بیل را بکش!

آدمی که زیاد بدقولی می‌کند احتمالاً بابت هر بلند شدن صدای زنگ موبایلش دلواپسی یقه‌اش را می‌گیرد که نکند این فلانی باشد و ایضاً احتمالاً از هر دو باری که موبایلش زنگ می‌خورد یک بارش را مجبور می‌شود محل نگذارد.

در هر صورت جدیداً با عوض کردن زنگ موبایلم متوجه شده‌ام که نصف بیشتر مشکلات روانی ناشی از زنگ خوردن تلفنم به واسطه‌ی همین تغییر کوچک حل شده! آهنگ (یا به عبارت بهتر سوت) فیلم بیل را بکش علی رغم فضای مملو از خشونت خود فیلم، می‌تواند یک انتخاب آرامش‌بخش برای آدمهای بدقول باشد 😉 (اگر دوست داشتید آهنگ را از اینجا دریافت کنید، البته احتمالاً بسته به قدرت صدای گوشیتان ممکن است ترجیح دهید ولوم صدای آهنگ را تغییر دهید که در این صورت بد نیست این نرم‌افزار را امتحان کنید).

امیدوارم شما جزء آن زنگ‌زننده‌های بیچاره نباشید! -البته در حال حاضر بعید می‌دانم که باشید- چرا که با خواندن این نوشته احتمالاً متوجه می‌شوید مشترک مورد نظر در همان هنگامی که شما بی‌صبرانه و احتمالاً با عصبانیت منتظر برقرار شدن ارتباطتان با او هستید دارد چه‌کار می‌کند!

او دارد با آرامش تمام، هماهنگ با صدای زنگ جدید موبایلش برای خودش سوت می‌زند و در دلش -ناجوانمردانه- به سماجت حیرت‌آور شما می‌خندد! 😈

جایی که تعصب خریدار دارد

این روزها زیاد می‌شنویم که یک شرکت بزرگ، شرکت کوچکی را که معمولاً فقط ارائه‌دهنده‌ی یک محصول یا سرویس آنلاین است خریداری کرده. نمونه‌ی اخیری که در ذهن دارم مربوط به خرید سرویس آمار وبلاگ بلاگبیت (که من یک ماه از نسخه‌ی آزمایشی آن برای آمارگیری همینجا استفاده کردم و آن را سرویسی فوق‌العاده و کم‌نظیر دیدم) توسط شرکت فیدبرنر است (قضیه‌ی جالبی -البته شاید از نظر من- که در این خرید اتفاق افتاد این بود که خریدار این سرویس مبلغ پرداخت شده توسط مشتریان حال حاضر آن را بدون این که سرویس آنها را قطع کند به آنها برگرداند چرا که قصد دارد این سرویس را در سه ماهه‌ی آخر همین سال میلادی به صورت رایگان عرضه کند).

بعضی از این سرویسها یا نرم‌افزارهای خریداری شده قابلیتهای منحصر به فردی دارند و به همین لحاظ تهیه‌ی مشابه آنها برای خریدارانشان در مدت زمان معقول کاری ناممکن یا بسیار مشکل است، به همین دلیل برای آنها می‌صرفد که بابت در اختیار گرفتن کل سیستم، شرکت یا نرم‌افزار مورد نظر را به طور کامل خریداری کنند.

اما کپی کردن یا مشابه‌سازی یا حتی ایجاد سرویسی قوی‌تر از بعضی از این سرویسهای خریداری شده برای شرکتهای بزرگ کار سختی نیست و شاید گاهی به همین دلیل از این که فلان سرویس نه چندان پیچیده توسط شرکتی بزرگ خریداری شده تعجب بکنیم. اینجاست که باید عامل دیگری را که شرکتهای خریدار به آن توجه می‌کنند در نظر بگیریم و آن مسأله‌ی کاربران این سیستمهاست. شرکتهای بزرگ به تجربه دریافته‌اند که وادار کردن کاربران متعصب سیستمهای آنلاین به مهاجرت از سرویسهای مورد علاقه‌ی خود حتی با تکیه بر قابلیتهایی که توسط سرویس مورد استفاده‌شان به این زودیها ارائه نخواهد شد کاری مشکل و گاهی غیرممکن است. در این موارد اصطلاحاً گفته می‌شود که این شرکتها در واقع بیشتر به دنبال آنند که پایگاه کاربران این سرویسها را در اختیار داشته باشند و خود آنها و ساختار نرم‌افزاری محصول آنها در این خرید نقش خیلی مهمی را ایفا نمی‌کنند.

روزی امروز

کدهای تقلب

اگر اهل بازیهای کامپیوتری باشید احتمالاً با واژه‌ی کد تقلب و کاربرد آن آشنا هستید. کد تقلب معمولاً یک کلمه یا یک توالی خاص از کلیدهاست که ورود آن در یک بازی کامپیوتری امکاناتی را در اختیارتان می‌گذارد که در حالت عادی در دسترس قرار ندارد. گاهی ممکن است این کدها به شما اسلحه یا تجهیزات خاص یا کامل‌تر بدهند (مثل کد IDKFA در سری DOOM که سری کامل اسلحه‌ها و کلید درها را در اختیار می‌گذاشت)، گاهی صدمات ناشی از برخورد با غولها را ترمیم می‌کنند، گاهی قهرمان را نامیرا می‌کنند (مثل کد IDDQD در سری DOOM)، گاهی اجازه می‌دهند بدون آن که مرحله‌ای را تمام کنید به مرحله‌ی بعد از آن بروید و گاهی هم باعث می‌شوند اتفاقات خنده‌دار بیفتد (مثلاً یک غول نخراشیده را با ورود یک کد تبدیل به جوجه کنید).

به نظر می‌رسد دلیل اصلی وجود این کدها این باشد که برنامه‌نویسان این بازیها بتوانند بدون پشت سر گذاشتن مراحل بازی یا با پشت سر گذاشتن آسان مراحل آنها راحت‌تر محصولاتشان را برنامه‌نویسی یا اشکالزدایی کنند. بعضی از این کدها هم در واقع جایزه‌هایی هستند که در ازای پشت سر گذاشتن مجموعه‌ای از مراحل با امتیازات بالا به بازیکن داده می‌شوند و بعدها این کدهای جایزه به اسم کد تقلب منتشر می‌شوند.

روشهای دیگری هم برای تقلب در بازیها وجود دارند. گاهی این امکانات با دستکاری فایلهای تنظیمات بازیها در اختیار قرار می‌گیرند (مثلاً مشکل محدودیت جمعیت که قبلاً در مورد نسخه‌ی آزمایشی بازی برپایی ملتها در مورد آن صحبت کرده بودم با دستکاری یک فایل حل می‌شود). علاوه بر آن برنامه‌هایی هم وجود دارند که trainer یا آموزان نامیده می‌شوند. این برنامه‌ها معمولاً توسط افرادی غیر از عرضه‌کنندگان بازیها نوشته می‌شوند و کارشان این است که با اجرا در پس‌زمینه امکان تقلب را در اختیار بازیکنها بگذارند. این برنامه‌ها با دستکاری بخشهایی از حافظه‌ی داده‌های بازی باعث می‌شوند داده‌های برنامه‌ی بازی به نحوی که امکان تقلب فراهم آید تغییر کند.

بد نیست این را هم بگویم که استفاده از کدهای تقلب همیشه کار علاقمندان تازه‌کار بازیهای کامپیوتری نیست. گاهی بعضی بازیها اشکالات برنامه‌نویسی پیشبینی نشده‌ای دارند که باعث می‌شوند بازیکن علی‌رغم حرفه‌ای بودنش نتواند از بعضی مراحل عبور کند. مثلاً ممکن است در یک بازی همیشه در یک شرایط خاص به محض عبور قهرمان بازی از یک در بازی قفل کند. در این حالتها کدهای تقلب می‌توانند حتی به کمک حرفه‌ایها هم بیایند.

پیدا کردن این کدها کار سختی نیست. معمولاً فقط کافی است در موتور جستجوی دلخواه خود واژه‌ی cheat code را با اسم انگلیسی بازی ترکیب کنید تا به مقصود برسید. هر چند در مورد بازیهای خیلی جدید باید کمی منتظر بمانید تا یابندگان این کدها آنها را بیابند یا با گذشت زمان ناشر بازی فهرست آنها را در اختیار سایتهای تخصصی بازیهای کامپیوتری بگذارد.

برای من یکی، این کدها یک کاربرد مهم دیگر هم دارند و آن کنار گذاشتن بازیهایی است که به نحوه خطرناکی به آنها معتاد شده‌ام! همیشه به محض پیدا کردن کدهای تقلب این بازیها از آنها به وفور در محیط بازی استفاده می‌کنم و چون بعد از آن دیگر به هیچ وجه نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و از آنها استفاده نکنم در اندک زمانی علاقه‌ام به آن بازی خاص فروکش می‌کند!

بهترین کد تقلب بازی رایز آو نیشنز!

نتایج یک نظرسنجی

نتایج یک نظرسنجی تلفنی که از سوی مؤسسه‌ای در آمریکا و به روش گرفتن شماره‌های تصادفی و پرسش از مخاطبان انجام شده دربردارنده‌ی آمار و ارقام جالبی راجع به وبلاگنویسان است که می‌توانید نتایج کامل آن و همچنین فهرست سؤالهای پرسیده شده را از اینجا دریافت کنید.

بر اساس این نظرسنجی ۸% از کاربران اینترنت این جامعه‌ی آماری وبلاگ می‌نویسند و ۳۹% آنها وبلاگ می‌خوانند (پاسخی برای این پرسش). موضوع ۳۷% از وبلاگها زندگی روزمره و تجربیات شخصی افراد است.

نیمی از وبلاگنویسان (۵۲%) انگیزه‌ی اصلی خود را از وبلاگ نوشتن تشریح خلاقانه و به اشتراک گذاری تجربیات شخصیشان عنوان کرده‌اند و علاوه بر آنها ۲۵% دیگر نیز این دلیل را به عنوان محرک ثانویه و کم‌اهمیت‌تر وبلاگنویسیشان اعلام کرده‌اند.

۳۷% از وبلاگنویسان در درجه‌ی اول از وبلاگهایشان به عنوان راهکاری برای ارتباط و تماس با دوستان و آشنایانشان یا آشنایی با افراد جدید استفاده می‌کنند و علاوه بر آنها این دلیل، محرک ثانویه و کم‌اهمیت‌تر وبلاگنویسی ۳۴% دیگر از پرسش‌شوندگان نیز بوده است.

فقط ۱۵% از وبلاگنویسان وبلاگ را یک راهکار کسب درآمد می‌دانند.

دلیل اصلی وبلاگنویسی ۳۴% و دلیل ثانویه وبلاگنویسی ۳۰% از وبلاگنویسان به اشتراک گذاری مهارتهای عملی عنوان شده.

وبلاگهای اغلب وبلاگنویسان ِ بالای ۳۰ سال تخصصی و تک‌موضوعه هستند، حال آن که در وبلاگهای جوانترها (که ۵۴% پرسش شوندگان را تشکیل می‌داده‌اند) اغلب می‌توان از هر دری سخنی یافت.

یک سوم وبلاگنویسان گفته‌اند که برای مخاطبانشان می‌نویسند ولی بیشتر آنها برای خودشان می‌نویسند.

به وبلاگ ۹% از وبلاگنویسان در رسانه‌های خبری اشاره شده است.

سیستم عامل ملی

طرح ملی نرم افزارهای آزاد و متن باز
با این طرح فارسی‌سازی یا بومی‌سازی لینوکس و نرم‌افزارهای کدباز مبتنی بر آن از پایه و اساس مشکل دارم! فکر می‌کنم این طرح، طرح اشتباهی بوده و نباید انجام می‌شده، لااقل این طوری نباید انجام می‌شده (به عنوان توضیح بد نیست تأکید کنم که من حداقل در این نوشته مشکلی با فاز پیاده‌سازی نرم‌افزاری این طرح ندارم). اگر بانیان این طرح واقعاً در اجرای آن و نهادینه کردن آن در سازمانهای دولتی جدی باشند به لحاظ اشتباهات بنیادی هزینه‌های هنگفتی را به صورت هزینه‌ی مجدد بر دوش بیت‌المال خواهند گذاشت، به گونه‌ای که هزینه‌های بیهوده و پولهای به هدر رفته در این طرح شاید اگر توسط یک ناظر بی‌طرف مورد محاسبه قرار بگیرد بیشتر از مبلغی باشد که به قول آقایان در صورت پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی -بدون اتکا بر سیستم عامل و نرم‌افزارهای ملی- در قالب خرید نرم‌افزار از کشور خارج می‌شود (البته احتمالاً آقایان ترجیح می‌دهند این پول دور ریخته شود تا از کشور حتی به صورت ضروری و مفید خارج شود 😉 ، هر چند بعید است حتی اجرای جدی این طرح هم مانع از خروج سرمایه از کشور به آن صورتی آقایان قصد دارند از آن ممانعت کنند بشود).

ادامه خواندن “سیستم عامل ملی”

روزی امروز

یک نوشته‌ی فجیع!

این که «علم» انبوهی از مفاهیمی است که باید برای درکشان زحمت کشید و نگاه تحقیرآمیز به بعضی برون‌ریختهای دانشهایی که موضوعشان پرداختن به -به ظاهر- یک سری مفاهیم بدیهی است طرز تفکری بوده که گرفتار آن بوده‌ام و البته الان هم با درجاتی به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه گرفتار آن هستم.

توفیق تصادفی قبول شدن در رشته‌ی کامپیوتر و تحصیل در آن یکی از اتفاقاتی بود که در تعدیل این طرز تفکر من نقش داشت، چرا که پایه‌های رشته‌ای را که در آن تحصیل کرده‌ام یک سری مفاهیم به ظاهر بدیهی و ساده‌ی ریاضی و غیرریاضی (شمارش، روایت مجدد فرایندهای ساده با زبان کد [برنامه‌نویسی] و …) تشکیل می‌دهد.

آشنایی با اینترنت و وبگردی کمک دیگری به تضعیف این طرز تفکر در من بوده: جایی که می‌بینی برای ساده‌ترین و بدیهی‌ترین کارها و رفتارها دستورالعمل ارائه می‌شود و انبوهی از متخصصانی که روزانه در این شبکه‌ی عظیم به تولید و انتشار محتوا مشغولند، در واقع دارند خیلی از پاسخهای ساده و خام ذهنیشان را به پرسشهای شخصی خودشان سازماندهی و مستند می‌کنند و از جانب دیگر انبوه مخاطبان این عرضه‌کنندگان محتوا به طور مدام اما به صورت غیرسازماندهی شده مشغول مشارکت در تکمیل این مستندات و تبدیل آنها به اجزایی از پایگاه داده‌های عظیم دانش بشری هستند. روندی که شاید به روزی منتهی شود که یافتن پرسشی هر چند انتزاعی که در این پایگاه داده‌ها پاسخی برای آن یافت نشود کاری مشکل باشد (می‌دانم! به شکل فجیعی خیالبافی کردم 😉 و البته ساده‌لوحانه یک بی‌نهایت بدیهی را محدود و تمام شدنی پنداشته‌ام!).

جهش گوگلی

رتبه ی گوگلی
رتبه‌ی گوگلی صفحه‌ی اول اینجا به صورت جهشی و ناگهانی از ۰ به ۵ رسیده (با استفاده از این ابزار اگر نوار ابزار گوگل را ندارید یا نمی‌خواهید از آن استفاده کنید می‌توانید رتبه‌ی گوگلی سایت مورد نظرتان را ببینید). البته گویا این طبیعت رتبه‌ی گوگلی است (ارتقای ناگهانیش را می‌گویم) و خیلی هم اتفاق مهمی نیست، فقط چون خواستم برای استفاده‌ی احتمالی بعدی خودم و دیگران حدود زمانی را که یک سایت تازه راه افتاده به یک رتبه‌ی گوگلی مناسب می‌رسد دستم باشد این اتفاق را ثبت کردم. (توضیح برای آنها که نمی‌دانند: رتبه‌ی گوگلی تقریباً امتیازی است که گوگل به سایتها می‌دهد و از آن در مرتب کردن نتایج جستجوی خودش استفاده می‌کند، به عنوان نمونه وقتی شما یک کلمه‌ی خاص را جستجو می‌کنید که در دو سایت با شرایط یکسان یافت می‌شود گوگل سایتی را که رتبه‌ی گوگلیش بالاتر است بالاتر و زودتر از آن یکی نشان می‌دهد.)