جریان مال چند سال پیش است: چند روزی بود بین مردم چو افتاده بود که شبها یک شبح نورانی در قبرستان شهر ما پرسه میزند! قبرستان شهر ما درست در کنارهی ورودی اصلی شهر قرار گرفته و آن زمان که هیچ نوع روشنایی مصنوعیی هم آن را روشن نمیکرد هر نوع جلوهی نورانی غیرطبیعی باعث جلب توجه سرنشینان ماشینهای عبور کننده از کنار آن جادهی پر رفت و آمد میشد. بازار شایعه داغ بود و هر کسی شبح یا روح را منتسب به یکی از بزرگان خانوادهها و درگذشتگان سرشناس میدانست. عدهای نیز که قضیه را به مسخره میگرفتند بعد از آن که یک شب قبرستان را از کنار جاده زیر نظر میگرفتند و نیمه شب نشده وحشتزده به خانه برمیگشتند نظرشان عوض میشد.
به هر حال قضیه خیلی کشدار نشد و عدهای که جرأت بیشتری داشتند شبانه شبح را شکار کردند! در واقع شکارچیان شبح تقریباً میدانستند با چه جور موجودی مواجهند: بعضی مردان مسن جا افتادهی ساکن اینجا آن وقتها به واسطهی باورهای مذهبی تکه زمینی را در قبرستان به عنوان قبر انتخاب و آماده میکردند و در اوقات خاصی مثلاً شبهای پنجشنبه یا جمعه به تنهایی به قبرستان میآمدند و ساعتی را با کفن در قبر خود دراز میکشیدند تا به این طریق هر چند وقت یک بار به یاد بیاورند که مرگی هم در کار هست و از اینجور حرفها.
اما شبح دردسرآفرین یکی از همین مردان به اصطلاح خداترس بود که به دلیل مشکلات روحی، این کار، عادت هر شبهاش شده بود و به جهت حضور طولانی مدت شبانه در قبرستان آن هم با کفن سفیدی که در تاریکی و در نور کمرنگ چراغ گردسوز همراهش از دور به صورت ناواضح و به شکل یک شبح نورانی دیده میشد باعث ایجاد توهم و وحشت شده بود.
سلام ممنون ازآگاهی تون واقعا هم که باورکردنیست.Paeeze90.blogfa.com یادت نره..!
be nazare man tarsnak nabood vali har kasi ke bood vaghan divane bood.