برنامه‌ی امروز رادیو گفتگو

درباره‌ی طرح ساماندهی پایگاههای اینترنتی با حضور سعید ابوطالب (نماینده‌ی مجلس)، علیرضا شیرازی (بلاگفا) و امیری (بازتاب) و حضور تلفنی بوترابی (پرشین بلاگ)، دکتر زارعیان و کوچک‌زاده (نماینده مجلس) و همچنین مجری‌گری مازیار ناظمی.

البته کاش گوش نمی‌کردم، اعصابم آن آخرهای برنامه (صحبتهای کوچک‌زاده) خرد شد، اما به هر حال با فکر این که هم خودم گوش کنم و هم فایل ضبط شده را در دسترس افرادی بگذارم که ممکن است به این قضیه علاقمند باشند گوش کردم و ضبط کردم و حالا هم در دسترسش گذاشتم. شاید کیفیت صدا تا حدود زیادی قربانی تلاشم برای پایین آوردن اندازه‌ی فایل شده باشد ولی به نظرم قابل شنیدن است. مدت زمان برنامه حدود یک ساعت و چهل دقیقه است. فایل صوتی را می‌توانید از اینجا دریافت کنید (حدود شش مگابایت) یا همینجا گوشش کنید. لینکهای مرتبط: ۱ و ۲.

با چی فلش می‌کشم؟!

برای مرتبط کردن قسمتهای مختلف تصویر با فلش و اضافه کردن متون راهنما به آن (برای نمونه در این نوشته‌ها: ۱، ۲، ۳ و ۴)، من معمولاً (در کنار فتوشاپ) از ابزاری که به همراه نرم‌افزار SnagIt عرضه می‌شود استفاده می‌کنم. گفتم یک اشاره‌ای اگر به این قضیه بکنم ممکن است برای بعضیها مفید باشد. ضمناً در این ابزار تا حدودی هم می‌شود فارسی‌نویسی کرد.

بلای خانمان برانداز ;)

فلیکر ۵۰۰ میلی: قبل از مصرف با پزشکتان مشورت کنید، عوارض جانبی شامل خلاقیت بیش از حد، کم‌خوابی و علاقمندی بیمارگونه به دوربینهای دیجیتال است:

فلیکر ۵۰۰ میلی گرم

قبل از شروع مصرف بهتر است دوباره در این باره فکر کنید، به اخطارها توجه کنید:

اعتیادآور است

پیش از آن که اعتیاد به این پدیده دامن شما را هم بگیرد:

معتاد به فلیکر

ایرانی می‌تواند!

جملات زیر را با فرض این که قسمتی از متن آخرین ایمیل دریافتیتان هستند بخوانید:

سلام
من و دوستم بر روی پردازش صوت کار می کنیم. در این زمینه به اطلاعاتی نیازمندیم. …

به امید آنکه بتوان تحولی در جهان با نام ایران انجام داد. فراموش نشود که ایرانی می‌تواند.
موفق باشید.

وقتی جمله‌ی مشخص شده را خواندید چه واکنشی نشان دادید یا چه احساسی بهتان دست داد؟ افتخار کردید؟ تأیید کردید؟ بی‌تفاوت بودید؟ در هر صورت من با خواندن این جمله به صورت ناخودآگاه پوزخند زدم! بعد با خودم فکر کردم که چرا چنین واکنشی نشان دادم! آیا فکر کردم که ایرانی نمی‌تواند؟! آیا ایرانی نمی‌تواند؟! آیا آن که می‌تواند ایرانی نیست؟! آیا توانستن به ایرانی بودن ربط دارد؟! آیا این جمله خنده‌دار است؟! آیا این جمله یک شعار مسخره است؟! آیا من دچار «عدم خودباوری» و «خودباختگی» هستم؟! ….

یک لحظه فکر کردم دارد این پوزخند ما می‌شود یک چیزی شبیه آن الحمداللهی که گوینده‌اش سی سال داشت از گفتنش استغفار می‌کرد! اما خوب! خاطرتان جمع باشد. باز هم فکر می‌کنم اگر با نظیر این جمله برخورد کنم واکنشم چیزی شبیه همان خواهد بود!

بگذریم! این فیلم آخرالزمان مل گیبسون را دیدم. فیلم معرکه‌ای نبود. در واقع از آن فیلمهایی نبود که فکر کنم با دیدنش چیز جدیدی به دست آورده‌ام. غیر از صحنه‌های کشت و کشتار و پر از خون و خونریزی، یکی از صحنه‌هایی که در خاطرم مانده آن خورشیدگرفتگی چندثانیه‌ای است که فکر نمی‌کنم هیچ وقت به این شکل اتفاق بیفتد. یعنی در عرض چند ثانیه خورشید کامل بگیرد و باز در عرض چند ثانیه به حالت عادی برگردد. به هر حال! اینها مهم نیست. مخصوصاً این که اینها نظرات یک تماشاگر نه چندان حرفه‌ای است که احتمالاً عادت به تماشای فیلمهای تاپ کمی مشکل‌پسند و سختگیرش کرده. هدفم از طرح این مطلب این بود که بگویم من با وجود این که قبلاً این نوشته را درباره‌ی این فیلم خوانده بودم به این که نویسنده‌ی قصه‌ی این فیلم یک ایرانی به اسم فرهاد صفی‌نیاست دقت نکرده بودم. همین!

فرهاد صفی نیا

کارشناس امنیتی مایکروسافت

نوشته: «کامپیوتر دوم من سیستم لینوکسی شماست!»، یعنی اعتقاد دارد امنیت لینوکس آنقدر پایین است که به راحتی می‌تواند به کامپیوتری که آن را اجرا می‌کند نفوذ کند! ببینید (برچسب سیاه رنگ):

کامپیوتر دوم من سیستم لینوکسی توست

شنیده بودید که یک طرفدار ویندوز درباره‌ی امنیت آن با چنین اطمینانی سخن بگوید؟ البته گویا این آقا حق دارد که اینطوری رجز بخواند، چرا که او مایکل هاوارد کارشناس امنیتی و کارمند مایکروسافت است و گویا از آن آدمهایی است که کامپیوتر مبتنی بر لینوکس ِ هیچکسی نمی‌تواند در برابر تواناییهای او کاملاً ایمن باشد.

حاشیه‌ی بی‌ربط: دنبال روش بهتری برای پختن برنج (!) می‌گشتم، رسیدم به اینجا و از آنجا با یکی دو واسطه به این عکس!

ابزاری برای بریدن تکه‌های مهم

شاید شما هم مثل من از آن آدمهایی باشید که در حین کتاب خواندن زیر مطالب برجسته‌ی آن خط می‌کشید یا آنها را رنگی می‌کنید (البته من این کار را در حجم وسیع معمولاً فقط برای کتابهای درسیم انجام می‌دادم)، به هر حال اگر این گونه باشد (یا حتی نباشد!) احتمالاً دوست خواهید داشت ابزاری برای تعمیم این شیوه‌ی مطالعه برای خواندنیهای آنلاینتان داشته باشید. من، بنابر همان عادت احتمالاً، گاهی پیش می‌آید که دوست داشته باشم تکه‌ی کوچکی از یک نوشته را برای مراجعه‌ی بعدی جدا کنم یا علامت بزنم (به جای آن که نشانی آن را در جایی نگه دارم). اصلاً خیلی وقتها حجم زیادی از یک نوشته‌ی آنلاین (احتمالاً به لحاظ طبیعت وبلاگی آن) زیادی و بیهوده است و مغز کلام، یکی دو پاراگراف از نوشته و یا قسمتی از نظرات خوانندگان آن است و حدس می‌زنم پیدا کردن این قسمت اصلی نوشته در دفعات بعد برایم آن قدر مشکل خواهد بود که احتمالاً برای یافتنش مجبور خواهم شد کل نوشته را از نو بخوانم. بعضی وقتها هم حدس می‌زنم که یک مطلب مهم یا باارزش ممکن است مدت طولانیی روی یک وبلاگ (یا سایت) در دسترس نماند یا اصولاً عمر سایت یا وبلاگ منتشر کننده‌ی آن بعید است به چند سال آینده قد بدهد.

کلیپمارکسسرویس کلیپمارکس می‌تواند پاسخگوی اینجور نیازها باشد. ابزار انتخاب آن که یک افزونه‌ی فایرفاکس است بسیار خوشدست است و به آسانی می‌توان با آن تکه‌هایی از مطالب را از بقیه جدا کرد (البته در واقع هم برای اینترنت اکسپلورر و هم فلاک ابزارهایی ارائه کرده، اما ،می‌دانید که، من از فایرفاکس استفاده می‌کنم 😉 ). در این صفحه می‌توانید بریده‌های عمومی من را ببینید.

علاوه بر اینها، کلیپمارکس، امکاناتی برای خصوصی یا عمومی کردن مطالب بریده شده دارد. کاربران می‌توانند نظر خود را درباره‌ی بریده‌های عمومی دیگران بیان کنند یا به آنها امتیاز بدهند و به این ترتیب با گردش در بریده‌های پرطرفدار به مطالب جالبی برسند. ضمناً با توجه به این که قبلاً قسمتهای مهم و جالب توجه مطالب توسط دیگران از مطالب زیادی و غیرمفید جدا شده در زمان کمتری می‌توانند خلاصه و جان کلام مطالب را مطالعه کنند.