دربارهٔ من:
مشترک شوید:
ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.
جستجو:
هدف
07/03/20سربرمیگردانم،
راهی را که پشت سر گذاشتهام ورانداز میکنم،
و به راهی که پیش روست میاندیشم.
مهم نیست،
که به کجا رسیدهام،
مهم این است،
که چگونه تا اینجا آمدهام.
هدف
یک نقطه نیست،
یک خط مستقیم است،
در امتداد یک عقیده،
و راستی،
من چقدر این راه را مستقیم پیش آمدهام،
و چقدر خواهم توانست در آن آن گونه به پیش بروم؟
تشکر و قدردانی!
07/03/17هر چند شاید باید بیش از یک ماه دیگر سپری شود تا چرخهی دوازدهماههی اول عمر اینجا کامل شود اما دوست دارم سال اول عمر اینجا را با آغاز سال جدید تمام شده بدانم. همان اول کار گفتهام که اینجا در ابتدا قرار نبود یک وبلاگ یا سایت شخصی باشد اما شد و به نظرم خوب هم شد که شد. شنیدهاید به عکاسی میگویند هنر شکار لحظهها؟، اینجا برای من یک چیزی شبیه عکاسی بوده!: شاید پیش از این سالهایی داشتهام که برایم به لحاظ کردهها و یافتهها پربارتر بودهاند، اما به لحاظ «مانده» چیزی برایم باقی نگذاشتهاند و همین باعث شده که آنها را از جملهی بر باد دادهها به حساب آورم. اما از امسال هر چه که نداشته باشم یک چیزی شبیه یک دفتر نقاشی دوست داشتنی دارم که هر چند ممکن است چشم بالغتر چند سال آیندهام آن را کودکانه و خندهآور ببیند اما دوستش خواهد داشت و به این که لحظههای عمرش را به بیهودگی نگذارنده به خود افتخار خواهد کرد (دلتنگی آخر سالی فکر کنم کار دستم داده، جملهبندیهایم شده عینهو قطعنامهها 😉).
بگذریم! هدف اصلیم از این نوشته این بود که چند تا تشکر بکنم: اول از همه از آقای مانی منجمی به خاطر افزونهی وردپرس فارسی: شاید عجیب به نظر برسد ولی حداقل من یکی فکر نمیکنم هیچ وقت راضی به آن میشدم که در وبلاگ فارسیم تاریخ غیر بومی ظاهر شود! البته این شاید بیشتر «وسواس» باشد اما فکر میکنم وسواسیهای دیگری هم مثل من وجود داشته باشند که تسهیل بومینویسی و رفع مشکلات آن باعث شده راحتتر دست و دلشان به کار نوشتن برود و به همین لحاظ فکر میکنم تا حدود زیادی جامعهی وب فارسی مدیون ایشان و دیگر کسانی است که با صرف وقت و هزینه (=«وقتی» که میتوانست برای کارهای درآمدزا صرف شود، هزینههای شخصی برای انتشار دستاوردها و …) سکوهای نرمافزاری و سیستمهای مدیریت محتوا را بومیسازی کردهاند.
بعد از آن هم باید یاد و تشکری بکنم از نیما (CARPE DIEM) که بیشترین مشتریها را به در دکان من فرستاده 😉 (۸/۷۶ % از حدود ۴۴۰۰۰ بازدید که حدود ۸۷۰۰۰ صفحه را پوشش دادهاند به روایت سرویس آمارگیری گوگل). از دوستانی که «پای ثابت» اینجا بودند، از آنها که نظراتشان به صورت مداوم یا گاه و بیگاه پای نوشتههایم مینشست و از دوستانی که به اینجا لینک دادند هم متشکرم. ممکن است با یکی دو اظهار نظر تند و نه چندان بهجا موجبات دلگیری کسانی را نیز فراهم آورده باشم که امیدوارم خامی مرا ببخشند.
از آنجا که شاید فرصت مناسبتری پیدا نشود، همینجا سال نو و نوروز را به تمامی دوستان و آشنایان حقیقی و مجازی تبریک میگویم: سال نو مبارک!
پینوشت
یک مورد خیلی مهم را یادم رفته بود ذکر کنم که الان (شنبه، چهارم فروردین) یادم افتاد، هر چند شاید این تشکرهای زبانی ارزشی برای تشکرشونده 😉 نداشته باشند (و در این مورد خاص شاید اصلاً تشکرشونده این تشکر را نبیند 😉 ) اما به هر حال به عنوان کمترین کاری که میتواند از دستم برآید کوتاهی در آن را جایز نمیبینم.
من پیش از این یکی دو مورد (دقیقاً دو مورد 😉 ) پیش آمده که با شرکتهای میزبانی وب سر و کار داشتهام. یک مورد که آنقدر افتضاح بوده که شایستهی ذکر نام و لینک است (در بازبینی نهایی اسم و لینک این شرکت را قلم گرفتم) و دیگری هم علیرغم آن که از شرکتهای بهنام و پرادعاست و معمولاً تبلیغات نصف یا یک چهارم صفحهای تمامرنگیش را در اغلب مجلات و روزنامههای مرتبط با کامپیوتر میبینم خدماتش چنگی به دل نزده و علیرغم برخورد مناسب کارکنانش از لحاظ فنی -به قول معروف- چیزی بارشان نبوده.
من برای میزبانی اینجا (مثل تعداد زیادی از وبلاگها و سایتهای دیگر) از خدمات بر و بچههای پرشین تولز استفاده میکنم. با وجود آن که خرید من از این شرکت ارزانترین بستهی مبتنی بر لینوکس بوده (در اینجا میتوانید فهرست بستههای میزبانی این شرکت را ببینید) ولی در طول یک سال استفاده از خدمات این شرکت تمامی درخواستها و در خیلی موارد نقهای بیدلیل من در اسرع وقت پاسخ داده شدند:
علاوه بر آن نمودار زیر نشان دهندهی مجموع زمانهایی است که سایت من در طول صد و نود روز گذشته در دسترس نبوده (نمودار توسط سرویس Site 24×7 تهیه شده که قبلاً در مورد آن توضیح دادهام):
اگر با خدمات شرکتهای میزبانی وب آشنا باشید حتماً میدانید که این آمار (بیش از نود و نه درصد زمان در دسترس بودن) یک آمار ایدهآل و جزء شعارهای تبلیغاتی خیلی از شرکتهای میزبانی وب است. این آمار را میتوانید مقایسه کنید با آمارهای در دسترس نبودن چند روزهی بسیاری از سایتهای میزبانی شده توسط شرکتهای پرمدعای میزبانی وب.
به هر حال به نوبهی خودم و به عنوان یک مشتری خردهپا 😉 که فکر نمیکنم پرشین تولز در زمینهی پاسخگویی و مشتریمداری برای من چیزی کمتر از یک مشتری دانهدرشت وقت گذاشته باشد از این شرکت متشکرم و امیدوارم که بتوانند در زمینهی کاری و تخصصیشان همواره در صف بهترینها باقی بمانند.
بیا تا برایت بگویم …
07/03/16شما را نمیدانم ولی خودم خیلی دوست دارم وقتی فیلمی میبینم که قرار است مثلاً ترسناک باشد در شرایطی آن را ببینم (در تنهایی و در اتاق ساکت و نیمه روشن!) که آن حس را واقعاً به من انتقال دهد و تا حد ممکن تحت تأثیر قرار بگیرم! به همین ترتیب وقتی چند روز پیش داستان فیلمی مرا بیش از حد غافلگیر کرد حس فوقالعاده خوبی داشتم و همین باعث شد آن فیلم را که در نظرم بسیار زیبا آمده بود چندباره ببینم. اسم این فیلم را نمیگویم تا شما را از احتمال غافلگیر شدن در حد مطلوب در یک روز نامعلوم از زندگیتان محروم نکرده باشم!
دو سه روز پیش هم پس از آن که با حوصلهی تمام (و بدون این که به حاشیهها نگاه کنم 😉 ) یکی یکی طرحهای خیاط نابغهای را -که مشکل جیبهای کوچک و نامناسب برای مردمان امروز را حل کرده- ورانداز کردم باز هم همین حس را به دست آوردم. بد نیست شما هم نظری به طرحهایی که در سایتش ارائه کرده بیندازید (البته احتمالاً به یک خط اینترنت نسبتاً سریع نیاز دارید).
خوب! برای تجربهی چیزهای جالب حتماً لازم نیست یک فیلم خفن ببینید یا اینترنت پرسرعت در اختیار داشته باشید. اگر یک چشم طبیعی دارید که تجربههای غیرمعمول برایش خطرناک نیست سری به این صفحه بزنید، روی عبارت Click me to get trippy کلیک کنید و به مدت بیست ثانیه به مرکز شکل متحرکی که نشان داده میشود نگاه کنید. بعد نگاهی به اطراف بیندازید تا از مشاهدهی روح سرگردان اشیاء مشعوف شوید 😉 .
اگر باز هم دنبال تجربههای جالب میگردید بد نیست سری به عکسهای این کاربر فرانسوی فلیکر یا این هموطنش بزنید تا کارهای جالبی شبیه به این عکسها را مشاهده کنید:
یکی از آنها روش ایجاد این عکسهای کروی و نرمافزارهای مورد استفادهاش را هم در اینجا توضیح داده است (از طریق وبلاگ فلیکر).
چهرهیاب کامپیوتری
07/03/12شاید خندهتان بگیرد، اما برای من همیشه سؤال بوده که گربهها، کبوترها، قناریها و سهرهها (و دیگر حیوانات مشابهی که زیاد باهاشان برخورد نداشتهام) آیا وقتی دارند به ما نگاه میکنند دارند به چشمهای نگاه میکنند؟! آیا آنها میدانند که چشمهای ما کجاست یا مثلاً محل چشمهای جانوران غیرهمجنسشان را تشخیص میدهند؟! به هر حال فارغ از این مسأله امروز در صفحهی پرطرفدارترینهای دلیشس چیز جالبی پیدا کردم: یک نمونه از برنامههای کامپیوتری که توانایی تشخیص محل سر (صورت) آدمها را دارد. برای تست آن کافی است به این صفحه بروید و نشانی یک عکس موجود روی اینترنت را به آن بدهید یا عکس دلخواه خود را آپلود کنید تا نتیجه را ببینید (چهرههای تشخیص داده شده را با علامت خاص خودش میپوشاند). مثلاً این سایت در ازای این ورودی به من این خروجی را داد:
همچنان که میبینید همهی تشخیصهایش درست نیست و غیر از چهرهی خود من یک چهره موهومی دیگر هم در فاصلهی بین دو کیس کامپیوتر پیدا کرده. با عکسهای شلوغتر که تست کردم متوجه شدم که ایرادهای دیگری هم دارد. مثلاً نیمچهرهها را تشخیص نمیدهد اما در هر حال سایت و سرویس جالبی است.
اگر به این موضوع علاقمندید بد نیست سری هم به این موتور جستجوی تصویری و این سایت وابسته به آن بزنید (تعداد زیادی از گروه تحقیقاتی پشت این سرویس هندی هستند: اینجا را ببینید). علاوه بر این بد نیست retrievr را هم آزمایش کنید: سایتی که با استفاده از آن میتوانید یک طرح ساده از آنچه را دنبالش هستید بکشید و عکسهای شبیه به آن را در میان عکسهای فلیکر بیابید.
چشمها زودتر میبینند یا گوشها سریعتر میشنوند؟!
07/03/12فکر نمیکردم در سایت بی.بی.سی بازی ِ فلشی پیدا شود. دیشب دنبال اطلاعاتی راجع به یک سری از برنامههای مستند تولیدی بی.بی.سی میگشتم که لینک به لینک به این لینک رسیدم: این یک بازی سادهی مبتنی بر فلش است که به نوعی میتوانیم با آن سرعت عمل خودمان را بسنجیم. کافی است هر وقت متوجه شدیم یک گوسفند میخواهد فرار کند بر روی دارت بیهوشکننده کلیک کنیم.
از دو طریق مختلف میتوانیم متوجه اقدام به فرار 😉 یک گوسفند شویم: ممکن است فرارش را به چشم ببینیم یا صدایش را بشنویم. من فکر میکردم که لحظهی فرار را فقط از روی صدا تشخیص میدهم و دیدن صحنه تأثیر چندانی ندارد. جالبی ِ این بازی این است که میتوان این فرضیه را آزمایش کرد: جای دارت ثابت است، پس میشود بدون دیدن صحنه هم بازی کرد. از طرف دیگر میشود بلندگوی کامپیوتر را خاموش کرد و فقط با دیدن بازی کرد.
نتیجه برای من برعکس آن چیزی بود که فکر میکردم: من با دیدن زودتر متوجه فرار گوسفند میشدم و رکورد بهتری را ثبت میکردم.
آیا شما هم اینها را باور داشتید؟
07/03/10دیروز بود -فکر میکنم- که در حین دلیشسگردی به این صفحه رسیدم. عنوان مطلب هست «۹ قانون فیزیکی که در هالیوود مصداق ندارند»!
واقعیتش من خیلی از این اتفاقها را به همان شکلی که در فیلمها دیده بودم باور داشتم. بد ندیدم در راستای پاسداشت مخاطب فارسیزبان 😉 ضمن لینک به منبع خلاصهای از آن را هم اینجا بیاورم:
۱- بنزین تا وقتی که با میزان کافی هوا (۹۳٪) مخلوط نشود خاصیت انفجاری پیدا نمیکند، به همین خاطر خیلی بعید است یک ماشین واژگون شده به خاطر نشت بنزین منفجر شود. بنابراین علت وفور انفجارهای این گونه در فیلمهای هالیوودی فقط خشونت، هیجان و میخکوبکنندگی این گونه صحنههاست (نظر به این که ماشینهای این گونه فیلمها هیچکدام تولید ایران خودرو هم نیستند 😉 ). توصیه پزشکی این مورد: در موقعیتهای این گونه ریسک صدمات ناشی از جابهجایی را به خاطر ترس از رخ دادن چنین اتفاقی نپذیرید.
۲- این یکی را خودمان تجربه کردهایم: صدای رعد و برق همیشه با فاصله (گاهی چند ثانیهای) بعد از برقش به گوش میرسد. این قاعده در تمامی موارد مشابه هم صادق است: صدای انفجار یک آتشفشان دوردست هیچگاه همزمان با رخ دادن انفجار به گوش ما نمیرسد (به ازای هر مایل فاصله، پنج ثانیه اختلاف وجود خواهد داشت)، حتی این قاعده در مورد انفجارهای میدانهای جنگ هم مصداق دارد. اما به نظر میرسد در فیلمهای هالیوودی فرصتی برای رعایت این قاعدهی فیزیکی وجود ندارد و صدای هر اتفاقی بدون توجه به فاصله همزمان با رخ دادنش به گوش میرسد.
۳- آلودگی رادیواکتیوی مسری نیست و باعث هم نمیشود فرد آلوده در تاریکی برق بزند.
۴- هر عملی عکسالعملی معادل دارد. بنابراین وقتی ضربهی کونگفوی قهرمان فیلم ضدقهرمان را در فضای اتاق به پرواز درمیآورد، همان ضربه در دنیای واقعی باید باعث به عقب پرتاب شدن ضربهزننده شود مگر این که پشت ضربهزننده به دیوار باشد.
۵- اگر این یکی را ندانید ممکن است در موقعیت خاص کار دست خودتان بدهید: یک اتومبیل یا اتوبوس هر چقدر هم شتاب داشته باشد در مواجهه با یک شکاف بزرگ به جای آن که مثل یک هواپیما از روی آن پرواز کند به سمت پایین سقوط خواهد کرد. در زمان زلزلهی سال ۱۹۸۹ میلادی سانفرانسیسکو رانندهای که کمی دیر متوجه شکاف حاصل از شکسته شدن پل سر راهش شده بود -احتمالاً تحت تأثیر فیلمها- با افزایش سرعت تلاش کرد تا از روی این شکاف بپرد. اما قوانین فیزیک برای او هم استثنایی قائل نشدند و او سقوط کرد. احتمالاً قانون باید فیلمهایی را که اینطور صحنهها در آنها نمایش داده میشود وادار کند تا هشداری با این مضمون را در ابتدای فیلم به نمایش بگذارند: «قوانین فیزیک در این فیلم نادیده گرفته شدهاند. این شیرینکاریها را در منزل انجام ندهید.»
۶- در صورتی که زمان را برای یک شیء در حال حرکت دو برابر کند کنیم، صدای آن هشت برابر کند میشود: در این حالت صدای زنها شبیه صدای مردها میشود و صدای مردها شبیه صدای هنری کیسینجر میشود (مگر صدای این بنده خدا چجوری است؟)! این قاعده اغلب در نمایش صحنههای آهسته نادیده گرفته میشود.
۷- وقتی یک انبار مهمات قرار است در یک فیلم منفجر شود اغلب میبینیم که راستای انفجار کاملاً عمودی است و قهرمان فیلم که احتمالاً در فاصلهی چند متری از محل قرار گرفته (یا دقیقاً در حال دور شدن از همان محل است) کاملاً سالم میماند. اما واقعیت چیزی غیر از این است. در واقع راستای انفجار این گونه اهداف در همهی جهات است و امکان ندارد کسی با آن فاصله از چنین انفجاری جان سالم به در ببرد.
۸- گلولههای سربی در هنگام برخورد به هدف یا خروج از لولهی تفنگ جرقه نمیزنند یا روشنایی از خود ساطع نمیکنند.
۹- صدا در خلأ منتشر نمیشود.
آزمایش میکنیم
07/03/10فکر میکنم آمار نظرات هرز وبلاگ من به نسبت تعداد بازدیدکنندههای روزانهاش کمی بالاست:
و جالب اینجاست که اکثر قریب به اتفاق این نظرات هرز روی یک نوشتهی قدیمی گذاشته میشوند که اتفاقاً هیچ نظر آدمیزادی 😉 هم روی آن گذاشته نشده. امروز آمدم یک تستی بکنم ببینم تأثیری دارد یا نه و آن این بود که یک تغییر کوچولو توی slug آن نوشته بدهم (delicious-23 بود، کردمش delicious-231). الان که این مطلب را دیدم، دوباره یادش افتادم، گفتم بروم ببینم تأثیری داشته یا نه که جواب نه بود:
الان به فکرم رسید که اگر بروم نظراتش را ببندم احتمالاً تأثیر دارد (یعنی میشود که نداشته باشد؟!)، به هر حال اگر نداشته باشد هم خیلی مهم نیست چون فعلاً اکیسمت دارد کار خودش را میکند و درصد اشتباهاتش هم پایین است. به هر حال فقط امیدوارم که این کارم باعث نشود این بلیه دامن نوشتههای دیگر را بگیرد، اگر گرفت اخطارش را اینجا میگذارم تا کس دیگری این اشتباه را نکند.
پینوشت
فکر میکنم که بستن نظرات آن نوشته مفید بوده، از دو روز پیش تا حالا هیچ نظر هرز جدیدی برایم نیامده. اگر هم بعداً نوشتهی دیگری دچار این مشکل بشود فکر نمیکنم به بسته شدن نظرات این یکی ربط داشته باشد.
پرطرفدارترین وبلاگهای دنیا
07/03/10هیچ میدانستید که در فهرست صدتایی پرطرفدارترین وبلاگهای دنیا سه تا وبلاگ (سایت) ایرانی حضور دارند؟ تازه یکی از آنها در فهرست ده تای اول قرار دارد! بعید میدانم بتوانید نام این سه وبلاگ را حدس بزنید. ببینید:
اینها لینکهایی هستند که به طور پیشفرض در قالبهای پرشینبلاگ (دوتای اول) و بلاگفا (سومی) گنجانده شدهاند. اینطور که معلوم است این محبوبیت خیرهکننده کنجکاوی تکنوراتیها را هم برانگیخته، فکر نمیکنم خیلی خوشحال بشوند وقتی بفهمند سیستم محبوبیتسنجشان کثرت حضور چند لینک پیشفرض را با محبوبیت آنها اشتباه گرفته است. بیچاره اینهایی که میآیند مینشینند این آمارها را تحلیل میکنند!
راستی! دارم به یک چیز دیگر فکر میکنم! به نظرتان پرشین بلاگ و بلاگفا سفارش بمب گوگلی قبول میکنند؟! 😉