...
مرهم دلهاي خونين بارش اشك است و خون
رويها را پس كنيد از اشك خونين لالهگون
اشك و خون ميآيد از چشمان انسانها برون
در عزايي پيرتر از صدهزاران سالهها
ميرود منزل به منزل كاروان نالهها
در عزاي لالهها
قصّه ميگويند مرگ لاله را باور مكن
اين دروغين قصّه را همسوگ اشك تر مكن
گريه كن امّا تو شعر مرگ را از بر مكن
در عروجِ لالهها تر كن تو رو از ژالهها
ميرود منزل به منزل كاروان نالهها
در عزاي لالهها
...
|