گزیر

::گاهنوشتهای حمیدرضا محمدی::

دربارهٔ من:

آخرین نظردهندگان:

مشترک شوید:

ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.

جستجو:

Valid XHTML 1.0 Transitional RSS Feed

Guugu Yimithirr

۸۹/۰۶/۲۱

عنوان مطلب، اسم یک زبان است. زبانی مربوط به بومیان استرالیا که واژهٔ «کانگورو» از آن به انگلیسی و دیگر زبانها وارد شده و به استناد ویکی‌پدیا (ببینید: زبان گوگوییمیتیر) ۲۰۰ الی ۳۰۰ نفر کلاً وجود دارند که به این زبان صحبت می‌کنند.

چند وقت است که نیویورک‌تایمز مقاله‌ای روی سایتش گذاشته (اینجا) که موضوع آن تأثیر زبان مادری بر طرز تفکر آدمهاست. بحث از آنجا شروع می‌شود که در سال ۱۹۴۰ زبان‌شناسی به نام بنیامین ورف در مقاله‌ای ادعا کرد محدودیتهای زبان مادری می‌تواند باعث ایجاد محدودیت در توانایی درک و طرز تفکر انسانها شود. مثال ادعای او، سرخپوستها بودند که گویا در درک سیر زمانی وقایع یا تفاوت اشیاء با عمل منتسب به آنها (سنگ با افتادن سنگ) مشکل دارند و این معضل ناشی از آن است که در زبان مادری آنها این مفاهیم به گونه‌ای متفاوت با زبانهای دیگر بیان می‌شود یا اصلاً بیان نمی‌شود.

مقاله با بررسی تأثیراتی که زبان روی طرز تفکر افراد می‌گذارد پیش می‌رود و برای نمونه از تفاوت جنسیت منتسب به اشیاء در زبانهای مختلف ادامه پیدا می‌کند.مثلاً در زبان انگلیسی اشیاء عموماً فاقد جنسیتند اما در زبانهای آلمانی و فرانسه اشیاء بسته به نوع شیء، مؤنث یا مذکر به حساب می‌آیند. این باعث می‌شود که عموماً اگر قرار باشد در یک آزمایش فرانسوی‌زبانها و آلمانی‌زبانها برای شخصیتهای کارتونی اشیاء (خورشید، پل، …) صدا انتخاب کنند جنسیت صدا را متناسب با جنسیت شیء در زبان خود انتخاب کنند ولی انتخاب یک انگلیسی‌زبان چندان قابل پیش‌بینی نباشد.

بگذریم، این زبانی که در پاراگراف اول در موردش صحبت کردم هم یکی از مثالهای این مقاله است. در این زبان برای توصیف موقعیت اشیاء قیود مکانی (جلو، عقب، چپ، راست) وجود ندارد و به جای آن کسانی که به این زبان صحبت می‌کنند از قیود جغرافیایی یا قطب‌نمایی استفاده می‌کنند! فرض کنید به جای جملهٔ «کتابی که پشت گلدان است» مجبور باشید بگویید «کتابی که در شمال غربی گلدان واقع شده». در هر حال، به ادعای مقالهٔ نیویورک‌تایمز گویشوران این زبانِ در آستانهٔ انقراض، به خاطر این ویژگی عجیب زبانی، همواره حس درستی از جهت شمال جغرافیایی دارند و رویدادهایی مثل خواب یا حتی چرخاندن چندبارهٔ آنها با چشم بسته به دور خودشان نمی‌تواند در این حس خلل ایجاد کند! برای نمونه برای یک فرد انگلیسی‌زبان دو اتاق روبرویی یک هتل با چینش یکسان لوازم (تلویزیون در مقابل در ورودی، ساعت روی دیوار سمت چپی و …) در صورتی که به نحوی به آن اتاق آورده شود که مسیر را تشخیص ندهد به آسانی قابل تفکیک نیست، اما یک گویشور زبان یاد شده این دو اتاق را کاملاً متفاوت می‌بیند، از نظر او تلویزیون در یک اتاق در شمال قرار داشته و در یکی در جنوب (برای ما در هر دو مورد تلویزیون روبروی در قرار داشته)، ساعت در یکی در شرق و در یکی در غرب و … . کمی باورنکردنی به نظر می‌رسد! اگر وقت داشتید و حوصله اصل مقاله را بخوانید.

شاید بی‌ربط باشد: اما این واژه را احتمال دارد دیده یا شنیده باشید: ایافیاتلایوکوتل. این اسم همان آتشفشانی است که مدتی قبل فورانش در پرواز هواپیماهای اروپایی اخلال ایجاد کرد. این کاریکاتور را دربارهٔ اسم عجیب این آتشفشان ببینید: مشکل انتخاب اسم برای آتشفشان چگونه حل شد؟

نوشته شده در ساعت ۲۰:۵۷
Comments Off on Guugu Yimithirr

داستانهایی دربارهٔ اعداد تصادفی

۸۹/۰۶/۲۰

۱) تابع تولید عدد تصادفی

xkcd: Random Number

۲) چرخ چهارگوش

برنامه‌نویس سرشناسی که همچون من و احتمالاً شما، آن روزها که قرار بود موزیلا ویرایش ۳.۵ از مرورگر محبوبش را منتشر کند ذوق دریافت فایرفاکس جدید را داشت در روزهای اول استفاده از این ویرایش مهم فایرفاکس به مشکل آزاردهنده‌ای برخورد کرد:

پس دست به کار شدم و نصاب فایرفاکس را در روز انتشار دریافت کردم و پس از گذر از کثیف‌کاری معمول به‌روزرسانی افزونه‌ها توانستم مرورگر جدید را برای اولین بار اجرا کنم و خدایا من چه می‌بینم: وب -انگارکن- به سال ۱۹۹۴ برگشته: وقتی که هیچ کس جز خوره‌های واقعی سایت نداشت و همه چیز به سرعت برق بود. زندگی شیرین شده بود!

روز بعد با فنجان قهوهٔ تازه در دست، فایرفاکس ۳.۵ عزیزم را روی سیستم تازه بالا آمده‌ام اجرا کردم. انتظار داشتم پنجرهٔ مرورگر را در عرض چند ثانیه ببینم تا باز هم وبگردی با سرعت برق‌آسا را تجربه کنم، اما اتفاقی نیفتاد. البته، یک اتفاق افتاد، هارد دیسک کامپیوترم مثل وقتهایی که آن را ویروسیابی می‌کنم مشغول شده بود تا این که بعد از ۳۵ ثانیه یا چیزی در همین حدود بالاخره توانست تمام بیتها و تکه‌های لازم را پیدا کند و چهرهٔ آشنای فایرفاکس را به من نشان بدهد تا من راهم را به دنیای بیرون شروع کنم!

فایرفاکس روی سیستم فرد معلوم‌‌الحال یاد شده همچنان سریع کار می‌کرد اما همیشه شروع شدنهایش کند و آزاردهنده بود. تا این که بالاخره تصمیم گرفت با جستجو در انجمنهای پشتیبانی فایرفاکس ریشهٔ مشکل را بیابد و این جستجو به کشف این نکته این انجامید که آقا، در این مصیبت تنها نیست و همدردهای زیادی دارد. بگذریم، خلاصه آن که مشخص شد مشکل مربوط به کتابخانهٔ NSS است. کتابخانه‌ای شامل توابع امنیت شبکه که انواع کارکردهای رمزنگاری و امنیتی را پوشش می‌دهد و برای پیاده‌سازی این توابع نیاز به اعداد تصادفی دارد:

ایجاد اعداد تصادفی واقعی مشکل است چرا که در یک سیستم کامپیوتری هیچ چیز واقعاً تصادفی نیست: هر چیزی نتیجهٔ یک عمل قابل پیش‌بینی است. پسران و دختران باهوش تیم NSS باید این مسأله را به گونه‌ای حل می‌کردند: چطور اعداد تصادفی واقعی ایجاد کنیم که تا حد ممکن تصادفی باشند؟ به جای استفاده از توابع ارائه شده توسط سیستم عامل (که این قابلیت را به دلیل نیاز پروتکل TCP در خود دارد) آنها این کار را به همان شیوه‌ای که عموماً شرکت موزیلا کارهایش را انجان می‌دهد انجام دادند: چرخ را از نو اختراع کردند. من مشکلی با اختراع مجدد چیزها ندارم، اشتباه برداشت نکنید، هیچ چرخی مثل چرخ دیگر نیست. اگر چه، مشکل اختراع دیگربارهٔ چرخ آن است که علاوه بر آن که در این فرایند شما حق اشتباه کردن ندارید، باید چرخی بسازید که از چرخهای اختراع شدهٔ قبلی بهتر باشد. برای نمونه هیچ کس از چرخ چهارگوش شما استفاده نخواهد کرد.

برای حل مشکل اعداد تصادفی، تیم NSS به روشی هوشمندانه روی آورده بودند، رویکردی چنان عالی که تا به حال به ذهن هیچ کس نرسیده بود: آنها تصمیم گرفتند که تمام فایلهای موجود در تمام پوشه‌های موقتی ویندوز را با چند ریسمان موازی بخوانند تا از آنها به عنوان نقطه‌های آغاز (seed) تولید اعداد تصادفی استفاده کنند! توجه کنید: این پوشه‌ها در هر چند میلی‌ثانیه تغییر می‌کنند، به سرعت در دسترسند، تأخیری در دسترسی به آنها وجود ندارد و هیچوقت با چیزهای حاشیه‌ای به دردنخور پر نمی‌شوند!

البته، پاراگراف بالا ذهنیت تیم NSS بود. در دنیای واقعی، چیزها یک کوچولو متفاوتند. متوجه هستید که؛ فایرفاکس ویرایش ۳.۵ کش اینترنت اکسپلورر را و پوشهٔ temp ویندوز برای پروفایل کاربر را توسط زیرسیستم NSS خود می‌خواند. این نه تنها به نظر من یک نباید به جهت خواندن داده‌های موقتی برنامهٔ دیگر است، بلکه یک بی‌توجهی شگفت‌آور نسبت به گلوگاه اصلی کامپیوترهای امروزی است: هارد دیسکها. اگر شما ویروس‌کشی داشته باشید که در حالت بددلانه تنظیم شده باشد پیمایش پوشه‌های موقت توسط NSS کندتر هم خواهد بود چرا که دسترسی به هر فایل از سوی فایرفاکس باعث اسکن آن توسط ویروس‌کش می‌شود. و اگر کاربر، با کامپیوترش هیچ کاری غیر از مرور وب با فایرفاکس نکند به گونه‌ای که این پوشه‌های موقت دست‌نخورده یا خالی بمانند، آن وقت چه؟ آیا خواندن فایل بدترین روش ممکن برای تولید نقطه‌های آغاز اعداد تصادفی نیست؟

۳) ماشین تولید اعداد تصادفی

dilbert random generator

– مطمئنید که این تصادفی است؟

– مشکل تصادفی بودن همین است که هیچ وقت نمی‌شود مطمئن بود.

۴) داستان گنجور

برای سیستم بازبینی خروجیهای OCR گنجور، راهکارهای مختلفی می‌شد طراحی کرد: می‌شد با توجه به آن که من عدد اطمینان بازشناسی تکه‌شعرها را هم داخل پایگاه داده‌ها داشتم، اوّل آنهایی را که با دقت پایین‌تری خوانده شده بودند در معرض بازبینی بگذارم. می‌شد به ترتیب عمل کنم، یعنی دوستانی که بازبینی می‌کنند از اوّل شروع کنند و هر کسی که تازه می‌آید آخرین تکه شعری را که هنوز بازبینی نشده یا اگر همه حداقل یک دور بازبینی شده‌اند، هنوز در دور دوم بازبینی نشده بازبینی کند و … .

اما خوب، من آسان‌ترین -و البته از لحاظ پردازشی کم‌هزینه‌ترین- راه را انتخاب کردم. هر بار بر اساس یک عدد تصادفی، یک خط شعر تصادفی در معرض بازبینی قرار می‌گرفت. مزیت این کار، نیاز به کمترین برنامه‌نویسی و همینطور به دلیل عدم نیاز به جستجو برای بازبینی نشده یا کم‌بازبینی‌شده‌ها سرعت و هزینهٔ پردازشی پایین بود.

اما در طولانی مدت چه اتفاقی می‌افتد؟ من حدود پنجاه هزار تکه تصویر بریده شده را در معرض بازبینی قرار داده بودم و اگر روزانه ۱۰۰۰ تکه از اینها بازبینی می‌شد باید در یک سیستم ترتیبی، همه در زمانی حدود دو ماه حداقل یک بار بازبینی شده باشند. اما در یک سیستم مبتنی بر اعداد تصادفی چه؟

نتیجه را احتمالاً می‌توانید حدس بزنید. خیلی از روزها، بیش از ۱۰۰۰ تکه از شعرها بازبینی می‌شد (آمارش هنوز در این صفحه در دسترس است)، اما بعد از دو ماه چیزی حدود ۱۹۰۰۰ تکه بیش از یک بار و حدود ۲۶۰۰۰ تکه تنها یک بار بازبینی شده بودند و ۸۰۰۰ تکه هم اصلاً بازبینی نشده بودند (گزارش تا آن مرحله).

مطلوب آن بود که تمام تکه‌ها، بیش از یک بار بازبینی شوند، برای کاهش تعداد بازبینی‌نشده‌ها و یک بار بازبینی‌شده‌ها، کمی برنامه را دستکاری کردم: این بار کاربر از یک تکهٔ تصادفی شروع می‌کرد و بعد از آن به صورت ترتیبی بازبینی‌نشده‌ها (در دو هفتهٔ اول) و فقط یک بار بازبینی‌شده‌ها (در ادامه) را بازبینی می‌کرد. گزارش نهایی کار را می‌توانید اینجا بخوانید.

خلاصه آن که -با تشکر ویژه از تمامی دوستانی که در این کار مشارکت کردند- مرحلهٔ اول بازبینی خروجیهای OCR گنجور به ثمر نشسته است. برای برداشت محصول نهایی می‌توانید سری به آثار بیدل و قاآنی در گنجور بزنید و اگر گنجور رومیزی دارید مجموعه اشعار متناظر را با شرحی که در این نوشته آمده به برنامه اضافه کنید.

و البته، یادتان باشد که این فقط مرحلهٔ اول بود و نهضت کماکان ادامه دارد.

نوشته شده در ساعت ۲۲:۰۰

رسن بازی

۸۹/۰۶/۲۰

لولیی با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند بار بگویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن‌بازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی؟ اگر از من نمی‌شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده‌ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد.

عبید زاکانی، رسالهٔ دلگشا

نوشته شده در ساعت ۲۰:۱۶

پیرمردی به اسم بیل

۸۹/۰۶/۱۹

گویند چون شاپور به محل گندی‌شاپور رسید تا آن شهر را بنا کند پیرمردی را دید که «بیل» نام داشت و از او پرسید که شایسته است در آنجا شهری ساخته شود؟ بیل گفت: «اگر در این سن پیری بتوانم نوشتن یاد بگیرم ساختن شهری در اینجا نیز شایسته است». شاپور گفت: «هر دو کار که تو نشدنی پنداشتی، خواهد شد». پس نقشهٔ شهر را طرح کرد و بیل را به آموزگاری سپرد تا او را به یک سال حساب و نوشتن بیاموزد.

آموزگار او را با خود برد و نخست موی سر و ریش او بتراشید تا به آن نپردازد، پس از آن او را به جد تمام درس داد. پس هنگامی او را پیش شاپور برد که در درس پیشرفت کرده و مهارت یافته بود، چنان که شاپور مخارج بنای شهر و ثبت آن را به وی واگذار کرد.

مجلهٔ دانشمند، شمارهٔ مهرماه ۸۹، صفحات ۳۱ و ۳۲

نوشته شده در ساعت ۲۲:۰۳
Comments Off on پیرمردی به اسم بیل

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل …

۸۹/۰۵/۳۱

اگر عنوان مطلب برایتان آشنا نیست سری به اینجا بزنید.

گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل!

از «همشهری داستان» شمارهٔ ۴ صفحهٔ ۱۶۱ قابل دریافت از اینجا (سایت مجلات همشهری).

نوشته شده در ساعت ۲۰:۱۵

انکار استفهامی ;)

۸۹/۰۵/۳۰

گفتم «لب»ِ تو را که:

دلِ من تو برده‌ای!

گفتا:

کدام دل؟

چه نشان؟

کی؟

کجا؟

که برد؟

سعدی

نوشته شده در ساعت ۱۸:۲۹
Comments Off on انکار استفهامی ;)

شاید به وقتش به فکر شما هم نرسد

۸۹/۰۵/۳۰

۱

چند روز پیش تصمیم داشتم از سرور گنجور بک‌آپ بگیرم تا پس از تغییر احتمالی بستهٔ میزبانی بک‌آپ گرفته شده را روی آن بازگردانم. روی سرور گنجور دسترسی SSH دارم و به همین دلیل می‌توانم به سرعت از دیتابیسهای سایت بک‌آپ تهیه کنم و بک‌آپها را به همراه فایلهای موجود روی سرور را فشرده کنم و نهایتاً مجموعهٔ بک‌آپها را در قالب یک فایل دریافت کنم.

مشکل اینجا بود که حجم نهایی فایل بک‌آپ زیاد شد و این شد که مجبور شدم یک شب تا صبح کامپیوترم را برای دریافت این فایل روشن بگذارم.

راه حل بهتر -به جای دریافت یک فایل چند صد مگابایتی- صبح روز داونلود به ذهنم رسید: وقتی که هنوز چند ده مگابایتی از فایل مذکور مانده بود. من روی گزیر هم یک بستهٔ میزبانی جدا دارم. می‌توانستم به جای داونلود این فایل عظیم روی کامپیوتر خودم و احتمالاً علافی چند ساعتهٔ آتی برای آپلودش آن را از طریق خط فرمان SSH و دستور ftp به سرور گزیر منتقل کنم و بعداً هم با امکانی مشابه آن را به محل نهایی منتقل کنم. کاری که به کمک ارتباط ِ -اگر درست یادم مانده باشد- ۷۵۰ کیوبایت بر ثانیه‌ای دو میزبان در کمتر از یک دقیقه به انجام رسید!

۲

مشکلی که در داونلودهای بزرگ گاهی وجود دارد قطع ارتباط اینترنت است. من همچنانکه پیشتر اشاره کرده‌ام در حال حاضر از اینترنت ADSL داتک استفاده می‌کنم و پیش از آن از آسیاتک (یکی از مشکلاتم هم با داتک همین قطعیهای ناگهانی است که البته بلافاصله بعد از قطعی می‌شود دوباره وصل شد و نیازی به تماس با بخش پشتیبانی نیست، یک بار قضیه را به پشتیبانی داتک گفتم گفتند مشکل از مودم من است که مودم خوبی نیست!). برای حل این مشکل، آن وقتها که آسیاتک داشتم یک فایل بچ درست کرده بودم که در آن به کمک دستور rasdial ویندوز؛ ارتباط را شماره‌گیری می‌کردم و این فایل بچ را در اسکجولر ویندوز گذاشته بودم هر نیم ساعت یا یک ساعت یک بار اجرا شود و قطعی ارتباطهای احتمالی را در زمانی که من پشت کامپیوتر نیستم رفع کند. اما برای داتک این روش درست کار نمی‌کرد، چرا که در پیکربندی داتک تلاشهای متوالی برای اتصال مجدد با یک نام کاربری و گذرواژه وقتی که هنوز قطع نشده‌اید در نهایت باعث قفل شدن حساب کاربری می‌شد. راه حل دم دستی این می‌توانست باشد که پیش از شماره‌گیری به کمک سوییچ disconnect دستور rasdial اتصال موجود را قطع کنم، مدتی منتظر بمانم و سپس دوباره شماره‌گیری کنم. مشکل اینجاست که خط فرمان استاندارد ویندوز دستوری برای sleep ندارد، جستجوی مختصری کردم و متوجه شدم که با استفاده از سوییچهای دستور پینگ می‌شود وقفهٔ چندثانیه‌ای ایجاد کرد. این بچ‌فایل جدید همان کاری را که من نیاز دارم انجام می‌دهد که ممکن است برای شما مفید باشد:

rasdial datak /disconnect

ping 127.0.0.1 -n 10 -w 1000 > nul

rasdial datak username password

هر چند به نظرم باید راهکار استانداردی برای اطلاع از قطع اتصال وجود داشته باشد تا نیاز نباشد اتصال موجود را قطع کنیم. شما چنین راهکاری سراغ ندارید؟

نوشته شده در ساعت ۱۸:۰۷

جمعهٔ متروک

۸۹/۰۵/۲۹

جمعه‌های ماه رمضان را معمولاً سخت می‌گذارنم. امروز را، به مرور بایگانی یک وبلاگ خواندنی و بامزه گذراندم (این پست و این یکی را بخوانید اگر دوست داشتید). کمی مجله خواندم، کمی (دو سه ساعت شاید) خوابیدم و باقی را با حاشیه‌های گنجور سر کردم.

هوسی شده‌ام این روزها. پریروز بدجور هوس نون خامه‌ای کرده بودم! رفتم یک کیلو خریدم، افطار که شد جز یکی را نتوانستم بخورم، حالا همه‌اش مانده توی یخچال که احتمالاً تا جمعهٔ هفتهٔ بعد حداقل نصف باقیمانده‌اش دور ریخته شود.

میزبان گنجور این روزها دارد کمی اذیت می‌کند. بحث سر آپ‌تایم نیست. سر هزینهٔ پنهانی است که ماهیانه به خاطر GPU Overage دارد، روندش تصاعدی بوده، ماه اول سه دلار، ماه دوم سی دلار و این ماه نزدیک صد و پنجاه دلار! مطمئن نیستم جریان چیست، روند ترافیک بازدیدها تصاعدی به این شکل نبوده. تصمیم گرفته بودم از این ماه از این سرویسشان به یک سرویس میزبانی بالاتر (سرور مجازی) کوچ کنم که ابزار پرداخت فراهم نشد.

دوستی زحمت کشیده، اشعار فروغ را برای گنجور رومیزی آماده کرده، دوست داشتید سری بزنید به اینجا و دریافت کنید.

شعری از فروغ در گنجور رومیزی

نوشته شده در ساعت ۲۱:۱۰
Comments Off on جمعهٔ متروک

سلس‌القول

۸۹/۰۵/۱۹

عباس اقبال آشتیانی در مقدمهٔ دیوان هاتف در شرح انحطاط شعری دورهٔ صفویه:

شاعری از شعرای این دوره که شاید تا کنون کسی اسم او را نشنیده و لااقل نام او را قابل سپردن به ذهن ندانسته است به نام «غواصی یزدی» روزی پانصد بیت شعر می‌گفته و تا قریب به سن نود کار او همین بوده و چهل سال قبل از فوت خود می‌گفته:

ز شعرم آنچه حالا در حساب است

هزار و نهصد و پنجه کتاب است!

این گویندهٔ عدیم‌النظیر که به قول قائم‌مقام سلس‌القول داشته کتابهای روضة‌الشهدا و قصص‌الانبیا و تاریخ طبری و ذخیرهٔ خوارزمشاهی را به نظم آورده بود و تقی‌الدین از تمام گفته‌های این شاعر نامراد فقط همین مطلع را قابل ضبط دانسته که می‌گوید:

گر نه هر دم ز سر کوی توام اشک برد

عاشقیها کنم آنجا که فلک رشک برد

و همین یک بیت معرف مقام این گویندهٔ پرگو تواند شد.

نوشته شده در ساعت ۱۸:۵۰
Comments Off on سلس‌القول

گلچین

۸۹/۰۵/۱۶

دو کار می‌شود کرد: می‌شود تعطیلی اینجا را رسمی کرد، یک شبکهٔ تار عنکبوت که صاحبش از آن آویزان شده آن گوشهٔ بالا سمت راست نصب کرد، فاتحهٔ وبلاگ را خواند و دم و دستگاه را جمع کرد، و می‌شود جهت حفظ ظاهر هم شده برخی از نوشته‌های آرشیوی را پخش مجدد 😉 کرد. این کاری که در این نوشته می‌کنم -جدا از انتخاب گزینهٔ تلاش مذبوحانه جهت زنده نگاه داشتن وبلاگ- مخاطبش تعداد قابل توجهی از مشترکان اینجا هستند که به امید دریافت مجموعه‌های انتخابی عکسهای من مشترک شده‌اند و مدتهاست از این اشتراک، جز گاه و بیگاه نوشته‌های بی‌ربط چیزی عایدشان نشده. محض یادآوری عموماً این عکسها از سایت فلیکر انتخاب شده و عکاسان آنها کاربران این سایت هستند نه نویسندهٔ این وبلاگ (هر چند برای نمایش آنها در وبلاگ از تعداد زیادی از صاحبانشان مستقیماً اجازه گرفته‌ام!). حدس می‌زنم به دلیل پراکنده‌گوییها و از این شاخه به آن شاخه پریدنهای مکرر گردآورنده، دوستداران این مجموعه‌ها تعدادی از آنها را ندیده باشند و این نوشته کمک‌کننده باشد.

با کلیک بر روی هر عکس به نوشته‌ای از همین وبلاگ حاوی یک مجموعه عکس هدایت می‌شوید:

عکسهایی از حیات وحش

عکسهایی از حیات وحش

ادامه »

نوشته شده در ساعت ۱۹:۴۶