علاقمنديها

فهرست شعرها

شعر قبلي

شعر بعدي

دل بهاري

(5/6/74)

وقتي كه مي‌شود دل من با نسيم سرد
در كوچه‌هاي دهكدة عشق دوره‌گرد

احساس مي‌كنم كه تو را درك مي‌كنم
اي از كمان عشق و جنون تير خورده مرد!

×××

آه اي نسيم پنجره‌ها را گرفته باز
انبوه زرد و خشك درختان شاخه‌زرد

من دل به دست زرد خزان داده بودم آه!
ديدي بهار با دل پاييزيم چه كرد؟

گفتي بهار رفت ز فصل خزان بگو
مي‌گويم از بهار كه آمد بهار درد