این که آیا واقعاً زبان به عنوان یک ابزار ارتباطی نیاز به نگهبان و «بپّا» دارد تا نکند کاربرانِ این ابزار با استفادهی ناصحیح از آن باعث به تباهی کشیده شدن آن شوند (؟!) به نظرم بحثی تأملبرانگیز و شایستهی بررسی است. حتی به فرض این که این کار ضروری است این که آیا علمداران کنونی صیانت از زبان فارسی شایستگی انجام این وظیفه را دارند یا نه و آیا آنچه آنها «قانون» دانستهاند اساس و پایهی علمی دارد یا صرفاً اعمال نظرهای شخصی و سلیقهای است سؤالی است که میتواند با بررسی میزان پایبندی همین قانوننویسان به این قوانین در آثار و نوشتههای خودشان و همچنین مقایسهی قوانین پیشنهاد شده از سوی آنها برای درستنویسی با متون کهن پاسخ داده شود. روز شنبه در روزنامهای مطلبی را دیدم که بخشهایی از آن به همین قوانین مندرآوردی و خودساختهی به اصطلاح ادیبان معاصر اشاره دارد. در بخشی از این مطلب آمده:
دیرسالی است که میگوید «میباشد» فعل ناموجود است و نیست و اصلاً یعنی چه این «میباشد» (پاورقی: عدهای «میباشد» را منفور میدانند که چون مستعمل است و میگویند امروز دیگر فعلی به نام «باشیدن» صرف نمیشود. سؤال: کدام یک از الفاظ مستعمل نیست؟). ولی صد عجب و حیرتا که سعدی صاحب سخن در گلستانش آورده است که «میباشد» و به جای «است» آورده است این «میباشد» را (پاورقی: … «مریدی گفت پیر را : چه کنم کز خلایق به رنج اندرم، از بس که به زیارت من همیآیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش میباشد؟ …»).
نمونهی مشابه این قوانین سلیقهای برای زبان را من از کتابهای درسی ادبیات دبیرستان به خاطر دارم. در جایی از یکی از این کتابها از دانشآموز خواسته بود که بین «بخشیدن» و «بخشودن» تفاوت قائل شود و «بخشیدن» را فقط به معنی «اعطا کردن» به کار ببرد و نه به معنی عفو کردن. بنابر این قاعده «خدا گناهان را نمیبخشد بلکه میبخشاید»! و بر اساس این قاعده و طبق تفسیر معلم ادبیات ما «خدا گناهان را میبخشد» چون معنیش میشود «خدا گناهان را [به بندگان] اعطا میکند» یک جملهی کفرآمیز است! اما چه باید گفت اگر حافظ -یکی از بزرگترین شاعران فارسیگو- این جملهی کفرآمیز را گفته باشد؟! :
هاتفی از گوشهی میخانه -دوش-
گفت: «ببخشند گنه، میبنوش!»
بیت دیگری هم از حافظ در ذهنم بود (که الان نیست) و در آن هم «بخشیدن» درست به همین صورت به کار گرفته شده است. وقتی این وضع مؤلفان کتابهای درسی باشد (که باید معتبرترین و کماشکالترین کتابهای یک کشور باشند)، از دیگران چه انتظاری باید داشته باشیم؟
ببخشد گنه” رو به هر دو سو می شه نگاه کرد شاید حافظ خودش هم همین طور می خواسته
۱- آقا بی خیال بخور می خدا عفو می کنه
۲- اقا بخور می خداست که گناه رو به تو اعطا می کنه که این حتی عاشقانه تره… نظرتون چی یه؟
از یاد آوری این بیت ممنون