گفتي : «قناري بيقفس معنا ندارد
غير از قفس آخر قناري جا ندارد.»
گويي قناريها صدايت را شنيدند
قفل قفسها را شكستند و پريدند
وقتي كه از قفل و قفس آزاد گشتند
گويي همه يكپارچه فرياد گشتند:
«ديدي كه وقتي از قفس پرواز كرديم
آبيترين پرواز را آغاز كرديم
اينك تمام آسمان كاشانة ماست
خورشيد نورافشان چراغ خانة ماست
اكنون قفس بي ما دگر معنا ندارد
چون در قفس ديگر قناري جا ندارد.»
|