دربارهٔ من:
آخرین نظردهندگان:
- Anonymous دربارهٔ تماشای ریحان
- لیام دربارهٔ @hrmoh
- سمانه ، م دربارهٔ @hrmoh
- M دربارهٔ شرح یک تجربه: سیانوژن روی گوشی LG Optimus 4X
- مسعود دربارهٔ @hrmoh
مشترک شوید:
ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.
جستجو:
فتوشاپ پیش از اختراع کامپیوتر ;)
۸۸/۰۶/۱۳این تصویر را احتمالاً دیدهاید: گوگل پیش از اینترنت یا گوگل ۱۹۶۰:
این یکی هم در همان مایههاست: فتوشاپ واقعی یا فتوشاپ پیش از اختراع کامپیوتر (برای مشاهدۀ تصویر بزرگتر کلیک کنید):
محاوره
۸۸/۰۶/۱۳در یکی از صحنههای فیلم کمدی اسمارت را بگیرید (محصول سال ۲۰۰۸) مأموران سازمان (احتمالاً تخیلی) جاسوسی «کنترل» دارند به گفتگوهای دو تروریست گوش میکنند. زیرنویس انگلیسی نسخهای که من دارم اعلان میکند که گفتگوها به زبان پنجابی است، من هم اولین بار که فیلم را دیدم به گفتگوها دقت نکردم. بعدتر یکی از دوستان گفت که گفتگوی این دو نفر به فارسی است. در هر صورت این تکه از فیلم را بریدهام.
گفتگوها واضح و به فارسیِ روان است و غیر از تکههایی که به دلیل تداخل با صحبتهای نقش اول فیلم درست شنیده نمیشوند کاملاً قابل تشخیص است. تکههایی که من شنیدم:
– آفتاب! قهوهت چطوره؟ [؟؟؟] مورد علاقهی منه.
– خیلی خوبه! کافئین [داره؟]. مال تو چطوره؟
– مال منم خوبه! [؟؟؟] آفتاب! [؟؟؟] غذای مورد علاقهی منه.
احتمالاً برای شما هم جالب است. ببینید:
رمزگشایی یک زبان ناشناخته
۸۸/۰۲/۰۸وبلاگهای مجلهی وایرد را اگر مثل من حداقلهای انگلیسیفهمی را دارید نگاه کنید. جالبند و احتمالاً خوشتان میآید.
البته این روزها ارتباط اینترنتی خانگی من با سایتهایی که قسمتهایی از صفحات آنها از دامنهی googlesyndication.com بارگذاری میشود (مثل همین مجموعه وبلاگها) شدیداً مشکل دارد. یعنی باید چند دقیقه منتظر بمانم تا بالا بیایند. فعلاً این مشکل را برای خودم با یک افزونهی فایرفاکس حل کردهام. گفتم شاید این راه حل به کار شما هم بیاید.
در هر صورت امروز ضمن مرور این وبلاگها، به مطلبی رسیدم در مورد این که چطور شخصی به کمک روشهای هوش مصنوعی توانسته به این نتیجه برسد که یک شبه خط ناشناختهی مربوط به یک تمدن چند هزار سالهی هندی/پاکستانی واقعاً یک خط است و نه نقاشیها و سمبلهای بدون ارتباط با زبان (زحمت کشیده البته 😉 ، روش کارش اینطوری بوده که مدلش را با چهار خط واقعی مثل خط زبان انگلیسی و چهار غیر خط مثل الگوهای دی.ان.ای، یک زبان برنامهنویسی و … آموزش داده، به این نتیجه رسیده که غیرخطها الگوهای کاملاً منظم یا بسیار در هم ریخته دارند ولی خطهای نوشتاری زبانها از لحاظ نظم در میانهی این دو حالت قرار میگیرند، نهایتاً شبه خط هندی را به مدلش داده و مدلش به این نتیجه رسیده که این شبه خط واقعاً خط نوشتاری یک زبان است).
این برنامهنویسهای بامزه
۸۷/۱۰/۲۴«گوشت خوک» توی وبلاگ من چه غلطی میکنه؟ من گیاهخوارم!
وردپرس وبلاگم را بهروز کردم، داشتم دوری در محیط جدید میزدم که در قسمت آمارهای اکیسمت این جمله را دیدم (وردپرس -قابل دریافت از این نشانی– سیستم مدیریت وبلاگ من است و اکیسمت افزونهای برای وردپرس است که جلوی نظرات هرز را میگیرد). طراحان اکیسمت در برابر «اسپم» (=نظرات هرز که اتفاقاً نام نوعی خوراکی هم هست) واژهی «هم» (=گوشت خوک) را برای نظرات واقعی و غیرهرز گذاشتهاند و خوب! در متن کوتاهی با عنوان بامزهی بالایی جریان را توضیح دادهاند.
برنامهنویسها -حتی اگر ذاتاً آدمهای بامزهای نباشند- معمولاً مجال زیادی برای کارهای -ظاهراً- بامزه دارند که متأسفانه – یا خوشبختانه- خیلی از این مزهپراکنیها را کاربر نهایی نرمافزار نمیبیند و در سطح کد باقی میماند. اگر برنامهنویس ویژوال سی بوده باشید -از نوع قدیمیترهایش- احتمالاً مقالات و نمونهکدهای پل دیلاسیا را دیدهاید و خواندهاید و با توضیحات توأم با شوخیش برخورد کردهاید (تلفظ درست اسم این آقا را -اگر کسی میداند- بگوید، بیشتر از این آبرویمان نرود). امضای او در میان فایلهای برنامههایش این است: «اگر این کد کار کرد پل دیلاسیا آن را نوشته و اگر نه، من نمیدانم چه کسی آن را نوشته!» خوب! ممکن است چندان بامزه به نظر نرسد، اما قبول کنید که وقتی چند ده دقیقه به صفحهی مانیتور خیره شدهاید و کلی کد مزخرف بیربط به اتفاقی که نهایتاً قرار است بیفتد را خواندهاید و هنوز هیچ چی نفهمیدهاید دیدن جملهی
Stop beating your head, you might hurt yourself!
از هر جوکی که ممکن است فکرش را بکنید خندهدارتر به نظر میرسد (و البته واقعاً کمک میکند که به خودتان کمتر صدمه بزنید). بعضی جملات بامزهی معروف دیلاسیا را اینجا بخوانید.
البته بعضی وقتها کارهای بامزهی برنامهنویسها عمداً یا اشتباهاً در دیدرس کاربر نهایی قرار میگیرد. مثلاً این یکی از پیغامهای یکی از ویرایشهای وینامپ است که زمانی معروف شده بود و حرفش در اینترنت پیچیده بود (منبع عکس):
«… . این اتفاق در واقع هرگز نباید بیفتد!»
برنامهنویسان وردپرس پیش از این هم کارهای بامزه -و این یکی واقعاً بامزه- کردهاند. اگر وبلاگ مبتنی بر وردپرس دارید (ویرایش ۲.۶ یا ۲.۷)، صفحهی ویرایش یک مطلب قدیمی را بیاورید. از کادر «Post Revisions» (بازنگریهای نوشته) موردی را انتخاب کنید و سپس آن مطلب را با خودش مقایسه کنید. تصاویر زیر نشان دهندهی بخشی از اتفاقی است که بعد از این کار میافتد:
کچل بدشانس و عقابی که چشمش ضعیف بود
۸۷/۰۹/۱۵آشیلوس نمایشنامهنویس یونانی را پدر تراژدی میدانند. به صفحهی فهرست مرگهای غیرمعمول در ویکیپدیای انگلیسی رسیدم. اولین مورد مربوط است به همین آشیلوس. علت مرگ او را اینطور نقل کردهاند که عقابی سر طاس او را با صخره اشتباه گرفت و لاکپشتی را که صید کرده بود بر روی آن رها کرد تا لاکش بشکند. لاکپشت زنده ماند!
جدی یا شوخی؟!
۸۷/۰۹/۱۰توضیح: این تصویری از مرورگر کروم گوگل است، به کمک یکی از قابلیتهای این مرورگر میتوان به حالت ناشناس یا incognito وبگردی کرد. در این حالت، مرورگر به طور خودکار ردپای سایتهایی را که کاربر در پنجرهی «ناشناس» به آنها سر زده پاک میکند. در هر صورت، پیام پیشفرض این پنجره (تصویر بالایی) به شما گوشزد میکند که کارایی این قابلیت مرورگر محدود است و به عنوان نمونه وبگردیهای شما از چشم آی.اس.پیها، بدافزارهایی که در قالب خندانکهای مجانی، آمار کلیدهایی را که میزنید برای دیگران میفرستند و … و … و آنهایی که پشت سر شما ایستادهاند 😉 پنهان نمیماند!
هست دی خوش آمد، نیشما چطور؟!
۸۷/۰۹/۰۹وبلاگی را باز میکنی، میخوانی «داشتم تیزر فیلم جدید جیم کری رو در سایت اپل می دیدم …»، روی لینک کلیک میکنی، پیشپرده را داونلود میکنی، میبینی و چیزی کشف میکنی، فکر میکنی احتمالاً این برای بقیه هم جالب است، تکهی جالب را میبری، میآیی که بگذاری توی وبلاگت، تازه یادت میافتد که اصلاً چرا لینکدهندهی اولی به این پیشپرده لینک داده بوده، بر میگردی نگاه میکنی، میبینی که بعله! چیزی را کشف کردهای که قبلاً کشف شده بوده!
در هر صورت من مطلب آقا صالح را تکمیل میکنم که در این تکه از پیشپردهی فیلم Yes Man (که نمایشش از اواسط ماه میلادی آینده شروع میشود)، جناب جیم کری در حال پرسه زدن در سایتی با نشانی persianwifefinder.com است (سایتی با این نشانی فعلاً وجود ندارد) و … و در گوشهای از پنجرهی باز شده از سایت عبارت احتمالاً فارسی «هست دی خوش آمد، نیشما چطور» به چشم میخورد.
شاهنامه به روایت مولوی
۸۷/۰۵/۲۰چند وقت پیش -نمیدانم به چه دلیلی- دنبال این شعر منسوب به مولوی گشتم و جایی روی اینترنت آن را نیافتم. این بار که فرصت شد سری به خانهی زادگاهی بزنم، کتابی را که در صفحهای از آن این شعر را از روی کتاب بیان دکتر شمیسا رونویسی کرده بودم با خودم آوردم. تشبیهات جالبی دارد (در واقع همهاش تشبیه است) و از همه جالبتر به نظرم «ایران جان» و «توران تن» است. راجع به کلمهی «زواد» در بیت نهم -نظر به خط خوشم 😉 – مطمئن نیستم، شاید «نهاد» باشد.
کیخسرو ِ سیاوش ِ کاووس ِ کیقباد
گویند کز فرنگس ِ افراسیاب زاد
رمزی خوش است گر بنیوشی بیان کنم
احوال خلق و قدرت شادی و علم و داد
زایران ِ جان سیاوش ِ عقل ِ معاد، روی
از بهر این نتیجه به تورانِ تن نهاد
پیران مکرپیشه که عقل معاش بود
آمد به رسم حاجب و در پیشش ایستاد
تا برد مر ورا بر ِ افراسیاب ِ نفس
پس سعی کرد و دختر طبعش به زن بداد
تا چند گاه در ختن کام و آرزو
بیچاره با فرنگس ِ شهوت ببود شاد
گرسیوز ِ حسد ز پی کینه و فساد
آمد میان آن دو شه نامور فتاد
تدبیرهای باطل و اندیشههای زشت
کردند تا هلاک سیاوش از آن بزاد
زیر سفال سفله درخشنده گوهرش
پنهان نشد که داشت ز تخم دو شه زواد
کیخسرو ِ وجود ز تزویج عقل و نفس
موجود گشت و و بال بزرگی همیگشاد
گیو ِ طلب بیامد و شهزاده برگرفت
از تور تن ببرد به ایران جان چو باد
زآنجاش باز برد به زابلْسـِـتان ِ علم
دادش به زالِ علم که او بود اوستاد
سیمرغ ِ قاف ِ قدرتش از دست زال علم
بستد ز لطف و چشم جهان بینْش برگشاد
منسوب به مولوی به نقل از آذربیگدلی
در دست تعمیر
۸۷/۰۵/۰۳این عکس را به این دو تا اضافه میکنم:
توضیح بیشتر: این پیام «در دست تعمیر»، مربوط به سایت کوکامنت است که قبلاً دربارهی آن مطلبی نوشتهام (اینجا).
پیشپردههای خاص پیکسار
۸۷/۰۴/۳۰فیلمهای انیمیشنی که پیکسار ساخته و میسازد به نسبت ساختههای بقیهی شرکتهای فیلمسازی خصوصیات منحصر به فردی دارند. اگر سر فرصت بنشینید و حاشیههای آنها را در سایتهای مختص فیلم مثل آی.ام.دی.بی بخوانید نکات جالب و خواندنی زیادی دربارهی هر کدام از آنها پیدا میکنید. مثلاً دربارهی خانوادهی شگفتانگیزها متوجه میشویم که براد برد علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و گویندگی در این فیلم (در نقش ادنا مد) یک نقش خیلی مهم دیگر هم در این فیلم داشته و آن این بوده که طراحان پیکسار (احتمالاً از شدت علاقه 😉 به براد برد) سیمای چهرهی سیندرم (بادی) -نقش منفی داستان- را از روی صورت او طراحی کردهاند!
از نکات جالب دیگری که میتوانید در میان این حاشیهها بیابید اتفاقات مشترکی است که در این فیلمها میافتد. مثلاً گویا در همهی آنها اشارهای به اتاقی به شمارهی A-113 گنجانده شده . در فیلم موش سرآشپز این شماره روی برچسبی که به گوش یکی از موشها الصاق شده چاپ شده و در شگفتانگیزها شمارهی این اتاق را در یکی از صحنهها از روی یک مانیتور میشود خواند.
یکی دیگر از نقاط مشترک این فیلمها آن است که برای تمام آنها پیشپردههای تبلیغاتیی با یک ویژگی مشترک ساخته شده و آن ویژگی این است که در پیشپرده صحنههایی را میبینید که در فیلم اصلی وجود ندارد! در واقع این پیشپردهها بیشتر تلاش میکنند بیننده را گول بزنند و وانمود کنند داستان چیز دیگری است. این تکه، پیشپردهی فیلم شگفتانگیزهاست:
پیشپردهی دیگری هم برای این فیلم ساخته شده (با ترکیب صحنههای موجود در فیلم)، که در آن وانمود میشود داستان فیلم دربارهی مشکلات عصبی و روانی پیش آمده برای آقای شگفتانگیز است!
این تکه هم بریدهی آگهی تبلیغاتی فیلم موش سرآشپز است:
پیکسار آگهیهای تبلیغاتی فیلمهایش را در این صفحه گرد آورده.