علاقمنديها

فهرست شعرها

شعر قبلي

شعر بعدي

تشنة نور

(بهمن 74)

ز شوق آمدنت قلب خاك مي‌جوشد
تمام ثانيه‌ها را طلوع مي‌نوشد

تو را دوباره صدا مي‌كنم بيا خورشيد
دلم براي تو از ذوق و شوق مي‌جوشد

بلند مي‌شوي از خواب و چشم مي‌مالي
و آسمان سيه رخت نور مي‌پوشد

سلام پنجره‌ها را جواب مي‌گويي
و خاك مي‌رود از صبح نور مي‌دوشد

و نقش خيس تو بر روي آب مي‌افتد
و آب تشنه تو را عاشقانه مي‌نوشد