برنامه‌نویسان فضانورد

زندگینامه می‌خوانیم

می‌دانید؟! احتمالاً من فقط نیستم، همه اینطوری هستند: همه‌ی ما توی زندگیمان احتیاج به قهرمان، سرمشق یا الگو داریم. به هر حال من یکی که علاقه‌ی عجیبی دارم به این که اسم هر آدم جالبی را که در حین وبگردیهایم به آن می‌خورم یک بار توی ویکیپدیا دنبالش بگردم و زندگینامه‌اش را بخوانم.

راحت‌تر بگردیم

گفتم گشتن، می‌دانید که فایرفاکس یک جعبه‌ی جستجو دارد که به کمک آن می‌توانید از طریق موتورهای جستجوی عمومی یا تخصصی دنبال مطالب مورد نظرتان بگردید (شماره ۲ این نوشته را ببینید). آخرین نگارش اینترنت اکسپلورر (نگارش ۷) هم نظیر همین جعبه را اضافه کرده و هر دوی این مرورگرها از استاندارد مشابهی برای این کار استفاده می‌کنند.

چیزی که من اخیراً متوجه آن شده‌ام این است که در صورتی که سایتی که در آن قرار دارید از استاندارد باز جستجو پشتیبانی کند می‌توانید با باز کردن منوی جعبه‌ی جستجوی مرورگر از این قابلیت مطلع شوید و با یک کلیک امکان جستجو در سایت مورد نظر را به کمک مرورگرتان فراهم کنید (اکثر سایتهای بزرگ و معروف از این استاندارد پشتیبانی می‌کنند، اضافه کردن پشتیبانی آن به سایت هم کار آسانی است و حتی ابزارهایی هم برای آسان‌تر کردن این کار وجود دارد).

اضافه کردن ویکیپدیا به جعبه جستجوی فایرفاکس
اضافه کردن ویکیپدیا به جعبه جستجوی اینترنت اکسپلورر ۷

قابلیت توکاری که فایرفاکس دارد و اینترنت اکسپلورر ۷ ندارد

گفتم اینترنت اکسپلورر یکی از قابلیتهای پراستفاده‌ی فایرفاکس را اضافه کرده، بد ندیدم به یک قابلیت توکار به درد بخور (در واقع ضروری!) فایرفاکس -که فکر می‌کنم اینترنت اکسپلورر آن را ندارد- اشاره کنم (توکار یعنی نیازی به نصب افزونه‌ی خاصی ندارد).

اینترنت اکسپلورر ۷ مثل فایرفاکس از برگه یا تب پشتیبانی می‌کند (می‌شود چند سایت یا صفحه‌ی وب را همزمان در یک پنجره‌ی مرورگر باز داشت و از طریق همان پنجره بین آنها جابه‌جا شد). این کار وبگردی را خیلی آسان می‌کند و باعث می‌شود بتوانیم به راحتی مطالب مرتبط از چندین سایت مختلف را در یک برگه داشته باشیم. اگر کاربر تازه‌کار فایرفاکس هستید به شما توصیه می‌کنم دکمه‌ی برگه‌ی جدید را به نوار ابزارتان اضافه کنید تا راحت‌تر بتوانید سایتها را در برگه‌های جدید باز کنید:

اضافه کردن دکمه برگه جدید به فایرفاکس

علاوه بر این بد نیست بدانید که با کلیک وسط بر روی هر لینک می‌توانید آن را در یک برگه‌ی جدید باز کنید. اما در صورتی که از کلیک وسط برای دستیابی به نرم‌افزاری مثل دیکشنری ببیلون استفاده می‌کنید با کلید ترکیبی کنترل+کلیک چپ هم می‌توانید لینکها را در برگه‌ی جدید باز کنید.

داشتم می‌گفتم: بعضی وقتها پیش می‌آید که اشتباهی برگه‌ای را می‌بندیم یا اصلاً بعد از آن که برگه‌ای را بستیم پشیمان می‌شویم (در واقع به قول یکی از دوستان، نیاز به دکمه‌ی غلط کردم 😉 داریم). در این حالت می‌توانیم با کلیک راست روی نوار برگه‌های فایرفاکس و انتخاب عنوان Undo Close Tab آخرین برگه‌ی بسته شده را باز کنیم و این کار را به تعداد لازم تکرار کنیم تا به برگه‌ی مورد نظر برسیم. قابلیتی که اینترنت اکسپلورر آن را ندارد:

انصراف از بستن برگه

فناوری جستجو در سال ۲۰۱۹؟!

باز هم در مورد جستجو: دیروز داشتم فیلم جزیره را نگاه می‌کردم، یک چیز جالبی در مورد فناوری جستجو در این فیلم هست. داستان فیلم در سال ۲۰۱۹ میلادی اتفاق می‌افتد. در آن سال طبق روایت این فیلم یک سری کیوسک جستجوی اطلاعات در شهرها قرار داده شده که قهرمانان فیلم می‌توانند با استفاده از یکی از آنها مشخصات و محل زندگی فرد مورد نظرشان را پیدا کنند. فکر می‌کنید فناوری این کیوسکها مال چه شرکتی است؟ گوگل؟! اشتباه می‌کنید:

کیوسک جستجوی اطلاعات در فیلم جزیره
کیوسک جستجوی اطلاعات در فیلم جزیره

فناوری جستجوی ام.اس.ان است که به یاری قهرمانان فیلم می‌آید. اما یک لحظه صبر کنید! به نظر می‌رسد که این فناوری حتی در سال ۲۰۰۷ دیگر حضور جدی ندارد و حداقل نامش عوض شده (شده لایو سرچ) و احتمال آن که در دهه‌ی دوم قرن بیست و یکم فناوری غالب باشد خیلی کمتر شده. به هر حال، فیلم در سال ۲۰۰۵ ساخته شده و علاوه بر مایکروسافت، شرکتهایی مثل سیسکو، نوکیا و اپل نیز جزء پشتیبانان مالی آن بوده‌اند (منبع).

یک چیز جالب دیگر هم در این فیلم دیدم و آن وجود دستگاهی شبیه مایکروسافت سرفیس در یکی از صحنه‌های فیلم است. ببینید:

[MEDIA=8]

داشتیم زندگینامه می‌خواندیم … 😉

چند روز پیش، در مطلبی، اشاره‌ای دیدم به نام جان کارماک، یکی از طراحان اولیه و برنامه‌نویسان بازی دووم. از جمله ویژگیهای جالب زندگی این آقا این است که علاوه بر برنامه‌نویسی و کامپیوتر و بازی، یک علاقه و فعالیت جانبی دارد در مورد هوانوردی و ساخت سفینه‌ی فضایی برای سفر توریستی به فضا (اینجا و اینجا را ببینید).

امروز هم در مطلب دیگری اشاره‌ای دیدم به نام مارک شاتلورث راهبر تیم برنامه‌نویسی لینوکس اوبونتو، که او هم (جدا از این که اصلاً توی اسمش «شاتل» دارد 😉 ) در کنار علاقه‌های کامپیوتریش، آنقدر به فضا و سفرهای فضایی علاقمند بوده که در سال ۲۰۰۲ دومین نفری بوده که به خرج خودش و به صورت توریستی راهی فضا شده.

این تشابه‌ها به نظرم جالب آمدند!

استانداردهای رابط کاربری برای نرم‌افزارهای فارسی

(۱)

تا به حال شده احساس کنید ویرایش جدید نرم‌افزاری که معمولاً از آن استفاده می‌کنید ظاهری عجیب، غیر متعارف یا حتی آزاردهنده پیدا کرده است؟! ظاهری که استفاده از آن را سخت کرده و شما نمی‌توانید به راحتی گزینه‌های لازم برای کار با نرم‌افزار را پیدا کنید؟! به عنوان نمونه اگر کاربر اینترنت اکسپلورر ۶ بوده باشید احتمالاً در اولین مواجهه با ظاهر ویرایش جدید آن (۷) از این که منوی اصلی آن حذف شده (در واقع پنهان شده) تعجب خواهید کرد و مدتی طول می‌کشد تا بتوانید جای گزینه‌های نرم‌افزار را در ویرایش جدید پیدا کنید.

اینترنت اکسپلورر ۷
ادامه خواندن “استانداردهای رابط کاربری برای نرم‌افزارهای فارسی”

قابلیت جالب مدیاپلیر ۱۱

می‌دانید؟! آدم دوست ندارد عادتهایش را کنار بگذارد. عادت که نه، منظورم چیزهایی است که به آنها خو گرفته. مثلاً همین الان داشتم مصاحبه‌ی طارق کریم مؤسس فرانسوی سرویس نت‌وایبز را با سایت سئومز می‌خواندم * و طرحهایش را درباره‌ی آینده. فکرش را بکنید، سرویسهایی مثل این در آینده چقدر (با تکیه بر تواناییهایشان) می‌توانند عادتهای ما را دستخوش تغییر کنند و مهارتهایی را که ما در استفاده از سرویسهای موجود به دست آورده‌ایم به دست فراموشی بسپارند؟! بگذریم! خیلی بی‌ربط بود!

مدیاپلیر ۱۱ شکیل‌تر و زیباتر از تمامی نگارشهای قبلی این نرم‌افزار است (البته این گفته شاید با سلیقه‌ی همه سازگار نباشد). علاوه بر آن به نظرم خوشدست‌تر هم هست و حس می‌کنم موسیقی را با کیفیت بهتری پخش می‌کند. اما به هر حال در طراحی آن تأکید اکیدی شده بر استفاده از پلی‌لیستها و نوارخانه (Library). به عنوان نمونه نگارش قبلی این نرم‌افزار فهرست آخرین آهنگها یا فیلمهای پخش شده را در برگه‌ی آماده‌ی پخشها نگه می‌داشت، به طوری که لازم نبود هر بار که مدیاپلیر را اجرا می‌کنی دوباره بروی آنها را انتخاب کنی. اما نگارش جدید یک کمی حافظه‌اش از این لحاظ ضعیف است و فهرست آخرین پخش شده‌ها را به یاد نمی‌آورد مگر آن که آخرین پخش‌شده‌هایت داخل یک پلی‌لیست از پیش ذخیره شده توسط خود همین نرم‌افزار باشد. آن وقت می‌بینی که همیشه آخرین پلی‌لیست پخش شده را در همان برگه‌ی نوارخانه می‌گذارد جلوی دستت.

ویژگی دیگری که بدون استفاده از پلی‌لیست و نوارخانه در اختیار نمی‌گذارد (حداقل من اینطوری فهمیدم) قابلیت ویرایش اطلاعات ضمیمه‌ای موسیقی است (= ID3 tag). برای این که بتوانی این اطلاعات را ویرایش کنی باید موسیقیت را داخل یک پلی‌لیست ذخیره کنی و بعد داخل نوارخانه (Library) روی موسیقی مورد نظر کلیک راست کنی و عنوان Advanced Tag Editor را انتخاب کنی:

ویرایش اطلاعات اضافی فایل موسیقی

قابلیت جالبی را دیروز در همین قسمت این نرم‌افزار (Advanced Tag Editor) پیدا کردم که قبلاً فکر می‌کنم در نرم‌افزار جت اودیو دیده بودم (و نمی‌دانم ویرایشهای قبلی مدیاپلیر هم این قابلیت را داشته‌اند یا نه). پنجره‌ی ویرایش اطلاعات اضافی فایل یک برگه دارد که می‌توانید در آن متن ترانه‌ی فایل (lyrics) را وارد کنید. متن ترانه‌ها را (برای ترانه‌های انگلیسی) می‌توانید با جستجوی ترکیبی از اسم آهنگ، خواننده و کلمه‌ی Lyrics در موتورهای جستجو بیابید (برای ترانه‌های فارسی هم که سایت ایران ترانه یک کتابخانه‌ی ارزشمند و جالب در این زمینه در خود دارد). قابلیت جالب مورد نظر من آن دکمه‌ای است که در همین برگه‌ی این پنجره در دسترس قرار گرفته:

دکمه‌ی همخوان کردن متن با ترانه

بعد از این که متن ترانه را کپی کردید می‌توانید با کلیک بر روی این دکمه با استفاده از ابزاری که در اختیار گذاشته می‌شود متن را با ترانه همخوان کنید:

همخوان کردن متن با ترانه

پس از همخوان کردن متن با ترانه و فعال کردن قابلیت زیر:

نمایش زیرنویس یا متن ترانه

در هنگام پخش ترانه می‌توانید متن آن را هم ببینید:

مشاهده‌ی متن ترانه

فکر می‌کنم قابلیت جالبی باشد که هم به درد تقویت زبان انگلیسی می‌خورد و هم به درد این که بفهمیم داریم چی گوش می‌دهیم.

پاورقی

*: اینجا، که البته از طریق این نوشته‌ی وبلاگ عصرونه و از طریق این لینک به آنجا رسیده بودم.

با چی فلش می‌کشم؟!

برای مرتبط کردن قسمتهای مختلف تصویر با فلش و اضافه کردن متون راهنما به آن (برای نمونه در این نوشته‌ها: ۱، ۲، ۳ و ۴)، من معمولاً (در کنار فتوشاپ) از ابزاری که به همراه نرم‌افزار SnagIt عرضه می‌شود استفاده می‌کنم. گفتم یک اشاره‌ای اگر به این قضیه بکنم ممکن است برای بعضیها مفید باشد. ضمناً در این ابزار تا حدودی هم می‌شود فارسی‌نویسی کرد.

کارشناس امنیتی مایکروسافت

نوشته: «کامپیوتر دوم من سیستم لینوکسی شماست!»، یعنی اعتقاد دارد امنیت لینوکس آنقدر پایین است که به راحتی می‌تواند به کامپیوتری که آن را اجرا می‌کند نفوذ کند! ببینید (برچسب سیاه رنگ):

کامپیوتر دوم من سیستم لینوکسی توست

شنیده بودید که یک طرفدار ویندوز درباره‌ی امنیت آن با چنین اطمینانی سخن بگوید؟ البته گویا این آقا حق دارد که اینطوری رجز بخواند، چرا که او مایکل هاوارد کارشناس امنیتی و کارمند مایکروسافت است و گویا از آن آدمهایی است که کامپیوتر مبتنی بر لینوکس ِ هیچکسی نمی‌تواند در برابر تواناییهای او کاملاً ایمن باشد.

حاشیه‌ی بی‌ربط: دنبال روش بهتری برای پختن برنج (!) می‌گشتم، رسیدم به اینجا و از آنجا با یکی دو واسطه به این عکس!

چند نکته

۱- مایکروسافت کاغذدیواریهای ویندوز ویستا را (بر خلاف ویندوزهای قبلی که در آنها از کارهای عکاسان حرفه‌ای استفاده می‌کرد) از میان عکسهای کاربرانِ سایتهای رایگانِ به اشتراک گذاری عکس همچون فلیکر انتخاب کرده است (اینجا را ببینید). جالب است بدانیم که عکاسان این عکسها اغلب، عکاسان آماتور و غیرحرفه‌ای بوده‌اند، به عنوان نمونه دو تا از کاغذدیواریهای پیش‌فرض ویندوز ویستا از کارهای این کاربر کویتی فلیکر (که گویا شغلاً پزشک یا یک چیزی به شبیه به آن است) انتخاب شده‌اند.

کاغذدیواریهای ویستا

۲- قبلاً بارها و بارها خوانده بودم که مدیر پنجره‌های ویندوز ویستا موسوم به آئرو توانایی چینش سه‌بعدی پنجره‌ها را دارد، شبیه این تصویر:

نمایش سه بعدی پنجره ها ویندوز ویستا

حقیقتش یکی از دلایلی هم که ویستا را روی کامپیوترم نصب کردم این بود که می‌خواستم همین حالت را ببینم. دیروز فهمیدم که چطور می‌شود این حالت را در ویستا تجربه کرد: کافی است وقتی چند پنجره‌ی باز دارید کلید ویندوز (همانی که علامت ویندوز رویش دارد) و کلید Tab را با هم فشار دهید تا ردیف شدن سه‌بعدی پنجره‌ها را مشاهده کنید. در واقع برای سوییچ بین پنجره‌ها به جای کلیدهای ترکیبی Alt و Tab از کلید ویندوز و Tab استفاده می‌کنید. این نکته را در این مقاله که در آن (و تکه‌های بعدیش) ویستا را از دید کارایی در بازیهای کامپیوتری برانداز کرده دیدم.

۳- علاوه بر سرویسهای آمارگیری سایت و وبلاگی که در این نوشته راجع به آنها صحبت کردم، یکی دو هفته‌ایست -فکر می‌کنم- دارم از سرویس دیگری به اسم کوانتکست هم استفاده می‌کنم. اولاً این سرویس اطلاعات خود را لزوماً از کدی که سایت یا وبلاگ گذاشته می‌شود استخراج نمی‌کند، اصلاً خیلی از سایتهایی که اطلاعات آماری آنها را می‌شود با استفاده از این سرویس بازبینی کرد از کاربران این سرویس نیستند. گویا این سرویس از منابع اطلاعاتی دیگری -در کنار کدهای اختصاصی خودش- برای استخراج آمار بازدید از سایتها استفاده می‌کند. ثانیاً ویژگی خاص این سرویس (البته شاید خاص این سرویس نباشد، این فقط حدس شخصی من است) آن است که اطلاعاتی راجع به توزیع جنسیتی بازدیدکنندگان (چند درصد مرد و چند درصد زن)، تخمین میزان درآمد خانواده‌ی بازدیدکنندگان، توزیع سنی آنها و چیزهایی مثل این در اختیار می‌گذارد که در نوع خود جالب است. برای نمونه آمار بازدید سایت وردپرس دات کام را در این صفحه مشاهده کنید. البته آن طور که مشخص است این آمارها فقط برای سایتهایی در دسترس هستند که درصد بالایی از بازدیدکنندگانشان ساکنان آمریکای شمالی هستند و مثلاً برای من فقط آمار عددی بازدیدها را نشان می‌دهد (اینجا).

quantcast

۴- یک سرویسی هست به اسم سایت ۲۴ در ۷ که به درد سایتدارها و وبلاگدارهایی که از امکانات نام دامنه و فضای میزبانی مستقل و خریداری شده استفاده می‌کنند می‌خورد. این سرویس رفتار سِرور را زیر نظر می‌گیرد و در زمان در دسترس نبودن آن، مشکل را با ایمیلهای اتوماتیک به کاربر اطلاع می‌دهد. ضمناً در طول زمان اطلاعات آماری خوبی راجع به متوسط زمان پاسخگویی و درصد بالا بودن سرور ارائه می‌دهد. از آن سرویسهایی است که به نظرم شاید استفاده از آن برای سایتهای شخصی خیلی ضروری نباشد اما خوب خیلی بی‌فایده هم نیست!

site24x7

یک ترفند کاربردی فتوشاپ

وقتی می‌خواهم آرم یا شکل تک رنگی را با ابعاد دلخواه بدون تغییر کیفیت روی تصویری بگذارم از یک تکنیک آماتوری فتوشاپ استفاده می‌کنم که فکر می‌کنم برای خیلیها مفید باشد. مراحلش را در تصویر زیر توضیح داده‌ام:

ایجاد شکل دلخواه با فتوشاپ

جالب توجه علاقمندان پوسته‌های وین امپ

چند روز پیش که رفته بودم اراک، وقتی خواستم با کامپیوتر قدیمیم که برای استفاده‌های گاه به گاه، ویندوز ۲۰۰۰ رویش نصب کرده‌ام آهنگ گوش کنم، گزینه‌ای بهتر و سبک‌تر از نرم‌افزار وین امپ ویرایش ۲ پیدا نکردم. قبلاً گفته بودم که روزگاری یکی از تفریحات اینترنتیم پرسه زدن در سایتهای پوسته‌های پخش کننده‌های ام پی تری بوده (که اخیراً جای خودش را به گشتن دنبال تمهای گوشی موبایل داده). روی سی‌دی‌یی که نصاب وین‌امپ ۲ را رویش رایت کرده بودم تعداد زیادی پوسته برای این نرم‌افزار را هم به صورت رده بندی شده بر اساس میزان زیبایی گذاشته بودم. این چندتایی که تصویرشان را اینجا می‌بینید و می‌توانید با کلیک بر روی تصویرشان آنها را دریافت کنید انتخابهای آن روزهای من به عنوان بهترین پوسته‌های این نرم‌افزار هستند (وین امپ ویرایش ۵ هم از این پوسته‌ها پشتیبانی می‌کند، برای نصب کافی است وین‌امپ روی سیستمتان نصب باشد و دوبار روی هر پوسته‌ی دریافت شده کلیک کنید):

Free Image Hosting at allyoucanupload.com
ادامه خواندن “جالب توجه علاقمندان پوسته‌های وین امپ”

ویستای اصلی

شاید این به درد علاقمندان طراحی وب بخورد: یک برنامه‌ی خیلی کوچولو و جمع و جوری هست به اسم ویستا (Vista). البته این که می‌گویم «هست» شاید الان دیگر در دسترس نباشد (من این برنامه را حدود سه سال و نیم پیش روی یکی از سی‌دهای پشتیبانم رایت کرده‌ام). به هر حال چند وقت پیش سعی کردم نسخه‌ی جدیدتری از آن را پیدا کنم که تا آنجا که یادم هست سایت اصلی این برنامه ناپدید شده بود یا تغییر ماهیت داده بود (فعلاً حوصله ندارم تحقیق کنم ببینم کدامش بوده: به هر حال نبود ;)). داشتم فکر می‌کردم که چه می‌شود اگر طراح یا صاحب‌امتیاز این برنامه‌ی ریزه پیزه از مایکروسافت به خاطر استفاده‌ی بی‌مجوز از نام تجاریش شکایت کند چرا که «ویستا» مدتها پیش از این که مایکروسافت بیندازدش سر زبانها، اسم این برنامه بوده (البته بعید می‌دانم کسی اسم یک برنامه‌ی رایگان را به صورت تجاری و انحصاری ثبت کند آن هم این برنامه را)!

اگر به کارتان می‌خورد از اینجا بگیریدش (دو تا پوسته‌ی اضافی هم ضمیمه‌ش کرده‌ام به همراه یک برنامه‌ی مشابه [تشخیص دهنده‌ی کد رنگی آیتمها در صفحات وب و غیره]، آن هم با دو تا پوسته‌ی مخصوص خودش).

ویستا: برنامه ای برای تشخیص کد رنگ

چرا از لینوکس استفاده نمی کنم؟!

چند سال پیش که تازه با کامپیوتر و دنیای آن آشنا شده بودم مثل خیلیها علاقه‌ی زیادی به تجربه‌ی نرم‌افزارها و سیستم‌عاملهای متفاوت داشتم. Linux در این میان لینوکس برایم سیستم عامل جالبی بود. به هر حال آشنایی رسمی من با کامپیوتر (گذشته از آموزش بیشتر نظری و نه عملی دوره‌ی دبیرستان) از همان سال اول دانشگاه و با سیستم عامل اسکو یونیکس آغاز شده بود که همخانواده و همجنس لینوکس بود و حداقل یک ترم تا وقتی که به سراغ پی‌سی و داس و مدتها بعد ویندوز رفتیم با این سیستم عامل کار می‌کردم. اولین پروژه‌ی درسی ما تایپ یک متن سه صفحه‌ای نسبتاً حجیم با ویرایشگر نه چندان خوشدست وی آی بود. پروژه‌های بعدیمان فرایندهایی شامل تایپ برنامه‌ها با همان ویرایشگر و کامپایل کردن آنها با کامپایلر خط فرمانی و ارسال نتایج به ایمیل یونیکسی استاد بود. بعد از ترم اول به ضرورت تکالیف درسی یونیکس را کنار گذاشتیم اما من تا مدتها بعد هر از چند گاهی گریزی به ترمینالهای یونیکس نه چندان پرطرفدار سایت کامپیوتر دانشکده می‌زدم تا این که گروه کامپیوتر تصمیم گرفت آنها را کلاً جمع‌آوری کند.

اولین توزیع لینوکسی که پیدا و نصبش کردم لینوکس مندریک ویرایش ۶ (به احتمال قوی) بود که به سختی و با انواع ترفندها کارت گرافیک اولین کامپیوترم را می‌شناخت و در محیط گرافیکی اکس ویندو بالا می‌آمد. بعد از آن توزیعهای دیگری را هم آزمایش کردم: لینوکس مندریک ویرایش ۷ و ۹، چند ویرایش مختلف از توزیع لینوکس ردهت، لینوکس لیبرانت، چند دیسک زنده‌ی لینوکس و اخیراً لینوکس اوبونتو.

دوست داشتم با توجه به تجربیاتی که با ویرایشها و توزیعهای متفاوت لینوکس داشته‌ام دلایل عدم استقبال عمومی از این سیستم عامل را از نظر خودم بیان کنم. توجه داشته باشید که من مشکل یا عنادی 😉 با لینوکس ندارم، مخصوصاً این که تجارب اخیر وبلاگداری و راه‌اندازی سایتم نشان داده که بهترین انتخاب روی سرورهای وب سرورهای لینوکس است. حتی به نوعی تمایل دارم که تا آنجا که می‌شود از نرم‌افزارهای رایگان استفاده کنم (شاید احمقانه به نظر برسد ولی سعی می‌کنم تا آنجا که می‌شود حقوق تولیدکنندگان نرم‌افزار را حداقل از نظر خودم رعایت کرده باشم). اما خوب، باید قبول کرد که مشکل عدم استقبال کاربران عادی کامپیوتر از لینوکس فقط ناشناس بودن این سیستم عامل نیست.

اما ضعفهایی که من در نسخه‌هایی از لینوکس که آزمایششان کرده‌ام دیدم:

ادامه خواندن “چرا از لینوکس استفاده نمی کنم؟!”