و شترهای مودب چیزهای دیگری هم هست که آدم رو علاف خودش می کند!"
آخه برادر من هر کاری تکنیکی داره راهی داره چاهی داره. اولا باید می گفتید از بی بی سی هستید و قراره صداشون تو دنیا پخش بشه اونوقت نه تنها شتر که سنگ هم به صدا در می اومد. دوما باید بهش می گفتید که ایرانی هستید و برای شبکه انگلیسی از یک کشور عربی می خواهید گزارش تهیه کنید اونوقت شتر گلوبالیزه شده و صداش در می اومد. سوما مطمئنید که میشد اون شتر را دوشید (ممکنه مشکل تکنینکی داشته) و چهارما بعضی وقتها شتر ها هم مثل آدمها رفتار می کنند (بیخود نیست واحد شمارش شتر - نفر- است) اگه به جای اینکه برید سراغش که طاقچه بالا بزاره براش تست ورودی و امتحان می گذاشتید اونوقت نه تنها حرف میزد که بعید نیست رقص شتری هم تحویل میداد . بیت-
الا ای اشتر ساکت که با ما در بیابانی
نوشتم در بلاگ از تو که میدانم سخندانی