روزی امروز

گوگل و خدا

گوگل پاسخ همه سؤالات را می‌داند، برای تمام نیازها پاسخی قانع کننده دارد و می‌تواند همه کار بکند، در ضمن این روزها هر جا که بروید آثارش را می‌بینید: یا تبلیغاتش هست، یا جعبه‌های جستجویش، یا اسمش، یا نشانش یا … . خوب اصلاً عجیب نیست که عده‌ای ادعا کنند که این دانای توانای در همه جا حاضر همان خداست!

اما کمی صبر کنید! امروزه یافته‌های علمی و آماری حقایق جدیدی را آشکار کرده‌اند! آفریده جدید این خدای خودخوانده ابزاری را در دست بندگانش گذاشته که نشان می‌دهد گوگل خدا نیست بلکه از خدا هم بزرگتر است! باور نمی‌کنید؟ ببینید:

گوگل ترندز - گوگل و خدا

تازه اگر فکر کرده‌اید که این فقط وضعیت ممالک لامذهب است باید به عرضتان برسانم که کاملاً کور خوانده‌اید! چرا که در مملکت خودمان اگر بنگرید می‌بینید که در برابر هیبت این خدای جدید دیگر هیچ اثری از خدای قدیمی و آشنا نمانده!:

گوگل ترندز - گوگل و خدا در ایران

اگر درباره این ابزار جدید چیزی نشنیده‌اید اینجا را ببینید.

روزی امروز

دو نکته

۱- امروز داشتم آمار بازدیدکنندگان سایت شرکت را بازبینی می‌کردم تا این گزارش را با استفاده از آن بسازم. نکته عجیبی که نه تنها در این آمار بلکه در آمار چند سایت دیگر که با استفاده از سیستم آمارگیری گوگل آنها را ردیابی می‌کنم مشاهده کردم آمار بالای بازدیدکنندگان از چهار محال و بختیاری بین سایر نقاط ایران است. علاوه بر آن مورد می‌توانید نگاهی به این یکی که مربوط به سایت دیگریست بیندازید:

نمودار موقعیت جغرافیایی بازدیدکنندگان

فکر می‌کنم سیستم تشخیص جغرافیایی محل بازدیدکنندگان گوگل (حداقل برای ایران) ایراد دارد. مخصوصاً آن که مثلاً من تا به حال نامی از مرکزی در بین محلهایش ندیده‌ام و البته من نام اراک را بیشتر در قسمتی که نامشخص نشان داده می‌شود دیده‌ام.

۲- فیلترینگ جدید پدیده عجیب و غریبی است. یکی دو هفته پیش برای مدتی اراک گرفتارش شد، بعد مدتی به نرم‌افزار سابق رجعت شد و دوباره برگشته. یک نکته عجیب و غریب در مورد این فیلترینگ آن است که این طور به نظر می‌رسد که چند نفر پشت نرم‌افزارش نشسته‌اند و همین طوری سایتها را می‌بندند و باز می‌کنند! این را با مشاهده سایتهایی که امروز بسته‌اند و فردایش باز می‌گویم. نکته عجیب و غریب دیگر را امروز دیدم. صبحی من داشتم سایت مجله تایم را نگاه می‌کردم، بعد از خواندن خبرواره‌ای که از جای دیگری برای خواندنش آمده بودم توجهم به نقل قولهای روزش جلب شد و جالب آن که روی پیوند هر کدام از نقل قولها که می‌زدم به صورت تصادفی امکان داشت که صفحه مقصد فیلتر باشد یا نباشد و وقتی به صفحه قبلی برمی‌گشتم و دوباره امتحان می‌کردم نتیجه متفاوتی با دفعه قبل می‌گرفتم. این نشان می‌دهد که یک جای کار ایراد دارد که احتمالاً به خاطر همین هم یکی دو هفته پیش یک بار برگشت به نرم‌افزار قدیمی صورت پذیرفته است. البته می‌توان حدس زد که چون دست توانمند ایرانی در کار بوده و باعث این همه صرفه‌جویی شده آخرش اینطوری شده! از نقل قولها این یکی به نظرم جالب آمد.

Quote of the Day - TIME

آمار دوربینها و یک ابزار ویرایش عکس

فلیکر فرادادههایی را که معمولاً دوربینهای دیجیتال راجع به مشخصات خودشان و همچنین تنظیمات و وضعیت دوربین در حین گرفتن عکس ثبت می‌کنند (و با نام EXIF خوانده می‌شوند) برای عکسهای آپلود شده ذخیره می‌کند و آنها را نشان می‌دهد.

EXIF Data

برایم جالب بود بر اساس این داده‌ها آمار مقایسه‌ای پراستفاده‌ترین دوربینها را بدانم. در این صفحه آنچه را که می‌خواستم یافتم. جالب اینجاست که طبق این آمار (که البته دینامیک است و شاید زمانی که شما به آن مراجعه می‌کنید اوضاع عوض شده باشد) در بین گوشیهای دوربیندار سونی اریکسون کی۷۵۰آی رتبه اول را دارد. البته در نظر داشته باشید که همه گوشیهای دوربیندار اطلاعات EXIF را پشتیبانی و ذخیره نمی‌کنند. در هر صورت علاوه بر این اطلاعات آماری، در این سایت و در این صفحه مجموعه‌ای از ابزارهای آنلاین در اختیار کاربران قرار گرفته که با استفاده از آنها می‌توانند بدون نیاز به فتوشاپ و نرم‌افزارهای مشابه آن مجموعه‌ای از افکتهای بدیع را به آسانی ایجاد کنند.

بیلبورد
تمبر

فروش یک وبلاگ به مبلغ ۵ میلیون دلار

نگاهی به این بریده روزنامه بیندازید:

فروش یک وبلاگ به مبلغ ۵ میلیون دلار

شنیده می‌شود که درن روز وبلاگنویس ملبورنی دیروز قراردادی به مبلغ ۵ میلیون دلار آمریکا برای فروش وبلاگ خود به نشانی پروبلاگر دات نت با شرکت فرفکس مدیا امضا کرده است … .

جالب به نظر می‌رسد: یک وبلاگ به مبلغ ۵ میلیون دلار!

ادامه خواندن “فروش یک وبلاگ به مبلغ ۵ میلیون دلار”

آرزوهای بزرگ

یک بار گفته‌ام که اینجا و این نام (گزیر) را برای کار و فکر دیگری در نظر داشتم. اما الان و با شرایطی که دارم فکر نمی‌کنم حداقل فعلاً مرد این کار باشم، برای این همین خلاصه‌ای از طرحی را که در سر داشتم اینجا توضیح می‌دهم.

گزیر
ادامه خواندن “آرزوهای بزرگ”

دنیای برچسبها

قدیمیها ضرب المثلی دارند که می‌گوید:

هر چیز که خوار آید

یک روز به کار آید

پدرم به سفارش همین ضرب المثل عادت دارد وقتی توی کوچه‌ها راه می‌رود اگر پیچی، مهره‌ای یا هر چیز ریزی سر راهش ببیند برمی‌دارد می‌گذارد جیبش و می‌آورد خانه! این شده که ما در خانه چهار پنج قوطی از این جور آت و آشغالها داریم و هر دفعه قصد سوئی به جانشان می‌کنیم به ضرب مثل کله می‌شویم!

الغرض! علت نقل این روایت آن بود که بگوییم حالا حکایت ماست! از دست دادن یادگاریهایی از دوران دانشجویی که دوستشان داشتم (مثل یک ویرایشگر متن گرافیکی مبتنی بر داس و چند پروژه درسی دیگر) باعث شده دچار وسواس شدیدی بشوم و تقریباً هر آت و آشغالی را که روی کامپیوتر تولید می‌کنم یا روی اینترنت به هر نشانیی که برمی‌خورم و حس می‌کنم روزی ممکن است به کارم بیاید یک جا نگه می‌دارم. این شده که مثلاً اگر داشته‌ام روی یک طرح گرافیکی کار می‌کرده‌ام چون عادت دارم معمولاً هر جا تصمیم جدیدی می‌گیرم یا به مرحله جدیدی از کار می‌رسم، یک کپی جداگانه از کار تا آن لحظه را نگه می‌دارم، گاهی حجم این فایلهای میانی باورنکردنی شده. چون گاهی هم نتیجه این وسواسها به کار آمده و به دردم خورده‌اند فکر می‌کنم با توجه به آن که نگهداری این آت و آشغالها هزینه آنچنانی ندارد ادامه این روند ضرری ندارد که هیچ، فایده هم دارد.

بحث اصلیم اینجا چیز دیگریست. چه شما وسواسهایی شبیه من داشته باشید چه نداشته باشید، اگر روزانه چند ساعت را پای کامپیوتر بنشینید به مرور زمان داشته‌هایی برای نگه داشتن و بعداً دوباره پیدا کردن و مراجعه کردن خواهید داشت و برای بازیابی احتمالاً مثل من به این واقعیت رسیده‌اید که جستجوی نام فایلها همه جا راهکار کارامدی نیست. در خیلی از موارد نامها را به یاد نمی‌آوریم یا آنچه ما در ذهن داریم با نام واقعی متفاوت است. روش جدیدی که اخیراً دارد جهانشمول می‌شود برچسب گذاری آیتمهاست، از نشانیهای اینترنتی و عکسها شروع شده (حدس می‌زنم البته!) و دارد به همه چیز حتی خود آدمها سرایت می‌کند.

یکی از دلایل موفقیت شیوه برچسبگذاری این است که شخصی و سلیقه‌ای است. مثلاً چون من در محتویات این نشانی اینترنتی اسم شهر محل زندگیم را دیده‌ام آن را با نام شهر محل زندگیم برچسب می‌زنم. حالا به احتمال قوی برای بسیاری دیگر ممکن است این نشانی از جنبه‌های دیگر اهمیت پیدا کند: جنبه‌های ادبیاتی، تاریخی، سیاسی و مانند آن. اما من هر دفعه این نشانی را بخواهم دوباره پیدا کنم به احتمال قوی با اسم شهر محل زندگیم به آن می‌رسم.

اما اینجا یک مشکل دیگر هم وجود دارد: حداقل برای من وجود دارد و آن این است که برچسبگذاری مؤثر به منظور بازیابی آیتمها بیشتر به این بستگی دارد که من چقدر از خودم شناخت داشته باشم و چقدر یادم باشد که برای چه چیزی دارم برچسب می‌زنم. در واقع خیلی از برچسبگذاریها -برای من به شخصه- مثل این بوده که نشانیی را به من بدهند و از من بخواهند موضوعات آن را بگویم! من فکر می‌کنم در زمان برچسبگذاری پیش از آن که سعی کنیم آیتمها را از دید موضوعی دسته‌بندی کنیم باید سعی کنیم به این فکر کنیم که «اگر فردا من خواستم این آیتم را دوباره پیدا کنم احتمالاً چه برچسبی را جستجو خواهم کرد؟» این مسأله باعث می‌شود تا از این روش و از این ابزار استفاده مؤثرتری بکنیم و مجبور نباشیم هر چند وقت یک بار برای حذف زوائد برچسبها و سازماندهی مجدد آنها وقت تلف کنیم.

روزی امروز