فکر میکنم این اعتقادی که شعر (منظوم) فارسی را یک محصول مصنوعی و حاصل به هم بافتن و در کنار هم گذاشتن زوری (و نه الهامآمیز) کلمات میداند تا حدود زیادی برای شاعران تازهکار درست باشد (اول کلمات همقافیه را روی کاغذ ردیف میکنند و بعد جملاتی هموزن میسازند که آخرشان به آن کلمات ختم شود!)، کما این که بسیاری از شاعران نامی ما (منظور آنهایی است که فقط ادبیاتیها اسمشان را زیاد میشنوند) نیز در همین سطح باقی ماندهاند. اما اعتقاد دارم که این قاعده نمیتواند زیاد شامل نمونههای برجستهی شعر فارسی همانند آثار حافظ شود. چرا که هر چند آغاز کار این شاعران هم با شعربافی به همان سبک شاعران تازهکار شروع شده اما تکرار و افزایش مهارتهای آنها باعث شده که به مرور نیاز به فرایند تصنعی منظوم کردن کلام برای آنها به کمک مهارتهای ذهنیشان کاهش یابد، به این معنی که آنها به مرور توانستهاند این مهارت را پیدا کنند که فکر شاعرانه را بدون زحمت به شکل نظم قانونمند و مقفی بیان کنند و در این راه غزل با توجه به این که محدودیتی دربارهی ارتباط معنایی بین ابیات آن برایش قائل نبودند بیشتر مورد استقبال این دسته از شاعران واقعی قرار گرفته است.
Year: ۱۳۸۵
دسته گل!
خوب! من اصلاً یک برنامهنویس حرفهای وب نیستم و تخصصم چیز دیگری است. به همین خاطر هم اصلاً عجیب نیست که وقتی گذر فرصتطلبانی که اصطلاحاً هکر نامیده میشوند به کارهایی از این دست که چند سال پیش انجام دادهام و بعدها فقط گاه گاهی دستی به سر و رویشان کشیدهام میافتد از ضعفهای ابتدایی آن کارها کمال استفاده را بکنند و هنرشان را به رخ بکشند (محض رفع کنجکاوی بگویم که قصد ندارم به دستهگلم لینک بدهم ولی پیدا کردنش کار سختی نیست).
این خیلی مهم نیست! سر فرصت درستش میکنم. اما مشکل اینجا بود که سر ملیت این بابا (هکر را میگویم) با میزبان وب اختلاف داشتیم. من با مرور پایگاه دادههای سایت قربانی و مشاهدهی جدول جدیدی که با اسمی شبیه به اسامی چینی نامگذاری شده بود حدس زده بودم طرف چینی بوده باشد. اما میزبان ِ وب ِ سایت با بررسی فایلهای لاگ سرور و بررسی آیپیهای بازدیدکنندگان طرف را اسرائیلی تشخیص داده بود. به هر حال، وضعیت را به حالت عادی برگرداندیم و من ِ خوشخیال با فکر این که طرف به هر صورت دیگر کرمش را ریخته و گذرش این طرفها نخواهد افتاد حتی کلمه عبورها را هم عوض نکردم و همین شد که امروز باز همان اتفاق افتاد. اما این بار با نشانهای از جناب هکر:
میبینید که ادعا میکند ترک (ترکیه با توجه به شواهد بعدی موجود در صفحه) است. البته امکان دارد این دومی همان اولی نبوده باشد و همینطور امکان دارد طرف دروغ بگوید. ولی مهم نیست به هر حال فعلاً مردمان تمامی ملتها دارند ما را مورد عنایت قرار میدهند و فکر میکنند ما ککمان میگزد! طرف نمیداند که در مملکت ما سایتهای سازمانها و وزارتخانههای بزرگ گاه تا چند سال بهروز نمیشوند (تازه آنها را که میشوند گاهی آدم خجالت میکشد نشان بدهد و بگوید این سایت فلان سازمان عریض و طویل کشور من است) و هیچ مشکلی پیش نمیآید اگر یک سایت مردهی دیگر نیز به مجموعهی سایتهای مردهی ادارات دولتی ما اضافه شود.
روزی امروز
یک ایده جالب برای نمایش میزان شارژ باتری گوشی موبایل : با سنسور حساس به حرکت که وقتی گوشی را در حالت اسکرین سیور تکان میدهید مثل لیوان آب عمل میکند!
مشاعره : در انجمنهای پرشین تولز!
فروغ
اگر خواستید برای آشنایی با نمونههای برجستهی شعر معاصر آثار فروغ فرخزاد را از نظر بگذرانید بد نیست پیش از خرید هر گونه کتاب یا گزیدهی شعری بدانید که فروغ به خاطر دو مجموعه شعر آخرش (تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) شاعر بزرگی محسوب میشود. سه مجموعه شعر اول فروغ (اسیر، دیوار و عصیان) نمونههایی نه چندان چشمگیر از همان جریان شعری پرطرفدار همعصر فروغ به حساب میآیند که اگر به آن سبک شعری علاقمندید در آثار فریدون مشیری، نادر نادرپور و برخی دیگر نمونههای بهتری از آن را مشاهده میکنید و به همین لحاظ حتی میتوانید از خواندن سه دفتر شعر ابتدایی فروغ صرفنظر کنید و اگر فروغ را با آن سه کتاب میشناسید با خواندن دو کتاب برجستهی او در دیدگاه خود نسبت به او تجدید نظر کنید.
تقریباً در تمامی شعرهای دو دفتر برجستهی فروغ وزن (عروضی) حضوری ملموس دارد اما شاعر به هیچ وجه در قید آن نیست و هر جا که لازم بوده آن را شکسته. به همین لحاظ زبان شعری فروغ بسیار روان و در عین حال موزون است و میشود گفت به زبان محاوره نزدیک است.
تکههایی از اشعار فروغ را که دوستشان دارم اینجا میآورم:
پری رو
کاغذ دیواری متحرک
امروز میخواستم یک فایل صوتی را از فرمتی به فرمت دیگر تبدیل کنم. از آنجا که نرمافزار تبدیل فایل صوتی مورد استفادهی من (نرو) فرمت مبدأ را پشتیبانی نمیکرد مجبور شدم آرشیو سیدیهایم را وارسی کنم و وین امپ را پیدا و نصب کنم تا با استفاده از آن فرمت مبدأ را به فرمت ویو تبدیل کنم. روشش را اینجا میبینید (البته مواظب باشید که فقط یک آهنگ را در فهرست پخشش داشته باشید و حالت تکرار مجدد هم غیر فعال باشد و همینطور اگر از این نرمافزار برای گوش دادن موسیقی استفاده میکنید بعد از انجام تبدیل، انتخابها را به حالت عادی برگردانید):
به هر حال دوری هم در این نرمافزار مورد علاقهی قدیمی زدم که مدتهاست به دلیل آن که احساس میکنم کیفیت پخشش قابل مقایسه با ویندوز مدیاپلیرهای جدید نیست کنارش گذاشتهام. اما به هر حال یک نکتهی جالب دیگر راجع به این نرمافزار یادم آمد که بد ندیدم آن را اینجا عنوان کنم. این نرمافزار یک قابلیت عجیب و فکر میکنم منحصر به فرد دارد که با استفاده از آن میتوان کاغذ دیواری (=وال پیپر) متحرک و زنده را تجربه کرد! روش آن را در عکس زیر میبینید (وینامپ مورد استفادهی من در این تصویر ویرایش ۲.۹۱ است، البته تا آنجا که در ذهن دارم برای ویرایشهای سری ۳ و ۵ هم همین سلسله دستورالعملها باید اجرا شود):
نکتهی عجیب و جالب دیگری هم در این مورد وجود دارد: در هنگام فعال بودن این قابلیت، کلید پرینت اسکرین را بزنید (تا تصویر صفحه در حافظه کپی شود) و سپس در یک نرمافزار ویرایش عکس مثل فتوشاپ یا پینت ویندوز سعی کنید تصویر را پیست کنید و عکس حاصل را ذخیره کنید. حالا اتفاق جالبی میافتد: وقتی که با نرمافزار دلخواه خود عکس را میبینید اگر این قابلیت وینامپ فعال باشد عکس متحرک خواهد بود وگرنه قسمتهایی از عکس که قبلاً متحرک بودهاند سیاه میشود! قابلیت جالبی است! نه؟!
آموزش تصویری
شاید اگر مثل من قبلاً بعضی سیدیهای آموزشی تصویری به اصطلاح اینترکتیو تولید داخل را از نظر گذرانده باشید (آنهایی که به نظر میرسد گویندهاش قبلاً معلم کلاس اول دبستان بوده و برای آنها دیکته میگفته) و ظرف همان یکی دو دقیقهی اول اولین خمیازه گریبانتان را گرفته باشد چندان وقعی به نمونههای آموزشی این شکلی ننهید. من چند وقت پیش یک مجموعه از ویدئوهای آموزشی ASP.NET را داونلود کردم و با آنها پیش رفتم. ویدئوها خیلی ساده هستند، معلم آنها را با ضبط صدای خودش در حین کار در محیط نرمافزار تهیه کرده. اما از آنجا که طرف خودش این کاره است (و لازم نیست نوشتههایی را که نمیفهمد چه معنیی میدهند از روی کاغذ بخواند) ضمن این که یادگیرنده در حین تماشای آنها خسته نمیشود میتواند با اجرای همزمان دستورالعملها به آسانی تمامی آنها را عملاً پیاده کند و آنچه را که لازم است بدون زحمت زیاد بیاموزد. در صورتی که علاقمند بودید میتوانید این مجموعه از فیلمهای آموزشی را از اینجا دریافت کنید و از آنها استفاده کنید (شامل ۱۴ درس، آموزگار به زبان انگلیسی با پیچیدگی نه چندان زیاد صحبت میکند).
در همین ارتباط برای کسانی که علاقمندند وبلاگ خودشان را با استفاده از وردپرس و بر روی امکانات میزبانی وب خریداری شدهی خودشان راه اندازی کنند یک مجموعهی آموزشی تصویری در این آدرس در دسترس قرار گرفته (فایل فلش حدود ۷۰ مگابایت، چون با کلیک مستقیم روی لینک ممکن است مرورگرتان بخواهد کل این فایل بزرگ را بارگذاری کند برای داونلود روی لینک کلیک راست کنید و عنوان مناسب را انتخاب نمایید، توضیحات بیشتر در این آدرس). من خودم این نمونه را به لحاظ حجم بالا داونلود نکردهام اما احتمالاً علیرغم مقدماتی بودن سطح آن، داشتن مهارت درک زبان انگلیسی برای استفاده از آن لازم است (البته مطمئن نیستم که اصلاً صدایی روی فایل باشد).
آب سیاه
امشب کانال چهار داشت در برنامهی سینما و ماوراء (سینمای ماوراء ؟) نسخهی آمریکایی آب سیاه یا آب تیره را نشان میداد که من اواخر آن را دیدم. من قبلاً نسخهی ژاپنی این فیلم را دیدهام و باید بگویم با وجود آن که در درک زبان آن مشکل داشتم (فیلم به زبان ژاپنی بود و زیرنویس هم نداشت) برایم آنقدر ترسناک جلوه کرد که مجبور شدم آن را تکه تکه ببینم! به هر حال نسخهی آمریکایی تفاوتهای زیادی با نسخهی ژاپنی دارد و اصلاً به آن ترسناکی نیست (البته من فقط اواخر فیلم را دیدم که با اواخر فیلم ژاپنی خیلی متفاوت بود)، فکر میکنم در نسخهی ژاپنی تأکید روی ترس است، ترسی که آنقدر تصویری است که انتقالش نیاز به درک زبان گفتگوهای فیلم ندارد (در نسخهی ژاپنی چهرهی دختر مرده همواره با موهایش پوشانده شده یا حداکثر قستمهایی از چهرهی مخدوش و از بین رفتهی او نشان داده میشود، حتی جایی که صحنهی مرگ دخترک بازسازی میشود او را از پشت سر نشان میدهد تا حتی چهرهی زندهی او دیده نشود، در واقع ابهام و رازآلودگی این شخصیت به ترسناک شدن بیشتر آن کمک میکند)، در حالی که نسخهی آمریکایی با توجه به این که سعی میکند داستان کاملتری را روایت کند و زندگی خانوادگی شخصیتهای اصلی داستان را روشنتر به تصویر بکشد فرصت کمتری برای ایجاد و حفظ فضای رعبآور داستان به دست میآورد.
روزی امروز
خشایار مستوفی کوچک : ویدئویی روی سایت یوتیوب، از طریق پابرهنه برخط
وقتی شخصیت انیمیشن با انیماتور مشکل پیدا میکند : در محیط نرمافزار ماکرومدیا فلش، بارگذاریش زیاد طول میکشد ولی ارزشش را دارد.
پیر خطاپوش
از این بیت حافظ چه میفهمید؟:
پیر ما گفت: «خطا بر قلم صنع نرفت.»
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!
مصرع اول میگوید که «پیر» و مرشد حافظ به او یا شاگردانش گفته که در آفرینش خطا و اشتباهی اتفاق نیفتاده. تا اینجا مشکلی نیست اما مصرع دوم -که در نگاه اول یک تمجید ساده از پیر دانا به نظر میرسد- کار را برای همه سخت کرده! آخر چرا خطاپوش؟ یعنی پیر حافظ خطاها را نادیده میانگاشته؟ به هر حال در شرح این بیت یکی از حکمای قرن نهم یک کتاب کامل و مستقل نوشته است و در صورتی که این بخش از کتاب بهاءالدین خرمشاهی را بخوانید متوجه میشوید چه تعداد آدم دیگر سعی کردهاند این جملهی شیطنتآمیز و آگاهانهی حافظ را به آن صورتی که مشکلی ایجاد نمیکند 😉 یا درست است معنی کنند.