مانند رخ ماه تو من ماه نديدم
ماهِ رخِ تو ديدم و از ماه بريدم
با شعبده انگار بري دل به خدا من
چون چشم تو اي رهزن دل دزد نديدم...
آن لحظه كه در باغ به تن جامه دريدي
از شوق نگاهي به تو من پوست دريدم...
تمثال فراق تو كه در شعر نيامد
بر صفحة رخ با قلمِ اشك كشيدم
|