هوش مصنوعی بازی

چند وقت پیش مهمان یک پادکست بودم. تصمیم گرفته بودم که اگر مقدمهٔ صحبت به عهدهٔ خودم گذاشته شد مقدمهٔ گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال را بخوانم، من باب آن که ما چقدر بازیچهٔ تقدیریم.

شاهنامه‌خوانی را به دلیل سرگرمی دیگری که تصادفاً به آن برخوردم رها کردم. داشتم در لینکدین پرسهٔ بیهوده می‌زدم که فراخوان شرکتی را دیدم که خواسته بود پروژه‌های بازمتن و شرکتها از اعتبار رایگان اعطاییشان برای استفاده از سرویس‌های هوش مصنوعی استفاده کنند. اول فکر کردم که خوب با آن چه کنم؟ بعد خاطرم آمد که چقدر در همان جریان شاهنامه‌خوانی، کار سختی است برگرداندن شعر به نثر سادهٔ امروزی و فکر کردم اگر یک پیش‌نویس اولیه -هر چند نادقیق و نادرست- آماده شده باشد کار چقدر راحت‌تر خواهد شد.

برای آن اعتبار داوطلب شدم و یکی دو روز بعد اعتبار را دادند. امتحان کردم و دیدم خروجی‌های هوش مصنوعی برای خلاصه کردن شعرها و همینطور برگردان ابیات به نثر ساده بد نیستند. این شد که به جای شاهنامه‌خوانی درگیر استفاده از هوش مصنوعی برای کارهای مختلف در گنجور شدم. خلاصه‌اش اینجا هست.

هوش مصنوعی و تعبیراتش از شعرها، خوب، همه جا خوب نیست. خیلی جاها به طنز شبیه شده و باعث خنده.

کاربران گنجور این چند وقت خیلی به آن اعتراض کرده‌اند. این اولین بار نیست که به گنجور اعتراض می‌کنند. آن اوایل به این که چرا مردم پای شعرها نظر می نویسند اعتراض می‌کردند. این اعتراض نسبتاً پرتکرار بود. به چیزهای دیگر هم اعتراض کرده‌اند. به این که چرا شعرا عکس دارند! به این که چرا زیر شعرها ترانه‌هایی هست که خوانندگان زن آنها را خوانده‌اند. به این که چرا از شاعران صوفی شعر در گنجور هست (من مطمئن نیستم معترض ما راجع به آمار صوفی‌های شاعر اطلاع درستی داشته باشد). به این خلاصه‌ها و متن‌های تولیدی هوش مصنوعی هم اعتراض کرده‌اند. البته بیشترشان مشکلشان آن است که فکر می‌کنند حاشیه‌های شعرها حذف شده و این جایگزین آن شده. در هر حال منطق من گوش کردن به حرف دیگران نیست، لجاجت و حماقت خاصی در من نهادینه شده که به خاطر ‌آن گوشم بدهکار آرای مردمی نیست! ایده‌ام این است که کاربر اصلی گنجور خودمم و این خود منم که باید از آن راضی باشم. در این مورد هم در اصل، من فکر می‌کنم که بودن این متون باعث می‌شود کاربران تحریک شوند که آنها را درست کنند. نبودنشان محرک هیچ چیز نیست. من خوبم! انشاالله که خیر باشد!

برگردیم به مقدمهٔ ماجرا: من هوش مصنوعی را می‌خواستم که کار شاهنامه‌خوانیم را آسان کند و بعد شاهنامه‌خوانی را به خاطر هوش مصنوعی رها کردم! شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *