خفتیده افتو (شعر به لهجهٔ سنجانی :) )

دِ آقل گربه‌مُن خفتیده افتو
ملوچّا غوره می‌چّینن گَلِ مو
شلنگه ورگیر او لقا بشن او
هنکش کن که گربا وخسه از خو
هناش کن گربَه‌آ بش باگو بدو
که ایفتاده همه جا پشت سرت چو
که گفتن شوئرت درآرد سرت هو
یه هوّ دم دراز زرد چش کو *
که مرد اووه زن او مثل بلگو
که بفته تو‌ دل گربا مگر تو
که ایجوری که ای ایفتاده اینجو
همیجور خووه تا شو وخت مفتو
مث دوشو، پریشو، پس پریشو
برو بعدش بنیش به دختن گو
از اولا وخ بریم امخت سر کو
باکنیم پامنا از کو دلنگو *
تمُشا باکنیم خنآ از او لو
یخ و برفی که افتو می کنه‌ش رو
که وخت عید و سالی که میشه نو
زیمین اوشا بده به گندم و جو

* مصرع‌های ستاره‌دار بعداً اضافه شده‌اند و در روخوانی شعر نیستند

معنی بعضی کلمات:

دِ آقل گربه‌مُن خفتیده افتو
دِ: در
آقل: حیاط
خفتیده: خوابیده
افتو: آفتاب

ملوچّا غوره می‌چّینن گَلِ مو
ملوچ: گنجشک

شلنگه ورگیر او لقا بشن او
او لقا: اون گوشه
بشن: بیفشان، آب بپاش
او: آب

هنکش کن که گربا وخسه از خو
هنک: خنک
وخسه: بلند شود
خو: خواب

هناش کن گربَه‌آ بش باگو بدو
هنا کردن کسی: کسی را صدا زدن
باگو: بگو

که ایفتاده همه جا پشت سرت چو
ایفتاده: افتاده
چو: شایعه

که گفتن شوئرت درآرد سرت هو
درآرد: آورد
هو: هوو، زن دوم

چش کو:
چشم کبود (کسی که چشم سبز یا آبی دارد)

که مرد اووه زن او مثل بلگو
بلگو: چیزی که در مسیر آب میگذارند تا مسیر آب عوض بشود، درپوش
ضرب المثل سنجانی هستش میگن: مرد اووه زن بلگووه یعنی مرد مثل جوی آبه و زن مثل چیزیه که مسیرش رو تعیین میکنه

که بفته تو‌ دل گربا مگر تو
بفته: بیفته
گربا: گربهه
تو: تاب، دل آشوب و نگرانی

که ایجوری که ای ایفتاده اینجو
ای: این
اینجو: اینجا

همیجور خووه تا شو وخت مفتو
شو: شب
وخت: وقت
مفتو: مهتاب

مث دوشو، پریشو، پس پریشو
دوشو: دیشب

برو بعدش بنیش به دختن گو
بنیش: بشین
دختن: دوختن، دوشیدن
گو: گاو

از اولا وخ بریم امخت سر کو
اولا: آن سمت
وخ: بلند شو
امخت: اونوقت
کو: کوه

دلنگو: آویزان

تمُشا باکنیم خنآ از او لو
تمُشا: تماشا
خنآ: خانه ها را
لو: لبه

یخ و برفی که افتو می کنه‌ش رو
رو: روان، ذوب

که وخت عید و سالی که میشه نو
وخت: وقت

زیمین اوشا بده به گندم و جو
زیمین: زمین
اوشا: آبش را

شعر و عکس‌ها و صدا خودم

یک دیدگاه برای “خفتیده افتو (شعر به لهجهٔ سنجانی :) )”

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.