دربارهٔ من:
آخرین نظردهندگان:
- Anonymous دربارهٔ تماشای ریحان
- لیام دربارهٔ @hrmoh
- سمانه ، م دربارهٔ @hrmoh
- M دربارهٔ شرح یک تجربه: سیانوژن روی گوشی LG Optimus 4X
- مسعود دربارهٔ @hrmoh
مشترک شوید:
ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.
جستجو:
مسیر دریایی شیراز به مشهد ;)
۸۸/۰۷/۲۸سعدی:
قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان
گر چشم من اندر عقبش سیل براند
نزدیک به همین مضمون: روز باران
پینوشت: ایجاد یک راه آبی میان فارس و خراسان گویا از دغدغههای سعدی بوده 😉 . جای دیگری هم به این موضوع اشاره کرده:
شعرش چو آب در همه عالم چنان شده
کز پارس میرود به خراسان سفینهای
ویندوز واقعی را مجازی کنید
۸۸/۰۷/۱۷چند وقت پیش، ویندوزی که سه یا چهار سالی میشد روی کامپیوترم نصب بود با مودم ADSLم مشکل پیدا کرد، به نحوی که نتوانستم مشکلش را حل کنم و مجبور شدم ویندوز جدیدی روی کامپیوتر نصب کنم. روی ویندوز قدیمی نسخهی ثبت شدهی نرمافزاری را با محدودیت تعداد نصب داشتم که نمیشد روی ویندوز جدید (بدون پرداخت هزینهی مجدد) آن را نصب کرد. آن وقتها دوست داشتم راهی پیدا میشد تا ویندوز نصب شدهی قدیمی را به صورت ویرچوال نگه داشت و از آن نرمافزار استفاده کرد.
دیروز وبلاگ لایفهکر چنین نرمافزاری را معرفی کرده: Disk2vhd. گفتم شاید بعداً دوباره موردش پیش بیاید، اگر اینجا بنویسمش راحتتر پیدایش میکنم. احتمالاً به درد شما هم میخورد.
بحث حقیقت و مجاز شد 😉 ، این بیت حافظ را دیدهاید که میشود آن را به دو صورت کاملاً متناقض خواند؟ (به محل ویرگول توجه کنید):
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وآن می که در آنجاست حقیقت، نه مجاز است!
خوانش دوم (که البته کمی دور از ذهن است و خواندنش سختتر است):
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وآن می که در آنجاست حقیقت نه، مجاز است!
غزل کامل را اینجا بخوانید.
گنجور رومیزی تحت لینوکس
۸۸/۰۷/۱۷چند روز پیش دوستی در مورد امکان ارائهی نسخهی مکینتاش گنجور رومیزی سؤال کرده بود.
میدانستم که به کمک پروژهی مونو میتوان برنامههای داتنتی را تحت لینوکس اجرا کرد. پیشتر هم به کمک ابزاری که از سوی توسعهدهندگان مونو ارائه شده (اینجا را ببینید)، سازگاری گنجور رومیزی را با مونو تحقیق کرده بودم. تنها ناسازگاری گزارش شده توسط این برنامه خاصیت راست به چپ نوار ابزار برنامه بود که در فهرست در دست اقدامهای پروژهی مونو قرار دارد.
با توجه به آن که مونو نسخهی مکینتاش هم دارد دوستمان را به کد منبع گنجور رومیزی (قابل دریافت از اینجا) و پروژهی مونو ارجاع دادم و قرار شد اگر ایشان به نتیجه رسیدند مرا هم در جریان قرار دهند.
در هر صورت، امروز فرصتی شد تا به کمک دیسک زندهی مونو (قابل دریافت از اینجا) نظریهی امکان اجرای برنامه را تحت لینوکس آزمایش کنم.
نتیجه آن که با جایگزینی اسمبلی مربوط به ارتباط با پایگاه دادههای SQLite با نسخهی کاملاً Managed (من نسخهی جاری آن را از اینجا گرفتم) بدون نیاز به تغییر کد و در محیط مونو دِوِلپ میتوان پروژه را باز و کامپایل کرد (جالب آن که یک خط کد زاید را مونودولپ پیدا میکند و در موردش هشدار میدهد که فکر میکنم ویژوال استودیو در موردش هشدار نمیدهد) و نهایتاً آن را از طریق این محیط یا به کمک خط فرمان اجرا کرد.
ایراد قابل مشاهده (علاوه بر مشکل راست به چپ منو و نوار ابزار) نحوهی نمایش متون فارسی است که فکر میکنم اشکال از دیسک زندهی مونو باشد: با آن که امکان انتخاب زبان فارسی از منوی بوت دیسک زندهی یاد شده وجود دارد من نتوانستم در این محیط فارسی تایپ کنم و فکر میکنم بستههای زبان فارسی این دیسک ناقص هستند. به همین دلیل، حدس میزنم که تحت لینوکسی با پشتیبانی کافی از زبان فارسی بتوان برنامه را به صورت کم اشکال اجرا کرد.
هر چند، پروژهی مونو هنوز گویا کار زیاد دارد. به عنوان نمونه، در صورتی که پنجرهی «تنظیمات» گنجور رومیزی را باز کنید و روی دکمهی «تنظیمات پیشفرض» کلیک کنید، برنامه بلافاصله بسته میشود و در ترمینال چنین خطایی اعلام میشود:
با این وصف، احتمالاً میتوان به زودی مستقل بودن از سیستم عامل را به ویژگیهای برنامههای داتنتی اضافه کرد که پیش از این از جمله خاصیتهای منحصر به فرد برنامههای مبتنی بر جاوا بوده (و البته به دلیل نقائصش یا احتمالاً به دلیل حسادت برنامهنویسان سایر سکوها برایش جُکهایی مثل این ساختهاند: جاوا: یک بار بنویسید، همه جا اشکالش را بیابید!، یا این یکی).
پینوشت: با لینوکس OpenSUSE نگارش ۱۱.۱ به صورت نصب کامل (که امکان تایپ عربی داشت) هم امتحان کردم. نتیجه همینی است که در تصاویر مشخص است. ضمن آن که برای اجرای برنامهی داتنتی تحت مونو نیازی به کامپایل مجدد آن نیست و من بدون کامپایل مجدد و با استفاده از فایل اجرایی تولید شده توسط ویژوال استودیو، پس از جایگزینی اسمبلی مربوط به SQLite توانستم برنامه را به کمک فرمان mono اجرا کنم.
پینوشت ۲: نرمافزار ساغر راه حل نهایی برای مرور اشعار گنجور تحت لینوکس است. اینجا را ببینید.
بیچاره خضر!
۸۷/۰۹/۲۴ما ازین هستی ده روزه به جان آمدهایم
وای بر خضر که زندانی عمر ابد است!
و اخطار میدهد که:
به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر
مباد آب حیاتت دهد به جای شراب!
این «خضر» را در بعضی شعرها مثل این بالایی باید گویا با دو حرکت خواند، احتمالاً چیزی مثل «خِضِر» تا وزن شعر درست باشد (در بیت اولی این طوری نیست). به هر حال اگر کسی تلفظ صحیح این اسم را در این موارد میداند، بگوید، یاد بگیریم!
در هر صورت، جناب «صائب» گویا از عمر جاویدان خوشش نمیآمده (گربه، گوشت و …؟! 😉 )، و احتمالاً باید برایش اظهار خوشحالی کنیم که زنده نمانده تا بشنود کارشناسان عقیده دارند که انسان میتواند تا ۱۰۰۰ سال عمر کند. البته گویا جناب صائب هممسلکانی در بین همان کارشناسان هم دارد چرا که طبق عنوان مقاله، عدهای از کارشناسان قصد دارند جلوی این کار نشده را بگیرند (متن مقاله را درست نخواندهام ببینم منظورش چیست)!
با این مضمون باز هم دارد:
خبر ز تلخی آب بقا 😉 کسی دارد
که همچو خضر گرفتار عمر جاوید است
داشتم تکبیتهای صائب را وزنیابی میکردم برای گنجور، این بیتها را دیدم، به نظرم جالب آمدند. خوبی قالبی مثل تکبیت این است که اضافه ندارد، شاعر جان نکنده تا کلی مزخرفات اضافی به یک بیت ناب اضافه کند تا شعرش از لحاظ ظاهری کامل شود. بیتهای دیگری را هم علامت زدهام، به نظرم جالبند. از آن جمله این بیت معروف است که میگوید:
یک عمر میتوان سخن از «زلف یار» گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یک پند از نوع امنیت اجتماعی 😉 :
دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب
که هوس در دل مرغان قفس بسیار است!
یک توصیهی شغلی:
در کارخانهای که ندانند قدر کار
از کار هر که دست کشد کاردانتر است
و سرانجام یک روایت خودشناسانه:
تا دادهام عنان توکل ز دست خویش
کارم همیشه در گره از استخارههاست
زمینی که از اول گرد بود
۸۷/۰۶/۰۸چند روز پیش (شاید بیش از چند روز پیش) ماهگرفتگی داشتیم و احتمالاً هنوز هم مثل من میتوانید در خبرخوانتان ردپاهایی از این پدیده را بیابید. احتمالاً ماهگرفتگی و کشف عامل این پدیده (افتادن سایهی زمین بر روی ماه) یکی از نشانههایی بوده که قدما را به گرد یا کروی شکل بودن زمین رهنمون شده. نقل قول معروفی هست که به ماژلان (کاشف و دریانورد پرتغالی همعصر کریستف کلمب) نسبت داده شده که میگوید:
کلیسا میگوید زمین تخت است، اما من میدانم که زمین گرد است. چرا که من سایهی زمین را روی ماه دیدهام و من به «سایه» بیشتر ایمان دارم تا «کلیسا»!
جالب اینجاست که این نقل قول در واقع به احتمال خیلی زیاد از آن ماژلان نیست و قدیمیترین منبعی که این گفته را از زبان ماژلان نقل کرده کتابی است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی نوشته شده، گویا موضوع آن رد عقاید کلیساست و البته در آن، این نقل قول با تردید به ماژلان نسبت داده شده (با این لحن که «… فکر میکنم ماژلان باشد که گفته است: …»)(نکاتی به انگلیسی در مورد این نقل قول). نکتهی دیگری هم در این مورد هست و آن این است که دانشمندان قدیمی (و از جمله وابستگان به کلیسا) (حداقل از قرن چهارم پیش از میلاد، با توجه به مستندات بازمانده از یونانیها) میدانستند که زمین کروی شکل است و روی همین اطلاع بود که کاشفان قرن پانزدهم تصمیم گرفتند با رفتن به سمت غرب به هند (که عملاً در سمت مخالف مسیری بود که در پیش گرفته بودند) برسند (حقیقتی که کلیسا با آن مشکل داشت و امثال گالیله را به واسطهی اعتقاد به آن به دادگاه تفتیش عقاید کشاند «گردش زمین به دور خورشید» بود نه «کروی بودن زمین»).
نشانههای اعتقاد به کروی بودن زمین در ادبیات کهن ما هم دیده میشود. دوستان، پای بعضی از شعرهای مرتبط با این قضیه در گنجور حاشیه نوشتهاند و به این قضیه اشاره کردهاند. مثلاً دوستی در پای قصیدهای از عطار که با این بیت شروع میشود:
نه پای آنکه از کرهی خاک بگذرم
نه دست آنکه پردهی افلاک بر درم
علاوه بر اشاره به این موضوع، از کتاب کیمیای سعادت غزالی گفتههایی را نقل کرده که دلالت بر اطلاع دانشمندان ما از حجم خورشید و ستارهها دارد (به نظر من البته، این نکته هم که شاعر شاکی، سفر از کرهی زمین به مقصدی دیگر را هم به عنوان یکی از گزینههای ممکن در نظر داشته و متأسف بوده از این که توان این کار را ندارد نکتهی جالبی است، شاید اگر راجع به این قضیه کمی جدیتر فکر میکرد الان یوری گاگارین اولین انسانی نمیبود که به فضا رفته 😉 ). نمونههای دیگر اشاره به این موضوع را به لطف دوست گرامی «رسته» در پای این شعر از سنایی (بیت ۲۹)، این تکه از لیلی و مجنون نظامی (ابیات ۷۶ تا ۸۶) و این قصیده از ناصرخسرو بخوانید (برای شمارهگذاری ابیات از عنوانی که به همین منظور در داخل کادر «حاشیهها» در نظر گرفته شده استفاده کنید). اما بیت اول ِ این مورد آخری را بخوانید:
گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
چند بگشتهست گرد این کرهی گل؟
همچنان که میبینیم قدمای ما نیز همانند قدمای کلیسا به گردش خورشید و ستارگان به دور زمین معتقد بودند. در جایجای ادبیات ما اشاره به «گنبد گــِــرد گـــَــرد» در واقع نشأت گرفته از همین اعتقاد است. البته شواهدی نیز وجود دارد از این که برخی دانشمندان ما به گردش زمین به دور خورشید معتقد بودهاند: اینجا را ببینید.
توصیه میکنم سرگذشت پرماجرای ماژلان در ویکیپدیا را بخوانید، این قسمت از این مقالهی ویکیپدیا را در نظر داشته باشید:
ماژلان و یارانش همچنین نخستین اروپاییانی بودند که:
…
به ضرورت ایجاد یک خط تاریخ بینالمللی پی بردند؛ بدون وجود این این خط فرضی دریانوردانی که از سمت غرب دوره کرهی زمین میگردند یک روز از تقویم واقعی عقب میمانند.
اگر کتاب دور دنیا در هشتاد روز ژول ورن را خوانده باشید یا مثل همسنهای من کارتونش را دیده باشید میدانید که همین جریان (یک روز عقب ماندن از تقویم در حین دور زدن زمین از غرب به شرق) باعث شد قهرمان داستان در پایان سفر اشتباهاً تصور کند دیر رسیده. جالب اینجاست که این بیت از انوری:
زمانه سیری کامروزش ار برانگیزی
به عالمی بردت کاندرو بود فردا
بنابر نظر ابوالحسن فراهانی -یکی از شارحان دیوان انوری و از سخنوران قرن یازدهم- دلالت بر این دارد که انوری (که بنا بر حکایت معروفی از برجستگان زمان خود در علوم ستارهشناسی و طالعبینی مبتنی بر ستارگان بوده) از حقیقت یاد شده آگاهی داشته است. برای اطلاع بیشتر در این زمینه این نوشتهی دکتر محمدرضا ترکی را بخوانید.
این نوشته را تقدیم میکنم به مجید عزیز و همینطور دوستانی که در پای این صفحه نسبت به من اظهار لطف کردهاند.
ما صدای «شما» را شنیدیم!
۸۷/۰۴/۰۳این گزیدهای است از نوشتهای که بلیک راس (یکی از دو پایهگذار اصلی مرورگر فایرفاکس) حدود دو سال پیش در وبلاگ خودش نوشته است. عنوان نوشتهی اصلی این است: چگونه بدون آن که گوش کنیم بشنویم.
اگر مایکروسافتیها «اینترنت اکسپلورر» را به حال خود رها نکرده بودند خلأی برای پر کردن ایجاد نمیشد، لازم نمیشد کسی برای حل مشکل نارضایتی کاربران تلاش کند و ما احتمالاً پروژهی فایرفاکس را آغاز نمیکردیم.
اما آنها اینترنت اکسپلورر را به حال خود رها کردند. مایکروسافت برای مدت چهار سال مرورگری را که میلیونها نفر به آن اعتماد کرده بودند در برابر هجوم پنجرههای تبلیغاتی ناخواسته، ویروسها و نرمافزارهای جاسوسی به حال خود رها کرد. …
حالا وقتی من در صفحهی اول سایت اینترنت اکسپلورر ۷ شعار «ما صدای شما را شنیدیم» را میبینم عصبی میشوم. چرا که میدانم «شما» واقعاً شما نیستید! … نمیتوانید شما باشید! چرا که شما طی این سالها مشکلات خود را گفتید، اما کسی حرفهای شما نشنید. این شما نیستید، بلکه این «ما» هستیم! این ما هستیم: فایرفاکس، سافاری، اپرا، فلاک و مکستون! صدایی که مایکروسافتیها میشنوند صدای چکه چکه کردن انبان سهم مایکروسافت از بازار مرورگرهاست!
ایهام
۸۷/۰۲/۲۰نوشته: در دنیایی که دیوار و پرچین ندارد نیازی به پنجره و دروازه نیست!
یعنی لینوکس اینقدر بی در و پیکر است؟! 😉
کتاب فارنهایت ۴۵۱ اثر ری بردبری
۸۶/۰۴/۱۳
… داستان در جهانی اتفاق میافتد که خواندن یا داشتن کتاب جنایتی بزرگ محسوب میشود، این مشخصات جامعهای تحت ستم یک نظام سیاسی است که شهروندانش را افرادی مجهولالهویه و نابالغ تشکیل میدهند. قرصهای شادی بخش و داروهای مسکن و خوابآور که نسیانآور نیز هستند با صفحههای بزرگ ویدیویی بر دیوارهای منازل هرگونه دغدغهای را برطرف میکنند. آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضداجتماع بار میآورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته میشود. مسئولیت بازیابی و سوزاندن کتابهای باقیمانده در این نظام به عهده آتشنشانی است …. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده میکنند که پس از یافتن کتاب صاحب آن را که دشمن امنیت ملی نامیده میشود، تعقیب کرده و به قتل میرساند. …
… من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. …
از اون نظر
۸۵/۱۲/۰۷اشتباه نکنید: ما زمین را از پدرانمان به ارث نبردهایم، بلکه آن را از فرزندانمان قرض گرفتهایم!
جملهی جالبی است و برای خودش نظری است که ذیل این عکس نقل شده:
کارشناس امنیتی مایکروسافت
۸۵/۱۲/۰۵نوشته: «کامپیوتر دوم من سیستم لینوکسی شماست!»، یعنی اعتقاد دارد امنیت لینوکس آنقدر پایین است که به راحتی میتواند به کامپیوتری که آن را اجرا میکند نفوذ کند! ببینید (برچسب سیاه رنگ):
شنیده بودید که یک طرفدار ویندوز دربارهی امنیت آن با چنین اطمینانی سخن بگوید؟ البته گویا این آقا حق دارد که اینطوری رجز بخواند، چرا که او مایکل هاوارد کارشناس امنیتی و کارمند مایکروسافت است و گویا از آن آدمهایی است که کامپیوتر مبتنی بر لینوکس ِ هیچکسی نمیتواند در برابر تواناییهای او کاملاً ایمن باشد.
حاشیهی بیربط: دنبال روش بهتری برای پختن برنج (!) میگشتم، رسیدم به اینجا و از آنجا با یکی دو واسطه به این عکس!