تردیدهایم را
بی تو بودن
افزون میکند
و باورهایم را …
از کدامین آغاز سخن میگویی
و از کدام پایان؟
اینجا کسی به فکر فردا نیست
و کسی از غم دیروز نمیگرید
حتی کسی به امروز هم نمیاندیشد
اینجا
همه ایستادهاند و منتظرند،
منتظرند،
منتظرند،
و همینطور منتظرند
تا این که انتظار به پایان برسد
و من نمیدانم چرا فکر میکنم
که حتی اگر روزی انتظار هم به پایان برسد
اینجا همه باز هم خواهند ایستاد.
باور نمیکنم
با تو هم حتی
تردیدهایم به پایان برسند
تو فقط یک بهانهای
تو نیستی
و اگر هم باشی
برای من فقط یک بهانهای
بهانهای برای نیندیشیدن
بهانهای برای نرفتن
بهانهای برای تردید داشتن
بهانهای برای انتظار کشیدن.
بیهوده نیست
که نامت
معنای فردا را میدهد
معنای روزی را که نیامده
و هیچگاه نخواهد آمد.