میگوید:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد،
بنیاد مکر با فلک حقهباز کرد،
حقّه به عربی یعنی جعبه (این را فکر میکنم از عربی دوران مدرسه یادم مانده، چند روز پیش وقتی داشتم ترانههای محسن نامجو را گوش میکردم شدیداً از این که اَستَغفِرُالله را در بازخوانی شعر حافظ اِستغفرلله تلفظ میکند حرصم میگرفت، هر چند این نحوهی تلفظ با آن حالت خواندن همخوانی دارد [به نوعی مسخرهتر به نظر میرسد ;)] اما خوب با خودم میگفتم این همه عربیخوانی در مدارس اگر نتواند به یک کسی که با فرهنگ و ادبیات بیشتر از مردم عادی سر و کار دارد نحوهی تلفظ درست یک فعل عربی را یاد بدهد به چه دردی میخورد؟! در هر صورت این بود تا این که دیروز خواهرزادهام که کلاس پنجم ابتدایی است و این روزها امتحان دارد زنگ زد و از من پرسید که ۵ کیلومترمربع چند مترمربع میشود! خلاصه درد سرتان ندهم فقط همین را بگویم که به زور اینترنت بعد از این که یک ربع ساعت پشت تلفن معطلش کردم توانستم جواب مطمئنی برایش پیدا کنم. پیش خودم فکر کردم این به آن در! از عربیخوانی آن خواننده نباید بیشتر از حسابخوانی دوران ابتدایی خودت انتظار داشته باشی. بگذریم!).
گویا حقه یا همان جعبه در گذشته از ابزارهای کار شعبهبازها و تردستها بوده. مثل همین الان که از توی این جعبههای ظاهراً خالی (کلاه؟!) کبوتر و خرگوش بیرون میآورند!
گویا به همین دلیل ترکیب «حقهباز» که احتمالاً در ابتدا معنی شعبدهباز میداده بعدها به تنهایی به معنای آدم فریبکار و نیرنگباز به کار برده شده.
در مصرع دوم این بیت ترکیب «حقهباز» به همین معنا یعنی «نیرنگباز» گرفته شده. کلمات قافیه در این بیت هم شکل هستند اما معنا و کارکرد دستور زبانی متفاوت دارند.
در لغتنامهی دهخدا «بنیاد» را در مصرع دوم «پیوند» آورده، در هر صورت مصرع دوم برای من کمی گنگ است (همکاری صوفی با فلک حقهباز؟!). بگذریم:
بازیّ ِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
بیضه در اینجا یعنی تخم مرغ (خیلی مسخره است، که سیستم فیلترینگ هوشمند 😉 ما جلوی جستجوی چنین ترکیبی را میگیرد). مثل این که این کار از نمایشهای معروف شعبدهبازها بوده. در لغتنامهی دهخدا در این مورد این طور آمده:
بیضه در کلاه کسی شکستن: کنایه از رسوا نمودن . مأخذش آن که بازیگران بیضه را در کلاه یکی بگذارند و دیگران را گویند بشکن. او به هر دو دست زور کند بیضه غایب شود و آن کس خجل گردد و مردم هنگامه در خنده آیند(آنندراج). :
شکست بیضهی خورشید در کلاه سپهر
به دولت تو که دارای افسر و کلهی!
ظهیرالدین فاریابی
…
شکستند از آن بیضهها در کلاهش
که نخوت به سر داشت از زر شکوفه
وحید
ادامه میدهیم:
ساقی! بیا که شاهد رعنای صوفیان،
دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد
این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت،
وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد؟!
«حجاز» و «عراق» از اصطلاحات موسیقی هستند. ظاهر این بیت میگوید که نوازنده در حالی که داشت در دستگاه عراق مینواخت تغییر دستگاه داد و به دستگاه حجاز رفت. اما خوب! فکر میکنم این بیت معنای دومی دارد که در آن شخص خاصی مد نظر است و حجاز و عراق هم در آن به مکانهای واقعی جغرافیاییشان اشاره میکنند.
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد
«زآنچ» یعنی «از آنچه». «آستین کوتاه» و «دست دراز»! ؟!
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
کسی در مورد این بیت توضیحی دارد؟! یعنی چی؟!
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
ای کبک خوش خرام! کجا میروی؟! بایست!
غرّه مشو که گربهی زاهد نماز کرد!
گویا «گربهی عابد» هم در بعضی نسخهها آمده. گربهی عابد مربوط به حکایتی است از کلیله و دمنه در باب بوم و زاغ:
زاغ گفت:
کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما به حکم مجاورت قواعد مصادقت مؤکد گشته بود .در این میان او را غیبتی افتاد و دراز کشید . گمان بردم که هلاک شد . و پس از مدت دراز خرگوش بیامد و در مسکن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستمی. یک چندی بگذشت، کبک انجیر باز رسید. چون خرگوش را در خانه خویش دید رنجور شد و گفت: «جای بپرداز که ازان من است!»، خرگوش جواب داد که … اگر حقی داری ثابت کن. … کبک انجیر گفت که: در این نزدیکی بر لب آب گربهایست متعبد، روز روزه دارد و شب نماز کند، هرگز خونی نریزد و ایذای حیوانی جایز نشمرد. و افطار او بر آب و گیا مقصور میباشد. قاضی از او عادلتر نخواهیم یافت. نزدیک او رویم تا کار ما فصل کند. هر دو بدان راضی گشتند و من برای نظاره بر اثر ایشان برفتم تا گربه روزهدار را ببینم و انصاف او در این حکم مشاهدت کنم. چندان که صائمالدهر چشم بر ایشان فگند و بردو پای راست بیستاد و روی به محراب آورد، و خرگوش نیک از آن شگفت نمود و توقف کردند تا از نماز فارغ شد. تحیت به تواضع بگفتند و درخواست که میان ایشان حَکَم باشد و خصومت خانه بر قضیت معدلت بپایان رساند. فرمود که: صورت حال بازگویید. چون بشنود گفت: «پیری در من اثر کردهست و حواس خلل شایع پذیرفته و گردش چرخ و حوادث دهر را این پیشه است، جوان را پیر می گرداند و پیر را ناچیز میکند. نزدیکتر آیید و سخن بلندتر گویید.»
پیشتر رفتند و ذکر دعوی تازه گردانید. گربه به اندرزگویی پرداخت تا زمینهی الفت فراهم شد و آن دو -آمن و فارغ- پیشتر رفتند. آنگاه به یک حمله هر دو را بگرفت و بکشت!
البته در اینجا تعبیر دیگری از گربهی عابد شده که خوب با توجه به وجود حکایت کلیله و دمنه فکر نمیکنم خیلی درست باشد (منظورم این تکه است). و بیت آخر شعر:
حافظ! مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ریا بینیاز کرد
برای اطمینان از درستخوانی شعر، آن را با بیان موسوی گرمارودی بشنوید.
ای حقه باز، بگو ببینم پنج پنج تا؟
من منتظر مطلب بعدي هستم …
ممنون.
چه جالب من خودم نویسنده هستم البته در گرایش نثر ادبی نوشته هاتون کمکم می کنه وا قعا ممنون
سلام حمید جان
خیلی خوشحالم که به خیلی از چیزها توجه می کنی. این کار خیلی خوبه که آدم به تمام عمل های محیطی خودش عکس العمل نشون بده.
من رحمانی فرد هستم (اگه یادت باشه) در ضمن محمد نجفی(باز اگه یادت باشه!) هم خدمت شما سلام داشتن.
با بهترین آرزوها.
کار جالبی است امیدوارم موفق باشی وبخاطر مشکلات دلسرد نشوی
صنعت مکن … یعنی مصنوعی نباش ، بازی نکن.. چون ئذ وادی محبت باید راست و صادق باشی
بیت حجاز و عراق هم همانطور که درست حدس زدید به شخص خاصی اشاره دارد در سال ۶۱ هجری..
زانچ آستینِ کوته و دستِ دراز کرد…
من فکر کنم یعنی از دست او کسی که ریا کاره و نشون می ده که مثلا هیچی نمی خواد (آستین کوته؟؟) ولی در باطن طمع به همه چیز داره و می خواد همه چیز رو صاحاب بشه (دست دراز؟؟) باید پناه به خدا ببریم.
نمونه واضحش رو هم توی روزگار خودمون همه می شناسیم. همونا که توی عروسی نون خالی می خورن!!! 🙂
حافظ این غزل رو خطاب به عماد فقیه گفته و منظور از صوفی عماد فقیه هست و منظور از گربه زاهد گربه عمااد فقیه هست که پشت سرش نماز میخواند
اگه کمی با تاریخ آشنا بودی اینقدر این شعر رو بد تفسیر نمیکردی
@خانم رزیتای تاریخدان:
دربارهٔ نقص اطلاعات تاریخیم دفاعی ندارم، حقیقت است، اما سرکار، به نظر من، لطف بفرمایید روی مهارتهای روخوانیتون کار کنید بلکه خطوط آخر نوشته و لینکهاش رو ببینید و متوجه بشید که به مطلبی که سرکار به اون اشاره کردید اشاره شده بوده.
گربه ی زاهد اشاره دارد به داستان طنز موش و گربه از عبید زاکانی که در اون گربه در ظاهر مسلملن میشه و نماز می خونه
حافظ یکی از علاقه مندان به عبید زاکانی بوده
در مورد بیت:
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت
عشقش به روی دل در معنی فراز کرد
که در مورد معنای آن مشکل داشتم (متن نوشته)، توی یه مقاله از مجلهٔ بخارا (فروردین-اردیبهشت ۹۰، الان خود مجله دم دستم نیستم ارجاع دقیق بدم) خوندم که «فراز کردن» در گذشته دقیقاً به معنی متضاد «باز کردن» یعنی «بستن» هم به کار میرفته. نمونهٔ دیگه از حافظ:
… و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
که معنی میده در رو ببندید، با این معنا برای این فعل مشکلی که من داشتم روی معنی این بیت حل میشه.
۲۷ / ۷ / ۹۰
فرهنگسرای مردانی ـ کـازرون
غزل۴۰۸
ای آفــتــــــــــاب آیـــنــــــــه دار جـــمـــــال تـــــو؛
مـُشـکِ سـیـاه مـِجـمـره گــــــــردان خــال تــــــو
صـحـن سـرای دیـده بـشـسـتـم ولـی چـه سـود؟
کـایـن گـوشـه نـیـسـت درخـور خـیـل خـیـال تـــو
در اوج نــاز و نـعـمـتـی ای پـادشــــــــــاه حـُسن
یـا رب ؛ مـبـــــــاد تـا بـه قـیــامــت زوال تـــــــــو
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
“ستیغ سخن” با شرح این غـــزل به روز است.
تـشریـف بـیـاوریـد ؛ قدمتان روی چشم مـا
مـانـا باشید!
بچه ها دوست باشید باهم دعوا نکنید…
حالا ماچ و روبوسی…
برید جلو…
برشمع نرفت از گذر اتش دل دوش
ان دود که از سوز جگر بر سر ما رفت…
واقعا عجب طبع بلندی دارید شما.که چنین موشکافانه به تفسیر پرداخته اید.ادامه دهید.خدا قوت
بسیار بسیار بهره بردم
دستتان درد نکند
جناب مهندس عزیز
بطور کاملا اتفاقی با وبلاگ پرمحتئای شما دیدار کردم
دانایی عمیق و بصیرت ژرفتان را میستایم اگر مطلبی داشتید در حوزه علوم انسانی و خصوصا ادبیات و حافظ
وحوصله ارسالش بود لطف فرموده به
ای میلم ارسال نمایید
nsz47@yahoo.com
سلام ممنونم خیلی جالب بود خوشم اومد ودوست داشتم
در بیت این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت،
وآهنگ بازگشت به راه حجاز کرد؟!
منظور امام حسین و نیمه تمام ماندن حج ایشان است