شاید از یک کنجکاوی شروع شد. می بند یک شیائومی آمده بود و من کنجکاو بودم ببینم چطور یک دستگاه میتواند بدون صفحهنمایش و هیچ دکمهای قابل استفاده باشد. دستبند را خریدم و جوابم را گرفتم.
اما حالا فکر میکردم باید متناسب با هزینهای که برای خرید این دستبند کردهام از آن استفاده کنم. این شد که شدم پاپی ثبت رکوردهای روزانهٔ پیادهروی با آن. روزی دست کم ۸۰۰۰ قدم. بوستان ولایت تهران حدود یک کیلومتری خانه است و من تصمیم گرفتم که روزانه به جای تاکسیسواری تا سر کار از داخل پارک پیاده به یکی از دو ایستگاه متروی نزدیک پارک بروم و برگشت هم از همان مسیر بیایم.
یک شب در حالی که چند قدم تا رسیدن به رکورد هشتهزارتاییم فاصله داشتم به این نتیجه رسیدم که این عادت رکورد زدن روزانه یک عادت بیمعنی است و نیت پشت آن درست نیست و باید شکسته شود! منتهی آن شب نتوانستم آن چند قدم را نروم. فردای آن روز یادم رفت که رکوردم را بزنم و زنجیرهٔ چند ماههٔ رکورد زدنهایم شکسته شد.
چند وقت پیش یا پس از آن بود که حین صحبت با نصاب هر سالهٔ کولر، آقای ارجمند اشاره کرد که او هم عادت پیادهروی در پارک را دارد ولی به نظرش پیادهروی ورزش نیست. خودم هم یک بار امتحان کرده بودم که یک دویدن کمتر از صدمتری باعث میشود ماهیچهٔ پشت پایین زانوی پایم درد بگیرد.
با شکسته شدن زنجیرهٔ پیادهرویهای روزانه زنجیرهٔ دویدنهای روزانه که به تأیید آقای ارجمند «ورزش» محسوب میشد شروع شد. ورزشی که انگیزانندهٔ اولیهاش آن بود که هزینههایی که برای خرید دستبندها و ساعتهای هوشمند کردهام به هدر نرفته باشند. زنجیرهای که آن هم بعدها شکسته شد اما باعث شد بتوانم بدون مشکل مسیر پنج کیلومتری دور پارک را یک نفس در حدود نیم ساعت بدوم و هیچ جایم درد نگیرد.
زنجیرهٔ دیگری را که بعدتر شروع کردم زنجیرهٔ تمرینهای روزانهٔ دوولینگو (DuoLingo) بود. انگیزهٔ اولیه؟ فکر کردم بد نیست متن ترانههای ترکی استانبولی را که به نظرم شیرین و دوستداشتنی میرسید بفهمم و یاد بگیرم. آن زنجیره هم چند باری شکسته شد اگر چه الان و امروز روز ۵۸۱م آخرین زنجیرهٔ شکستهنشدهاش را پشت سر میگذارم و دورهٔ ترکی استانبولی آن را تمام کردهام. آیا الان متن ترانهها را میفهمم؟ خیر! آیا به اندازهٔ کسی که یک دوره را تمام کرده ترکی بلدم؟ آن هم خیر! چقدر بلدم؟ دانم من این قدر که به ترکی است آب سو!
چاره چیست؟! قطعاً آغاز یک زنجیرهٔ دیگر با یک برنامهٔ دیگر و درست کردن برنامهای برای تمرین متن ترانههای ترکی (که در نوشتهٔ بعدی راجع به آن صحبت میکنم)!
زنجیرههایی که قرار است گواه آن باشند که من از وقتم درست استفاده کردهام و کافی بودهام! از جمله مهمترینشان به نظرم زنجیرهٔ برنامهنویسی روزانه و ثبت کد در گیتهاب است که الان پنج سالی میشود به آن متعهد ماندهام. اگر چه ریاکارانه و خودنمایانه بوده و گاهی برای حفظش تقلب میکنم (کدی را که امروز نوشتهام برای فردایی که میدانم به لحاظ برنامهٔ از پیش تعیین شده وقت نشستن پشت کامپیوتر را پیدا نمیکنم نگه میدارم و فردا اول صبح کامیت میکنم)، اما منشأ کلی از کارهایی بوده که طی چند سال اخیر روی گنجور کردهام و باعث شده بتوانم تعداد قابل توجهی برنامه به فهرست خروجیهایم اضافه کنم.
به نام خدا
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک ترم از شیر
هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
جملهٔ بیقراریت از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت