موفقیتهای لینوکس در ایران : ماشاالله!
راست به چپ نویسی در GMail به کمک فایرفاکس : این امکان در رابطهای عربی و عبری جیمیل پیشبینی شده ولی در رابط انگلیسی در دسترس قرار ندارد که با کمک یک افزونه فایرفاکس در دسترس قرار میگیرد.
نوشتههای گاه و بیگاه حمیدرضا محمدی
موفقیتهای لینوکس در ایران : ماشاالله!
راست به چپ نویسی در GMail به کمک فایرفاکس : این امکان در رابطهای عربی و عبری جیمیل پیشبینی شده ولی در رابط انگلیسی در دسترس قرار ندارد که با کمک یک افزونه فایرفاکس در دسترس قرار میگیرد.
این که «علم» انبوهی از مفاهیمی است که باید برای درکشان زحمت کشید و نگاه تحقیرآمیز به بعضی برونریختهای دانشهایی که موضوعشان پرداختن به -به ظاهر- یک سری مفاهیم بدیهی است طرز تفکری بوده که گرفتار آن بودهام و البته الان هم با درجاتی به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه گرفتار آن هستم.
توفیق تصادفی قبول شدن در رشتهی کامپیوتر و تحصیل در آن یکی از اتفاقاتی بود که در تعدیل این طرز تفکر من نقش داشت، چرا که پایههای رشتهای را که در آن تحصیل کردهام یک سری مفاهیم به ظاهر بدیهی و سادهی ریاضی و غیرریاضی (شمارش، روایت مجدد فرایندهای ساده با زبان کد [برنامهنویسی] و …) تشکیل میدهد.
آشنایی با اینترنت و وبگردی کمک دیگری به تضعیف این طرز تفکر در من بوده: جایی که میبینی برای سادهترین و بدیهیترین کارها و رفتارها دستورالعمل ارائه میشود و انبوهی از متخصصانی که روزانه در این شبکهی عظیم به تولید و انتشار محتوا مشغولند، در واقع دارند خیلی از پاسخهای ساده و خام ذهنیشان را به پرسشهای شخصی خودشان سازماندهی و مستند میکنند و از جانب دیگر انبوه مخاطبان این عرضهکنندگان محتوا به طور مدام اما به صورت غیرسازماندهی شده مشغول مشارکت در تکمیل این مستندات و تبدیل آنها به اجزایی از پایگاه دادههای عظیم دانش بشری هستند. روندی که شاید به روزی منتهی شود که یافتن پرسشی هر چند انتزاعی که در این پایگاه دادهها پاسخی برای آن یافت نشود کاری مشکل باشد (میدانم! به شکل فجیعی خیالبافی کردم 😉 و البته سادهلوحانه یک بینهایت بدیهی را محدود و تمام شدنی پنداشتهام!).
رتبهی گوگلی صفحهی اول اینجا به صورت جهشی و ناگهانی از ۰ به ۵ رسیده (با استفاده از این ابزار اگر نوار ابزار گوگل را ندارید یا نمیخواهید از آن استفاده کنید میتوانید رتبهی گوگلی سایت مورد نظرتان را ببینید). البته گویا این طبیعت رتبهی گوگلی است (ارتقای ناگهانیش را میگویم) و خیلی هم اتفاق مهمی نیست، فقط چون خواستم برای استفادهی احتمالی بعدی خودم و دیگران حدود زمانی را که یک سایت تازه راه افتاده به یک رتبهی گوگلی مناسب میرسد دستم باشد این اتفاق را ثبت کردم. (توضیح برای آنها که نمیدانند: رتبهی گوگلی تقریباً امتیازی است که گوگل به سایتها میدهد و از آن در مرتب کردن نتایج جستجوی خودش استفاده میکند، به عنوان نمونه وقتی شما یک کلمهی خاص را جستجو میکنید که در دو سایت با شرایط یکسان یافت میشود گوگل سایتی را که رتبهی گوگلیش بالاتر است بالاتر و زودتر از آن یکی نشان میدهد.)
خودم را آدم باهوشی میدانم! آنقدر که احساس میکنم میتوانم در صورت لزوم طوری دروغ بگویم که هیچکس متوجه نشود. اما خوب از یک طرف زیادی محتاطم و از طرف دیگر از دروغ گفتن لذت نمیبرم (این را گفتم که خیالتان راحت باشد خیلی بهتان دروغ نمیگویم!). داشتم فکر میکردم به این که چقدر امکان دارد من بتوانم به صورت ناشناس یا از زبان کس دیگری مطلب بنویسم. امکان که خوب مسلماً دارد! منظورم این است که چقدر امکان دارد که من این کار را بکنم و کسی که لحن نوشتن مرا میشناسد نفهمد نویسندهی آن مطلب من بودهام یا حتی احتمال ندهد که کسی لحن مرا تقلید کرده.
اشتباه نکنید! در حال حاضر نمیخواهم این کار را بکنم. در واقع داشتم لحظاتی پیش مطلبی را نگاه میکردم که مدتها قبل بنا به مصالحی آن را به نام شخص دیگری منتشر کرده بودم (و البته آن شخص خودش هم از ابتدا در جریان بوده و با موافقت خود او این کار انجام شده است). البته در آن نوشته من تلاش نکردهام زبان و لحن خودم را عوض کنم، در واقع مهم انتشار مطلب بوده و حتی اگر کسی متوجه میشد نویسندهی اصلی مطلب کس دیگری است (یا حتی منم) مشکلی پیش نمیآمد.
با یک نگاه سرسری به نوشته چند تا از تکیه کلامهای زبان نوشتاریم را به صورت واضح و مکرر در آن دیدم (قبلاً با این نگاه آن را نخوانده بودم). این قضیه کاملاً نشان میدهد که اصلاً لازم نیست کسی لحن نوشتن مرا بشناسد تا متوجه شود نویسندهی آن مطلب منم. کافی است دو تا نوشتهی دیگر از من (البته با حال و هوای همان نوشته) دم دستش باشد و یک مقایسهی آماری کلمه به کلمه بکند تا میزان مشابهت دستش بیاید.
تکرارهای بیش از اندازه و همچنین جملاتی که به علت طولانی شدن بیش از حد ممکن است خواننده متوجه ارتباط فعل آخر آن با سایر اجزای جمله نشود از جمله عیبهایی است که خودم تا حالا در نوشتههایم پیدا کردهام. در مورد اخیر اغلب خودم در همان حین نوشتن متوجه طولانی شدن بیش از حد جملهها میشوم اما خوب خیلی وقتها تنبلتر از آنی هستم که آن جملات گنگ را بازنویسی کنم یا عیبشان را در بیاورم. راه حل نسبتاً غیر استاندارد و احتمالاً غلطی که برای حل آسان این مشکل پیدا کردهام (یا بهتر بگویم از کسی یاد گرفتهام) استفاده از ویرگول برای تنفس دادن به خواننده است. البته از این راه حل زیاد استفاده نمیکنم. سعی میکنم جاهایی که فکر میکنم واقعاً گنگ نوشتهام از این راه حل استفاده کنم و هر جا که جمله علی رغم طول زیاد از لحاظ ساختاری درست است سعی میکنم به تواناییهای خواننده اعتماد کنم!
در عصر ابزارهای آنلاین و روزگار وب ۲.۰ باید ابزارهایی برای شناسایی و برطرف کردن عیبهای نوشتاری عرضه شده باشد. مثلاً این یکی که من پیدایش کردم یک شمارندهی سادهی کلمات است. عیبش این است که فقط آمار تککلمهایها میدهد و حداقل برای من که تکیهکلامهای نوشتاریم معمولاً ترکیبی هستند زیاد مفید نیست. اگر ابزاری باشد که به طور خاص آمار تکرار چندکلمهایها را بدهد خیلی جالبتر است (کسی چنین ابزاری را سراغ ندارد؟ البته اگر آنلاین باشد خیلی بهتر است و ایجاد چنین ابزاری هم خیلی کار سختی نیست). در ضمن اگر علاقمند بودید عیبهای معمول نوشتاریتان را پیدا کنید این مقاله که توسط یک ویراستار حرفهای نوشته شده میتواند یک راهنمای مناسب برای این کار باشد.
بحث ابتداییم را اینطوری تکمیل میکنم که اگر روزی بخواهم به صورت ناشناس مطلب بنویسم و برایم مهم باشد که ناشناس باقی بمانم مطمئناً فکرهایی برای لحن و زبانم میکنم. انتخاب آگاهانهی یک سری تکیهکلام خاص و همچنین غلطنویسی آگاهانه میتواند از اولین راه حلهای پیش رو باشد. هر چند باید مواظب طبیعت ناآگاهانهی لحن خودم (یعنی همان ایرادها و تکیهکلامهای مختص خود من) باشم تا به مرور زمان هویت مرا را لو ندهد.
بازی کوبیدن سر به سبک زیدان : و البته بدجنسی به سبک ایتالیایی (ایمیل طراح بازی را نگاه کنید)
استاد فلسفله روز امتحان نهایی صندلیش را روی میز گذاشت و گفت: «سؤال امتحان این است: بر اساس آموختههای فلسفیتان در این کلاس ثابت کنید این صندلی وجود ندارد.»
همهی دانشجویان مشغول شدند: مدادها مینوشتند و پاککنها پاک میکردند تا ثابت شود آن صندلی وجود ندارد غیر از یک نفر که ظرف سی ثانیه جوابش را نوشت و برگه را تحویل داد.
روز اعلام نمرهها همه با کمال تعجب متوجه شدند که بالاترین نمره را همان دانشجویی گرفته که برگهاش را زودتر از همه تحویل داده!
جواب آن دانشجو به سؤال امتحان فقط این دو کلمه بود: «کدام صندلی؟»
هر جویندهای یابنده نیست. جویندهای یابنده است که در جای درست و با روش درست دنبال هدفش باشد. دفعهی بعد که خواستی بفهمی چطور می شود بهتر در اینترنت جستجو کرد؟ این نکتهها را در نظر داشته باش:
پخش مستقیم بازی ایتالیا-آلمان را ندیدم، پرتقال-فرانسه را هم همینطور (مثل خیلی بازیهای دیگر که با ساعت خواب یک آدم خوشخواب تداخل میکرد!). قبل از این دو بازی هم حدس نمیزدم که کدامیک برنده خواهد بود (راستی اگر دوست داشته باشید میتوانید حدسهای من در مورد جام جهانی را پیش از شروع شدنش اینجا ببینید). اما صبح فردای هر کدام از همان بازیها، پس از بیدار شدن جالب بود که یک جورهایی انگار میدانستم چه تیمی برده! ایتالیا-آلمان را با کمی ناراحتی و پرتقال-فرانسه را با کمی آسودگی خاطر! برایم عجیب بود، گفتم یک جا بنویسمش بلکه بعداً اگر باز هم اتفاق افتاد بدانم که قبلاً سابقهی دانستن نتیجهی اتفاقی که در جریانش نبودهام را داشتهام!
مای اسپیس اسلامی : مسلم اسپیس! : کپی اسلامی شبکه اجتماعی پرطرفدار مای اسپیس که برای زبان و محتوی محدودیتهای خاص خود را دارد و از زنان عضو فقط عکس باحجاب میپذیرد.
رقص گاه به گاه نسیم را
درختان
هلهلهکنان و کفزنان به سرور میایستند.
زمین
سرمست و سبز
زیر آفتاب
دراز کشیده
و خواب فصل میوههای رسیده را میبیند.
گنجشکها
فارغ از جستجوی همیشه
فراغت یک بعدازظهر تابستانی را به جیک جیک نشستهاند!
آسمان اما
بیتفاوت و سرد
گویی
در ورای رخوت خوشایند امروز زمین
تشویشی دوباره را
به انتظار ایستاده است.