پری رو تاب مستوری ندارد،
در ار بندی، سر از روزن برآرد! 😉
نوشتههای گاه و بیگاه حمیدرضا محمدی
اگر میخواهید دقایقی را بدون آن که به زحمت جستجو بیفتید صرف لذت بردن از جذابیتهای عکسهای فلیکر کنید، بد نیست سری به صفحهی گشت و گذار آن بزنید و عکسهای جالب ماه جاری یا ماههای قبل را نگاه کنید:
فلیکر عکسها را – بر اساس آنچه که در توضیح این مطلب آوردهاند – بر اساس پارامترهای متعددی همچون تعداد کلیکها بر روی هر عکس، تعداد نظرات، تعداد کسانی که عکسها را برای خودشان علامت میزنند و خیلی چیزهای دیگر از لحاظ جذابیت ردهبندی میکند و به همین خاطر لزوماً جذابترین عکسها بیشتر دیدهشدهترینشان نیستند (مثلاً فهرست جذابترین عکسهای مرا با فهرست عکسهای بیشتر دیدهشدهی من مقایسه کنید). در هر صورت الگوریتم هر چه که باشد به نظر من نتیجه واقعاً جالب و جذاب است و میتواند خیلیها را که در اینترنت دنبال تفریح یا پر کردن ساعات فراغتشان میگردند راضی کند.
بد ندیدم اینجا چند تا از عکسهایی را بیاورم که در طول ماههای اخیر، طی همین گشت و گذارهای چند دقیقهای، علامتشان زدهام و به نظرم زیبا یا جالب بودهاند:
فلیکر فرادادههایی را که معمولاً دوربینهای دیجیتال راجع به مشخصات خودشان و همچنین تنظیمات و وضعیت دوربین در حین گرفتن عکس ثبت میکنند (و با نام EXIF خوانده میشوند) برای عکسهای آپلود شده ذخیره میکند و آنها را نشان میدهد.
برایم جالب بود بر اساس این دادهها آمار مقایسهای پراستفادهترین دوربینها را بدانم. در این صفحه آنچه را که میخواستم یافتم. جالب اینجاست که طبق این آمار (که البته دینامیک است و شاید زمانی که شما به آن مراجعه میکنید اوضاع عوض شده باشد) در بین گوشیهای دوربیندار سونی اریکسون کی۷۵۰آی رتبه اول را دارد. البته در نظر داشته باشید که همه گوشیهای دوربیندار اطلاعات EXIF را پشتیبانی و ذخیره نمیکنند. در هر صورت علاوه بر این اطلاعات آماری، در این سایت و در این صفحه مجموعهای از ابزارهای آنلاین در اختیار کاربران قرار گرفته که با استفاده از آنها میتوانند بدون نیاز به فتوشاپ و نرمافزارهای مشابه آن مجموعهای از افکتهای بدیع را به آسانی ایجاد کنند.
عکس روبرو یادگار آن شبی است که در اتاقمان در خوابگاه (ترم سوم بود و فکر میکنم ساکن طبقه سوم خوابگاه مفتح بودیم) به اتفاق هماتاقیها هوس کردیم بالا رفتن از دیوار اتاق را با دویدن روی آن به سمت بالا تجربه کنیم! امری که اینجانب به دلایلی در آن تخصص داشت و هر چند درست یادم نیست باید ترتیب دهنده اصلی ماجرا هم همان جانب بوده باشد. در هر صورت تصور لحظهای را بکنید که یک آدم صد و هفتاد سانتی کف پایش روی ارتفاع دو متر و نیمی یک دیوار باشد: این چنین آدمی ممکن است به جای آن که روی پا به زمین برگردد به صورت وارونه و از ناحیه کف دست راست با زمین برخورد کند و تمامی وزن بدنش هم به صورت آنی روی همان ناحیه فشار بیاورد. همان اتفاقی که در برگشت به زمین برای من افتاد. البته در لحظه برخورد و حتی تا ساعتی بعد از آن هیچ احساس ناخوشایندی نداشتم. اما وقتی چراغهای اتاق را خاموش کردیم و من به عادت آن وقتهایم دست راستم را زیر سرم گذاشتم تا بخوابم، لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه این احساس به من بیشتر دست میداد که دارد سرم بالا میآید و همزمان احساس یک درد ضعیفِ در حال قوت گرفتن و ضعف عمومی در من مشخص کرد که اوضاع خراب است و … . مشخص شد که استخوان اسکانفوئید(؟) دست راستم ترک برداشته، دستم را از نوک انگشتان تا بالای بازو گچ گرفتند و گفتند تا دو ماه باید در همین وضع باقی بماند و در صورت هر گونه بیاحتیاطی اتفاقات بدی برای دست راستم میافتد. خلاصه آن اتفاق باعث شد که مدتی اجباراً چپدست شوم و تمام امتحانات میان ترم را هم با دست چپ به اتمام برسانم.
ما را بگو که تازه عاشقش شده بودیم! شنیده بودم فلیکر بعضی جاها فیلتر شده، اما تصور نمیکردم آتش این آه دامن ما را هم بگیرد! اما گرفت، بدجور هم گرفت و زشتی پنجره خانهام را وقتی به سمت دیوار باز میشود دیدم. برای کم کردن از این زشتی تعداد پنجرهها را به یکی کاهش دادم و زمینه آن یکی را هم دیوار گذاشتم تا هر کس مثل من مجاز به تماشای منظره نیست، سهمش، زشتی آشکار شده دیوار حماقتها و کوتهبینیها باشد.
تا پیش از راهاندازی اینجا، من اصلاً عادت عکس آپلود کردن نداشتم. خیلی وقت پیش چهار، پنج تا عکس همینجوری محض آزمایش روی فلیکر گذاشته بودم. اما بعد از این که اینجا را راه انداختم، به نظرم رسید که برای رنگ و رو دادن به اینجا بد نیست از تعدادی از عکسهایی که گرفتم یا دارم استفاده کنم. الان فکر میکنم که فارغ از این که اینجا را من راه میانداختم یا نه خیلی خوب است که آلبومهایم را آپلود کنم: به هر صورت این طوری اولاً ماندگاری بیشتری پیدا میکنند در ثانی خوب میدانید فکر میکنم سهیم شدن در لذت -اگر لذتی در کار باشد- باعث تشدید لذت میشود. این دقیقاً مثل آن است که آدم آلبوم عکسش را به یک دوست نشان دهد و یکی یکی در مورد عکسها برایش صحبت کند. در ضمن به خاطر روزی (لینکدونی اینجا) کاربری حساب دلیشسم را تغییر دادهام. قبلاً هر نشانی را که فکر میکردم شاید روزی به آن نیاز پیدا کنم ثبت میکردم و معمولاً اسم آن را هم عوض نمیکردم. اما الان سعی میکنم هر صفحهای را که فرصت میکنم بخوانم و فکر میکنم حداقل ارزش نگه داشتن یا علامت زدن را دارد ثبت کنم. البته همه این صفحات را یک برچسب خاص میزنم که معلوم باشد برای روزی علامتشان زدم. نمیدانم این کار تأثیر منفی در سرعت پیدا کردن آن صفحاتی که به آنها نیاز پیدا کردهام خواهد داشت یا نه (به هر حال اسمها را عوض کردهام، در ضمن به زودی به جای جستجو در حداکثر دویست یا سیصد نشانی باید در انبوهی از نشانیها جستجو کنم، مگر برچسبها به داد برسند).