حجةالاسلام امام محمّدغزالی در پایان سال‌های ٤٠٠ هجری (همْ‌روزگار با فردوسي!)، وقتي مشاهده می كند که دکان‌ها در ايام نوروز پر از نقل و ميوه های رنگ رنگ و وسايل تفريحی و شادي بخش است، در کتاب ِ کیمیای سعادتِ خود، در زير عنوان ِ"مُنکرات ِ بازارها"، مي نويسد:
«... آن‌ که به خرنده دروغ گويند و عيب کالا پنهان دارند و ترازو سنگ و چوب گز راست ندارند و در کالا غش در کنند و چنگ و چغانه فروشند و صورت حيوانات فروشند برای کودکان در عيد، و شمشير و سپر ِ چوبين فروشند برای نوروز، و بوق سفالين برای سده و کلاه و قبای ابريشمين فروشند برای جامه ی مردان ، و جامه رفوکرده و گاز رشته فروشند و فرا نمايند که نو است و هم چنين هر چه در آن تلبيسی باشد ، و مجمره و کوزه و ديوان و اوانی سيم و زر فروشند و امثال اين.
و امّا صورت حيوان حرام است و آنچه برای سده و نوروز فروشند چون سپر و شمشير چوبين و بوق سفالين ، اين در نفس خود حرام نیست؛ ولیکن اظهار شعار گبران است که مخالف شرع است و از اين جهت نشايد بلکه افراط کردن در آراستن بازار به سبب نوروز و قطایف بسيار کردن تکلف های نو ساختن برای نوروز نشايد ، بلکه نوروز و سده بايد که مندرس شود و کسی نام آن نبرد تا گروهی از سلف گفته اند که روزه بايد داشت تا از آن طعام‌ها خوردن نيايد و شب سده چراغ فرانبايدگرفت تا اصلا" آتش نبيند و محققان گفته‌اند روزه داشتن اين روز هم ذکر اين روز بود و نشايد که نام اين روز برند به هيچ وجه؛ بلکه با روزهاي ديگر برابر بايدداشت و شب سده همچنين ، چنان‌ که از او خود نام و نشان نماند .»

(امام محمّد غزالی ، کميای سعادت ، تصحيح احمد آرام ، جلد اول ، صص ٤٧٨ ـ ٤٧٩)
هزارسال پس از غزالي، سَده و چهارشنبه سوري و نوروز و ديگرْ جشنْ‌آيين‌هاي شورانگيز و شادي‌بخش و زندگي‌ستايانه‌ي ايراني، همچنان زنده و پويا و پايدارست