فکر میکنم این اعتقادی که شعر (منظوم) فارسی را یک محصول مصنوعی و حاصل به هم بافتن و در کنار هم گذاشتن زوری (و نه الهامآمیز) کلمات میداند تا حدود زیادی برای شاعران تازهکار درست باشد (اول کلمات همقافیه را روی کاغذ ردیف میکنند و بعد جملاتی هموزن میسازند که آخرشان به آن کلمات ختم شود!)، کما این که بسیاری از شاعران نامی ما (منظور آنهایی است که فقط ادبیاتیها اسمشان را زیاد میشنوند) نیز در همین سطح باقی ماندهاند. اما اعتقاد دارم که این قاعده نمیتواند زیاد شامل نمونههای برجستهی شعر فارسی همانند آثار حافظ شود. چرا که هر چند آغاز کار این شاعران هم با شعربافی به همان سبک شاعران تازهکار شروع شده اما تکرار و افزایش مهارتهای آنها باعث شده که به مرور نیاز به فرایند تصنعی منظوم کردن کلام برای آنها به کمک مهارتهای ذهنیشان کاهش یابد، به این معنی که آنها به مرور توانستهاند این مهارت را پیدا کنند که فکر شاعرانه را بدون زحمت به شکل نظم قانونمند و مقفی بیان کنند و در این راه غزل با توجه به این که محدودیتی دربارهی ارتباط معنایی بین ابیات آن برایش قائل نبودند بیشتر مورد استقبال این دسته از شاعران واقعی قرار گرفته است.
تقریباً بیارتباط با این مقدمه، غزل زیر از شاعران انقلاب را در یکی از شمارههای قدیمی مجلهی شعر دیدهام و از آنجا که احتمالاً به زودی پوسیدگی کاغذ کاهی آن مجله کارش را خواهد ساخت و مجبور خواهم شد -ناامیدانه- مثل این یکی به روشهای نامتعارف دنبالش بگردم تصمیم گرفتم جایی این شعر مورد علاقهام را نگه دارم. و چه جایی بهتر از اینجا؟! شاعر این شعر علیرضا دهرویه است:
اندوه
برای شهید حسین دهرویه و همهی شهدا
پوسیده لبخند گندم، افسرده روح جوانه،
اندوه بر شاخهی شعر پیچیده نیلوفرانه
گفتی که : «بی استخاره باید گذشت از شب دشت»
مثل پرستو گذشتی از خیر این آشیانه
بود و نبودم تو بودی، شعر و سرودم تو بودی
بی تو چه جای ترنم؟ بی تو جای ترانه؟
شبها که لبریز آهم در جانماز نگاهم،
مانند تسبیح باران گل میکنی دانه دانه
فردا که در فصل طوفان گیسو پریشان شود بید،
چشم تو و نور امـّـید، پشت من و تازیانه!
only
you
سلام .
من خیلی به شعرهای آقای دهرویه علاقه دارم . البته زیاد ازشون شعر نخوندم . دنبال یه کتاب شون بودم به نام * آسمان می زند زیر آواز * اما بعد از چند سال هنوز پیداش نکردم .
به هر حال ممنون . لذت بردم .
شاد باشید و سلامت .
سلام یکی از شعرهای علیرضا دهرویه رو سالها پیش تو یه مجله خوندم که اینجا به خودش به شما و به همه کسایی که غزل ناب دوست دارن تقدیمش می کنم:
دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم
یواش دست نزن شیشه ام ترک دارم
چقدر وسوسه در چشم انتخاب من است
که در صداقت آیینه نیز شک دارم
رفیق بار گرانی به دوش من مانده
که احتیاج به یک دوست یک کمک دارم
صدا زدم که به من در قبال سکه زخم
چه میدهید یکی گفت من نمک دارم
من و تو هر دو غریبیم و آشنای سکوت
خوشم به اینکه غمی با تو مشترک دارم
شعراهاشون(آقاي دهرويه) فوقالعادهاند.اگه بشه شعرهاشون همشون قابل دانلود باشن خيلي خوبه
سلام
از دوستان آقای دهرویه هستم،
مطلبی رو که نوشتید و براشون خوندم، و ایشون از عنایت حضرت عالی تشکر کردند
با سپاس
با سلام لطفا اشعاری که حرف آخر آنها به چ ختم میشود را برایم ارسال کنید
با تشکر
سلام
یه بار شعری از جایی به نام آقای دهرویه شنیدم با عنوان کم کم خدا حافظ
لطفا اگه دارید بزارید.
یکی شمع و همه پروانه هدف خدا …یشق بهانه
شعر وجدان بيدار و آگاه تنها نويسنده ويا سراينده آن نيست بلكه ترسيم خواستنهاي عيني وقابل لمس تمامي اعضاء جامعه است .
گفتم بنشين و فتنه بنشان
بر خاست قيامت از نشستش