یک نکته‌ی ادبی یا فرهنگی

هدف اصلی از منظوم کردن کلام خوش آهنگ و دلنشین کردن آن است و مسلم است که خوش آهنگ به نظر رسیدن جملات ربطی به نحوه‌ی نوشتن آنها ندارد. قافیه در کنار وزن از ارکان سنتی شکلگیری کلام منظوم در شعر فارسی بوده است. قافیه باعث می‌شود یک آهنگ یکسان در پایان جملات (=ابیات) اشعار شنیده شود که علاوه بر آهنگین‌تر نمودن کل شعر (در بیشتر قالبهای شعری فارسی) باعث به هم پیوسته به نظر رسیدن آن و همچنین ایجاد نوعی زنگ پایانی برای جملات آن می‌گردد. مسأله‌ی جالب اینجاست که قانون قافیه در شعر سنتی فارسی به جای آن که فقط تابع نحوه‌ی تلفظ کلمات باشد بر اساس شیوه‌ی نوشتن آنها بنیان نهاده شده است. طبق این قانون کلماتی مثل «صلاح» و «گناه» علی رغم این که (به جهت یکسانی تلفظ شکلهای نوشتاری «ح» و «ه» در زبان فارسی) از لحاظ نحوه‌ی بیان همقافیه به نظر می‌رسند به لحاظ شکل نوشتاری همقافیه نیستند. این قاعده به وضوح دست و پاگیر و نوعی سختگیری بی‌مورد به نظر می‌رسد. اما چیزی که این وسط برای من عجیب است این است که نسل هزار ساله‌ی شاعران سنتی فارسی‌گو (به جز ترانه‌سراها و شاعران به اصطلاح فهلوی‌گو که اساساً شعرشان بیشتر یک محصول شنیداری است تا نوشتاری) هیچگاه تلاش نکرده‌اند (یا جرأت نکرده‌اند) این قواعد دست و پاگیر و بی‌مورد را زیر سؤال ببرند و بر اساس آنچه درست است عمل کنند. شاید این نمونه بتواند مثال خوبی باشد از این که چقدر فرهنگ ما نسبت به خروج از چارچوبهای سنتی خود بی‌میل بوده (و هست ؟) و در این میانه درستی یا نادرستی اساس تعیین این چارچوبها و حدود برایش اهمیتی ندارد. البته «فرهنگ ما» برای خودش جای بحث دارد، باید فرهنگها و ملل دیگر را از لحاظ میزان عدم عدول از قواعد نادرست و سختگیرانه‌ی سنتی مورد بررسی قرار داد، شاید اصلاً این معضل به ملیت و فرهنگ وابسته نباشد و مسأله‌ای جهانشمول باشد.

2 دیدگاه برای “یک نکته‌ی ادبی یا فرهنگی”

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.