دربارهٔ من:
آخرین نظردهندگان:
- Anonymous دربارهٔ تماشای ریحان
- لیام دربارهٔ @hrmoh
- سمانه ، م دربارهٔ @hrmoh
- M دربارهٔ شرح یک تجربه: سیانوژن روی گوشی LG Optimus 4X
- مسعود دربارهٔ @hrmoh
مشترک شوید:
ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.
جستجو:
دووم
۸۶/۰۴/۱۲از من میشنوید بازیهای خوب را هی تند تند بازی نکنید تا تمام بشود! بعداً یک وقتهایی دلتان برایشان تنگ میشود، اما چون سرانجام ِ همهی مراحلش را میدانید نمیشود دوباره بروید سراغشان. به هر حال من الان در مورد سری شاهزادهی ایرانی چنین حسی دارم. بگذریم!
یک چند وقتی هست که نمیدانم به خاطر فصل است یا چیز دیگری، حس هیچ کاری را ندارم. گاهی فیلمکی میبینم و گاهی مثل امشب مینشینم پای بازی. در مورد دووم قبلاً گفته بودم. حالا یک چند وقتی هست که تنها بازی نصب شده روی سیستمم همین یکی است که گاهی گداری، ای! سرکی به آن میزنم. امروز یک چیز باحال داخل بازی دیدم، گفتم بد نیست برای شما تعریفش کنم، بلکه چیزی هم نوشته باشم تا بعضیها باز هم از سوت و کوری اینجا اعصابشان خرد نشود و فحشم ندهند!
توی بازی دووم یک سری کمد وجود دارد که داخلشان اسلحه، مهمات و یک سری چیزهایی که حال آدم را خوب میکند 😉 (اسم فنیترش «جان» است!) پیدا میشود. اما خوب! خیلی از این کمدها رمزدار هستند و باید بازیکن رمز آنها را پیدا کند.
این آقای خشنی که شما کنترلش میکنید و قهرمان بینام بازی هستش، یک کامپیوتر جیبی دارد (پی.دی.ای) که از طریق آن ایمیل دریافت میکند. همچنین میتواند از کامپیوترهای جیبی به جا مانده از همقطارانِ معمولاً به لقاءالله پیوسته 😉 ایمیلهای آن مرحومان را به کامپیوتر خودش منتقل کند و همچنین بلاگهای صوتی آنها را گوش دهد.
حالا، من همین امشب توی یکی از مراحل به یکی از همین کمدهای کذایی برخورد کردم. یک کامپیوتر جیبی هم همان دور و ور بود که آن را برداشتم تا ایمیلهایش به کامپیوتر جیبی خودم منتقل شود و ایمیلهای کامپیوتر جیبی احتمالاً صاحاب مرده 😉 را باز کردم. نکتهی جالبش همین جاست. ببینید، گفته رمزش کجاست:
نوشته که رمزش را در این نشانی اینترنتی میتوانید پیدا کنید: www.martianbuddy.com. یعنی باید از بازی بیاییم بیرون، برویم داخل این سایت، رمز را پیدا کنیم و برگردیم. این هم سایت مزبور:
زمینهی فعالیتش گویا بازاریابی و تبلیغات است و جالب است که یک تکه تبلیغ اینجوری هم توی بازی دووم گرفته! به هر حال، این سایت رمز ما را به ما داد (همان پایین نوشته ۰۵۰۸)، و واقعاً هم که فرایند طولانی بیرون آمدن از محیط بازی، رفتن به سایت و سپس بازگشت به محیط بازی واقعاً ارزشش را داشت. چرا که داخل آن کمد اسلحهای بود بس خفن! که تا امروز عینش را در بازی ندیده بودیم و -جای شما خالی- کلی هم حالش را بردیم:
داستانی با دو پایان متفاوت
۸۵/۰۶/۰۸شاهزادهی ایرانی ۲ را هم محض تکمیل سری شاهزادهی ایرانی تمام کردم. اول بازی خیلی از آن خوشم نیامده بود، مخصوصاً این که این قسمت شاهزادهی ایرانی به نسبت دو قسمت دیگر پر اشکالتر است و همچنین موزیک متن آن به نظرم در بعضی جاها نامتناسب و غیرقابل مقایسه با قسمت سوم این بازی به نظر میرسید اما به تدریج که جلو رفتم بازی برایم قابل تحملتر و جالبتر شد. (اخطار: اگر میخواهید پایان داستان این بازی برایتان لو نرود ادامهی نوشته را نخوانید!)
تمام شد
۸۵/۰۳/۱۶این روزها تقریباً روزی نیست که یکی دو بازدیدکننده که با جستجوی «شاهزاده ایرانی» و متعلقاتش به اینجا رسیده باشد نداشته باشم. وقتی به مرحله یکی به آخر (و به نوعی آخر) بازی رسیدم سختی مرحله از یک طرف و بیانگیزگی ناشی از مشاهده ویدئوهای بازی و لو رفتن آخر ماجرا برایم از طرف دیگر باعث شد که چند روز همانجا بمانم و دو سه روز پیش که متوجه این بازدیدکنندگان علاقمند به این بازی شدم انگیزه لازم برای تمام کردن کار را به دست آوردم و دیروز بازی را تمام کردم. مرحله یکی به آخر نبرد با وزیر و نابود کردن اوست، وزیر غولی نسبتاً سخت مابین این یکی و این دوتاست که علاج سختیش برای من تکرارهای پیاپی مرحله بود! مرحله آخر هم مرحلهای آسان و در عین حال متفاوت است. وقتی بازی تمام میشود گالری ویدئوهای بازی فعال میشود، داخلش یک ویدئوی جالب دارد (اولین عنوان) که چون در مسیر ویدئوهای بازی نبود من آن را قبلاً ندیده بودم.
میتوانید مجموعه مرحلههای ذخیره شده من را از اینجا دریافت کنید و با کپی کردن آنها در زیرشاخه یکی از نام بازیکنها واقع در زیر شاخه POP3Profiles در مسیر نصب بازی به آنها دست پیدا کنید. البته اگر از این بازی لذت میبرید توصیه میکنم این خیانت را در حق خود روا ندارید!
در مورد بازی، به نظرم بازی خوبی بود چرا که علی رغم سختی (البته برای من که یک بازیکن حرفهای و همیشگی نیستم) آنقدر کشش و جذابیت داشت که از بازی زده نشوم. از لحاظ میزان «ایرانی» بودن داستان، صحنهها و سایر متعلقات بازی فکر میکنم با وجود آن که شرکت سازنده قصد نداشته یک شاهزاده واقعاً ایرانی بسازد اما به نسبت بازی شماره یک (شماره دو را بازی نکردهام) روی این قضیه بیشتر کار شده بود. شرکت سازنده این بازی را (شماره سهاش را البته، نسخههای قبلی را نمیدانم) با همکاری یک استودیوی مراکشی (کازابلانکا ستودیوز) ساخته و تعداد زیادی از دستاندرکارانی که نامشان در فهرست همکاران بازی آورده شده نامهای عربی دارند. علاوه بر فضای بازی که در آن مجسمههایی شبیه به پیکرهها و نقش برجستههای هخامنشی به چشم میخورد و خطوط شبیه به خصوط میخی بر روی دیوارههای آن زیاد دیده میشود (البته در یکی از مراحل کتیبههایی با خطوط شبیه خطوط چینی و ژاپنی هم دیدم!) برای برخی فنون جنگی و اشخاص نیز از نامهای ایرانی استفاده شده بود (اینهایی که الان خاطرم هست: داریوش، مهستی، آزاد، زروان). در بازی شماره یک متوالیاً در صحنههای مختلف پارچهآویختههایی به خط عربی با عنوان «ملک اسعد» دیده میشد (!) و مجسمهها نیز شباهتی به مجسمههای ایرانی نداشتند. البته فضای یکی از مراحل بازی شماره سه باغهای معلق بابل است که فکر میکنم قبل از استیلای ایرانیان بر بینالنهرین از بین رفته باشد.
راه شاهی
۸۵/۰۲/۲۹اگر بگویم این مرحله راه شاهی بازی شاهزاده ایرانی ۳ یکی دو تار مویم را سفید کرد اغراق نکردهام.
کشتمش!
۸۵/۰۲/۱۶بالاخره کشتمش! آنقدر اذیتم کرده بود که تصمیم گرفته بودم وقتی دخلش را آوردم حتماً شرح ماجرا را اینجا بنویسم.
شاهزاده ایرانی
۸۵/۰۲/۱۴داشتم به دنبال راهی برای مشاهده فایلهای ویدئویی بازی شاهزاده ایرانی ۳ میگشتم بین راه به اینجا رسیدم، بحثی شده راجع به این که چطور میشود حرکات اکروباتیک شاهزاده را تقلید کرد و جالب اینجاست که اشاره شده به این که فردی به نام رامین سهراب که یک ایرانی ساکن فنلاند است توانایی انجام حرکات شبیه به آن را دارد و ویدئوهایی از آن حرکات را در سایتش در دسترس گذاشته. به نظرم جالب آمد. محض اشاره آنچه دنبالش بودم را اینجا پیدا کردم. همان عنوان اولی.
تذکر مهم: اگر در مورد این بازی سؤال دارید لطفاً دیگر اینجا مطرح نکنید. به وبلاگ امیرعلی (اینجا) یا مسعود (اینجا) سر بزنید.