در شبِ تاری که در آن نور حق تابیده بود
دل عروج لاله را تا اوج بودن دیده بود
بوی رز آن شب نمیآمد خداوندا بگو
دست نامرد کدامین باد او را چیده بود؟
بوی شببو آن شب از بستان نمیآمد چرا؟
آن گل شبزندهدار آن شب مگر خوابیده بود؟
×××
ارتش طوفان در آن شب از برای فتح باغ
با رز و شببو و لاله مدتی جنگیده بود
لاله کان شب با هجوم سرد طوفان جنگ کرد
صبح فردا شربت پرواز را نوشیده بود
گر چه رز پرپر شد آن شب، صبح فردا بوی او
در چمنزار بهشت جاودان پیچیده بود
×××
آسمان -آبیترین آواز بلبل در قفس-
در عزای لاله سیلابی ز خون باریده بود
در کنار گور شببو، لاله، رز در باغ گل
صبح فردا لاله و شببو و رز روییده بود