هی! با توام! خوب گوش کن ببین چی میگم!
صدای برخورد یک شیء سنگین با کفی سنگی به گوش میرسد، سرو صدای شیء لحظاتی با صحبتهای صاحب صدا قاطی میشود و بعد از آن هم صدای جابهجایی و سایش اشیاء در بین حرفهایش به گوش میرسد.
لعنتی! بازم افتاد! ببین! امیدوارم اگه توام مث منی، حرفای منو بفهمی و زودتر خودتو راحت کنی! فک کنم جا خوردی وقتی فهمیدی مث بقیه من با خودم حرف نمیزنم و دارم با تو حرف میزنم. منم مث تو بودم! وقتی بیدارم کردن، وقتی فک کردم دوباره زنده شدم و از اون یخچال لعنتی بیرونم اوردن خیلی خوشحال بودم. با خودم فک میکردم بالاخره اون همه خرج کردن نتیجه داد و اون مؤسسه لعنتی به قولش برای زنده کردن دوباره من عمل کرد.
اما…! ببین! امیدوارم توام مث من گول این اتاق بزرگو نخوری! راست میگم! یه نگاهی به اینا بکن. میبینی، دست و پاهاشونو میبینی که چقدر لاغر و استخونیه! دقت کن ببین که همشون چشماشون بستهست و هیچوقت باز نمیشه، دهناشونم همین طور. بهت قول میدم که گوشاشونم کیپ کیپه! اگه اون ماشینای لعنتی اینور و اونور نبرنشون اینا کوچیکترین حرکتی نمیتونن بکن. اینا نه حرف میزنن، نه غذا میخورن. فقط اینا اون دستگاهها رو کنترل میکنن. اون ماشینای لعنتی که همه جا هستن. برات غذا میارن. اینجا رو تمیز میکنن. یا هزار تا کار دیگه میکنن که من سر در نمیارم. ولی خواهش میکنم گول نخور! اینا، این آدما همشون دارن تو رو به چشم یه موش آزمایشگاهی نگاه میکنن. اینا هیچوقت نمیذارن تو از این اتاق بیرون بری. اتاق بزرگیه ولی بستهست. به زودی ازش خسته میشی. به زودیم میفهمی که اینجا تنهایی. من مدتها منتظر موندم تا یکی دیگه رو زنده کنن بیارن پیش من اما…. ولش کن! همونطور که خودتم میفهمی اینا همشون با هم ارتباط دارن. اما نمیدونم چطور با هم حرف میزنن. دقت کن که وقتی با خودت حرف میزنی یا حرکتی از خودت نشون میدی چطور پشت اونجایی که نمیشه ازش رد شد جمع میشن.
من هنوز نمیدونم چند سال بعد از اولین بار مردنم دوباره زنده شدم. اما بعد از اون هر سه باری که موفق شدم بعدش دوباره زندهم کردن. بار اول با خوردن تیکههای ظرف غذا، بار دوم و سومم با حمله به یکی از اونا و وادار کردن اون دستگاههایی که بهشون چسبیده به کشتن من. اما از اون به بعد امکانشو دیگه بهم ندادن. اون دستگاههاشونم، احتمالاً خودت میفهمی که دیگه وقتی بهشون حمله میکنی موقتاً فلجت میکنن. اما کور خوندن! این بار دیگه میدونم چیکار کنم.
ببین! من صدای چن تا از اونایی که پیش از من و تو زنده شدنو شنیدم. میدونم که اینا همه سر و صداهای ما رو ضبط میکنن و برای اونایی که زنده میشن میذارن. به خاطر همینه که دارم اینا رو به تو میگم. اینجا واسه من و تو یه چیزی اونورتر از آخر دنیاست. اینا به من و تو به شکل یه موجود نفهم آزمایشگاهی به شکل یه حیوون نگا میکنن. گول اینجا رو نخور و زودتر دس به کار شو! باور کن دیر میشه. من هزاربار افسوس فرصتایی رو که اون اولا داشتم و ازشون استفاده نکردم خوردم. کوچیکترین چیزی که دور و ورت میبینی اگه میشه باش کاری کرد مشغول شو. سعیم کن یه جوری این کارو انجام بدی که هیچی ازت نمونه. اینا گاهی یه سری آت آشغال دور و ورت میریزن ببینن باهاشون چیکار میکنی. فرصت خوبیه! باور کن این احمقای پیشرفته غیر از این که نمیتونن با ما حرف بزنن هیچکدوم از وسایل ما رو هم نمیشناسن. اگه یه وقتی تفنگی، اسلحهای، چیزی رو دور و ورت دیدی بهترین فرصته! اما بهت اخطار میکنم که بهترین استفاده رو باید ازشون بکنی! باید تیکه تیکه بشی! طوری که برگشتی در کار نباشه!
باور کن هنوزم فک میکنم دارم خواب میبینم. از وقتی چش باز کردم و این چرخ گوشت صنعتی بزرگو جلوم دیدم و فهمیدم که میشه روشنش کرد! دوباره اونجا جمع شدن. به نظرم خوب سرگرمشون کردم. مطمئنم که این یکی رو در اختیار تو نمیذارن چون این منم که … .
صدای مهیب روشن شدن دستگاه به گوش میرسد.
حالا وقتشه! بالاخره از دستشون راحت میشم! ببین! زودتر مشغول شو! دیر میشه!
چند ثانیه بعد فریادهای عجیبی که انگار مخلوطی از درد و زجر و قهقهه خنده هستند با غرش موتور دستگاه قاطی میشود.
سلام . نمردیم دیدیم یک اراکی بلاگر بشه.
من تقریباً با شما همشهری هستم. یعنی من خودم متولد تهرانم اما اصلیتم اراکیه. پل دو آب رو شنیدی !
موفق باشی
ببینمن کوتوله نیستم فقط قدم یکمی نسبت به کسای دیگه کوتاهتره شاید پنج یا ده سانتیمتر کم دارم نمیدونم چرا شما به من میگی کوتوله اطلا شاید کسی که این سایت و هدایت می کنه یه کوتوله هست خودش عقد ه داره یا ای کیوش مشکل داره خیلیها اندازه منن من فقط یکمی باید تغییر بکنم راهشم هست سوسو ای کاش می دونستم باید برم دنبال عکس برای گرین کارت یا نه