۱) تنبلی مفید و تنبلی مضر
میدانید؟! آدم تنبل دو جور داریم، درستتر بگویم «آدم» دو جور تنبلی میکند. یک جور تنبلی، «تنبلی مضر» است و یک جور دیگر «تنبلی مفید». فرض کنیم «شما قرار است کاری را انجام دهید»، و فارغ از این که چقدر تنبلید و چقدر میخواهید تنبلی کنید، چون «خودتان میخواهید آن کار را انجام دهید» یا خدای نکرده (که در مورد من مصداق ندارد) «مجبورید» آن کار را انجام دهید، «آن کار را انجام میدهید». فهمیدید که؟!
بهتر است برایتان بگویم که دارم چه کار میکنم: «ترجیعبندها» و «ترکیببندها» شعرهایی هستند که حالت بلوک-بلوکی دارند. یک بلوک چند بیتی، بعد یک بیت (یا مصرع) و بعد بلوک چندبیتی بعدی و … . قیافهی این شعر را ببینید:
من وقتی شعرها را از پایگاه دادههای ریرا به گنجور وارد میکردم، خیلی جاها به یک فیلد پایگاه دادهها که نشان دهندهی نحوهی بلوکبندی شعرها بود توجه نکردم، البته اتفاق مهمی نیفتاد، چون این فیلد در مورد ترجیعبندها و ترکیببندها فقط نشان دهندهی محل جدایی بلوکها بود و «بیت ترجیع» یا «بیت ترکیب» را مشخص نمیکرد. مثلاً ترکیببند شرح پریشانی وحشی بافقی را در ریرا ببینید، همان را در گنجور ببینید.
به هر حال شعرهای ترکیبی در گنجور، الان خیلی جاها به صورت مخلوط و در هم دیده میشوند و بازخوانیشان خیلی آسان نیست. خوب! من الان دارم این مشکل را یکی یکی رفع میکنم. اما سؤال! راه حل رفع این مشکل چیست؟ راهش (با توجه به نحوهی طراحی گنجور) آن است که بیتهای ترجیع را با مقایسهی چشمی قافیهها یکی یکی بیابم، و به بلوک اچ.تی.ام.ال آنها یک کلاس CSS متناسب نسبت بدهم، به زبان سادهتر کاری کنم که آنها به صورت متمایز از بیتهای عادی نمایش داده شوند (مثلاً الان همانطور که در شکل پیداست بیتهای عادی حالت «عرض پر کن» دارند و بیتهای ترکیب حالت «وسط چین»). برای چند شعر این کار را به صورت دستی انجام دادم. اما خوب! این کار خیلی کار سخت و زمانبریست و این که «کی همهی شعرهای مشکلدار درست میشوند؟» کمی در هالهی ابهام قرار داشت. این شد که «تنبلی مفید» باعث شد «تنبلی مضر» را کنار بگذارم و سعی کردم با نیمهخودکار کردن کاری که به صورت دستی انجام میدادم (ویرایش اچ.تی.ام.ال شعرها) کارم را سریعتر پیش ببرم. اول من چه کار میکردم؟ شعر را نگاه میکردم، بیت ترکیب را پیدا میکردم، داخل متن اچ.تی.ام.ال شعر دنبالش میگشتم و یک سری ویرایش دستی انجام میدادم.
در گام اول قسمتی از کار را خودکار کردم، به این ترتیب که شمارش چشمی را انجام میدهم، میبینم که مثلاً برای رسیدن به اولین بیت ترکیب باید ۱۳ بیت را رد کنم، برای بعدی ۱۲ بیت و همینطور تا آخر، این شمارش چشمی را فرمولی میکنم، میشود چیزی مثل ۱۳+۱۲+…، بعد چند خط کد نوشتم تا طبق همین فرمول، بیتهای ترکیب را جدا کند: پس کار ویرایش را خودکار کردم.
خوب! این روش، خیلی کار را سریع میکند، به طوری که امروز تا الان خیلی از شعرها (از جمله مجموعهی چهل و چهارتایی ترجیعات دیوان شمس) را درست کردم. اما میدانید؟! اگر من «تنبلی» را کنار بگذارم، میتوانم این کار را بیشتر از این خودکار کنم. من الان «شمارش» را به شیوهی دستی (در واقع چشمی) انجام میدهم، در حالی که پیشتر کدهای لازم برای پیدا کردن قافیهی شعرها را نوشتهام که از آن برای مرتبسازی خودکار شعرهای یک مجموعه کمک میگیرم، شکل زیر را ببینید:
حالا من میتوانم با استفاده از پیدا کردن قافیه، روش پیدا کردن بیت ترجیع (بیتی که قافیهی آن با قافیهی بلوک قبلی و بعدی همخوانی ندارد) را پیادهسازی کنم و کار را از این سریعتر کنم. حتی میتوانم بیشتر از این روی «روشها» کار کنم و کدی را بنویسم که در تمام پایگاه دادهی گنجور شعرهایی را که قیافهیشان نشان میدهد شعر ترکیبی هستند بیابد و کارهای لازم را روی آنها انجام دهد. اما میدانید؟! فعلاً «تنبلیم» میآید، و این تنبلی مضر است که باعث میشود فعلاً مشغول به کاری باشم که یک ماشین خیلی سریعتر از من آنجا را انجام میدهد. بله! گاهی تنبل خیلی بیشتر باید کار کند!
۲) ماشینهای شعرسازی
گفتم که، داشتم شعرهای ترکیبی مولوی را مرتب میکردم. یک چیز جالبی به نظرم رسید و آن ترکیبهای ریاضیی است که مولوی برای ساختن این شعرها به کار گرفته. مثلاً این شعر را ببینید، روی «شمارهگذاری ابیات» آن پایین (کادر حاشیهها) کلیک کنید: ۹، ۹، ۹، ۹ ! بعدیش را ببینید: ۱۳، ۱۳، ۱۳ ! بعدیش را و … . میدانید به چه چیزی فکر میکنم؟! البته خوب مولوی از شاعران بزرگ ماست که در میان شعرهایش «حرف دل» و مصادیق «الهام» زیاد دیده میشود، اما خوب، این چینشهای ریاضی دقیق نشان دهندهی «تصنع» است. تصمیم گرفته شعری «بسازد» که ترکیبی باشد از چند (۴؟!) غزل ۹ بیتی. میساخته، میشمرده، خوب! کافیست! ۹ تا شد!
باز این خوب است! شعرهای شاعران دیگر را که نگاه کنید، نمونههای عجیبتری میبینید. مثلاً «اهلی شیرازی» یک مثنوی دارد به اسم «سحر حلال» که تمامی ابیات آن «ذووزنین» و «ذوقافیتین» است! یعنی اولاً به دو وزن میشود آن را خواند، ثانیاً دو قافیه دارد! ببینید:
خواجه در ابریشم و ما در گلیم
عاقبت -ای دل!- همه یکسر گلیم
به یک نکتهی ادبیاتی بد نیست اشاره کنم که «گلیم» در این بیت چون در دو مصرع معنیهای متفاوت دارد «ردیف» نیست و «قافیه» است. اما در مورد وزن، این طوری میتوانید بخوانید (بحر رمل):
خا-جدر-اب=ری-شمو-ما=در-گلیم
عا-قبت-ای=دل-همه-یک-سر-گلیم
این طوری هم میشود (بحر سریع):
خا-جدرب=ری-شمما=در-گلیم
عا-قبتی=دل-همیک-سر-گلیم
بیت بعدی هم حکایت مشابهی دارد:
پیشتر از مرگ خود ای خواجه! میر
تا شوی از مرگ خود ای خواجه میر!
و همینطور تا آخر.
یا مثلاً «عبدالواسع جبلی» از شاعران عهد سلجوقی شعری دارد که در مصرع دوم تمام ابیات آن کلمات «یکی»، «دوم» و «سوم» در جاهای خاصی تکرار شدهاند (البته باید بدانیم که در فارسی، کلمات «دوم» و «سوم» اساساً تشدید نداشتهاند و در شعرهای قدیمی برای حفظ وزن شعر باید آنها را بدون تشدید بخوانیم). من در ایام جوانی 😉 از این قصیده نسخهبرداری کردهام که میتوانید چند بیتی از آن را در این تصویر ببینید (آن وقتها هم به نظرم بیکاری زیاد مشکل برایم درست میکرده، که با حوصله «یکی»، «دوم» و «سوم» را با خودکار قرمز نوشتهام، باید دفتر عربی یا فیزیکم را ببینید):
حافظ هم از این گونه تصنعها دارد، اما تصنعهای حافظ واقعاً چیز دیگریست، این شعر را ببینید (بنشینند-بنشانند، بستیزند-بستانند، بربندند-بربندند و …).
از قدیم به این نتیجه رسیده بودم که میشود شعر گفتن را ماشینی کرد (در واقع به نظم در آوردن)، به این صورت که یک برنامه مینویسیم که یک پایگاه داده شامل لغتهای مترادف دارد و الگوریتمهای لازم برای جا دادن لغتها در یک وزن خاص در آن پیادهسازی شده. برای ساختن شعر کافی است جملات اولیه را به نثر به آن بدهید. این برنامه قافیهی مناسب را پیدا میکند و با جابجایی لغتها و جاگذاری مترادفها شعر را «میسازد». اگر بخواهید میتوانم در نسخهی حرفهای آن قابلیت ایجاد شعرهای پیشرفته (دو وزنی، دو قافیهای و …) را هم به آن اضافه کنم و به شما گرانتر بفروشمش! 😉
۳) گروه فلیکر گنجور
اگر اهل فیلکرگردی هستید سری به اینجا بزنید، فعلاً کلی عکس از سنگ قبر و آرامگاه داخلش هست، امید است 😉 بعداً جلوههای دیگر ادبیات فارسی هم به آن اضافه شود (فعلاً میتوانید در سایت خودم هم عکسها در این صفحه ببینید تا سر فرصت آلبوم عکس گنجور را هم راه بیندازم).
سلام
لطفا يک بيت شعر بگوييد که هر دو مصراع آن داراي تکرار زياد يک کلمه باشد. مثل اين يکي: هرکس که نداند و نداند که نداند…..
مي خواهم هر دو مصراع اين شکلي باشند يعني کلمه “نداند” در مصراع بعدي هم چندين بار آمده باشد.
مويد باشيد
@منصوری زاده:
محرم جان! حیف که من هنوز نرمافزار شعرسازم رو ننوشتهم، وگرنه برات -آنی- هزارتا از این شعرا میدادم بسازه 😉 .
خارج از شوخی از این جور شعرا باید داشته باشیم، مثل همونی که تو اشاره کردی که مال قائم مقام فراهانیه فکر کنم، شعر بینقطه، شعرهایی که تکرار حرف توشون زیاده، مثل اینا:
http://www.gozir.com/1385/05/04/shshshshsh
و …
اگه شعری رو که دنبالش میگردی پیدا کردی، بذار اینجا ما هم استفاده کنیم.
خدا خيرت دهد؛ آن هم فراوان!
مي گردم. تو هم تو ذهنت باشه.
مثال وطني خوبي مي خواهم براي الگوريتم LZW
استعاره ی قشنگی بود !!!!
مگر ما استادمون منصوری زاده رو تو گاه نوشته های شما پیدا کنیم چون تو دانشکده وسایت و وبلاگ خودش که نیست (کمی تا قسمتی جدی ).بهشون بگین نمره بدن نکنه این ترم بیافتیم ها
با برنارد موافقم .
از گوگل به اینجا رسیدم…
ملت از کجا به کجا می رسن ما چه… البته ناراضی نیستم
فضای خوبی است
نمی دانم چرا چند مقدار که خواندم
شروع کردم به دنیال یک جایی مثل اینجا که بتوانم بنویسم… برای صاحب این دار و دکان محترم…
که هم صاحب اینجا را احترام گذاشته باشم و هم این وبگاه وزین را حرمت… نوشته ها دلنشین بود. همین
سلام استاد منصوري
شايد من بتونم كمكي بكنم
“درد دندان دارم و دردم ندانند چيست
داور دادار داند درد دندان درد را”
@صنم:
باید مصرع اولش این باشه:
درد دندان دارم و دردم نمیدانند چیست …
این مدلی خوبه؟
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما*یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما*نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما*یا دل بر ما فرست یا دلبر ما