«” آنقدر با سر به دیوار خانهمان هد زدم که گچ دیوار خانهمان ریخت ”.»
ای آدمهای «پست و حقیر»! ای شماها که فکر میکنید فوتبال فقط یک بازی است با یک توپ و دو دروازه و چند نفر فوتبالیست که البته همگی غیر از یک نفر جزء «جماعت لمپن» و از «سطح فرهنگی خاص» هستند! فکر کردید فوتبال به همین سادگی است که «زمان بازی که میشود همه کارشناس میشوید»؟
«با افتخار ممکلمتمان چه میکنید؟» «عوض روحیه دادن و تشویق» و گفتن این که الهی صد سال دیگر کاپیتان تیم ملی باشی فقط به خاطر این که «تیم چهارم جهان را» نبردیم «کاپیتان تیم را که حتی یک پاس اشتباه هم نداده است» (چون اصلاً توپی به پایش نخورده و اگر هم خورده پاس نداده) «زیر انتقاد و فحش میگیرید و اشک او را در میآورید»؟ «خجالت هم خوب چیزی است به خدا. بس کنید آقایان. بس کنید. راههای بهتری هم برای ابراز وجود هست.» مگر نمیگویید بازی مکزیک را! در آن بازی «میرزاپور پاس اشتباه داده است، مهدویکیا میخواهد از ۵۰ متری گل بزند، رضایی توپ را لو داده و گل خوردیم، کریمی در زمین راه رفته، مربی تعویضهایش درست نبوده، همه بازیکنان در نیمه دوم بد بازی کردهاند» البته دایی که خودتان هم معترفید که اصلاً بازی نکرده که بخواهد بازیش خوب باشد یا بد. او «اسطورهی ما بوده بر فراز یک قرن»! چرا آن وقت که آن همه گل میزد اینها را نمیگفتید؟ حالا که پیر شد یادتان رفت؟ احترام سن و سال کجا رفت؟
«او بازیکن با اخلاقی است. در اوج بیسر و صدا، بدون جار و جنجال کار خودش را میکند. البته او با هیچ کس تعارف ندارد و آنجا که حق پایمال میشود میایستد و حقش را میگیرد.» «او دیر فوتبال را شروع کرده» حالا به همین زودی تمامش کند؟ مگر نمیدانید که «تا سالها» بلکه قرنها «مثل دایی نخواهد آمد»؟ مگر نمیدانید «او اسطورهای است که تا ابد سایهاش بر فوتبال ما و کشور ما سنگینی میکند»؟ مگر نمیدانید که «دایی در تمام سالهایی که به فوتبال مشغول بوده است، یک قران از پولهایش را از ایران خارج نکرده است»؟ فقط همین را میخواستید؟ میخواستید بازی با پرتقال او نباشد؟ من کلی برای بازی پرتقال برنامهریزی کرده بودم که دایی بیاید یک گل بزند و آن وقت ما افتخار کنیم. حالا هم عیبی ندارد. بازی با آنگولا میآید و پنج گل میزند (تا به عدد سورههای قرآن برای تیم ملی گل زده باشد) و آن وقت میفهمید که اگر بازی با پرتقال هم بود ما اینجوری نمیباختیم بلکه یک جور دیگر. «عقل نداریم، چشم که داریم.» ای «بقالها و چقالها و نقالها!»
اصل حرفهایم را اینجا بخوانید.
خواستم فقط یک یادآوری بکنم (بعد از قرنها 😉 ) که این نوشته نقدی است بر بزرگنمایی و بت سازیهایی که در دفاع از شخصیتها بروز میکند و بیش از آن که هدف این نوشته زیر سؤال بردن شخصیت دایی باشد، هدفش ایجاد سؤال در مورد این گونه دفاعهای دربست و صددرصدی از شخصیتهاست که مطمئنا بیشتر باعث زیر سؤال رفتن آنها میشود. هر چند مطمئناً لحن بیسوادانه و آماتوری نوشتن من بسیاری را به اشتباه انداخته و میاندازد (به همین دلیل نظرات را بستهام تا باعث خون و خونریزی نشود 😉 ).