روزی امروز

تردید

از دیروز با خودم کلنجار می‌روم که محصول دومین تلاشم را برای حفظ نمونه لهجه محلی خودمان در دسترس بگذارم یا نه (اولیش را اینجا ببینید). واقعیتش از نتیجه دومین تلاش راضی نیستم، یعنی از لحاظ صورت مشکلی ندارد ولی به دلم ننشسته، اما با خودم می‌گویم اگر واقعاً هدف من نگهداری نمونه لهجه محلی خودم بوده، این که جملات سرهمبندی شده به دل ننشیند چه تأثیری می‌تواند داشته باشد؟

فکر می‌کنم برای هر چیزی که در حال نابودی است یک نفر باید شبیه این کارها را بکند. نمی‌دانم. اصلاً واقعاً لهجه‌های محلی در حال نابودیند؟! (خوب آدم حق دارد گاهی در بدیهیات هم شک کند، شاید مثلاً یک دفعه دگرگونیی پیش آمد و مردم تصمیم گرفتند دوباره با لهجه‌های محلیشان صحبت کنند!)، آیا ایجاد مجموعه‌های صدایی و گردآوری مجموعه کلمات خاص این لهجه‌ها کار بیهوده‌ای نیست؟ اگر نیست این مجموعه به چه شکلی ارائه شود بهتر است؟ منظوم؟ منثور؟ با زمینه‌های زندگی محلی یا فقط یک دسته جمله ساده؟ چه شما کمکم کنید و چه نکنید من سعی می‌کنم زودتر تکلیفم را با خودم روشن کنم!

پیشنهاد

رعایت یک استاندارد مدون از سوی قشر فعال وبنویس و وبساز می‌تواند کلید اساسی حل بسیاری از مشکلاتی باشد که در حال حاضر گریبانگیر فارسی‌زبانانی است که تلاش می‌کنند با استفاده از ابزارهای موجود در وب منابع و متون مورد نظر خود را به زبان مادری بیابند و از آنها استفاده کنند. مشکلاتی همچون وجود شکلهای مختلف برای حروف ک و ی و مشکلاتی که ممکن است بر اثر استفاده از نیم فاصله برای جستجوپذیر بودن وبنوشته‌ها پدید آید در کنار برخی مشکلات قدیمی‌تر رو به امحاء نظیر استفاده از استانداردهای غیریونیکد در سایتهای اینترنتی باعث بروز چندشکلی در متون می‌شود به گونه‌ای که اغلب مجبوریم برای دستیابی به متون حاوی مجموعه یکسانی از عبارات کلیدی ترکیبهای گوناگونی از شکلهای مختلف اجزاء عبارات را به کار بگیریم.

فعالیتهایی که تا کنون در جهت حل این معضل صورت پذیرفته اغلب شخصی بوده و در قالب توصیه‌های وبنویسان به خوانندگانشان ارائه گردیده است. برای نمونه این یکی را ببینید. به نظر می‌رسد ظهور یک تشکل دموکراتیک، خودجوش و فعال از میان همانانی که تا کنون یابنده راه‌حلهای مشکلات ابتدایی زبان با استاندارد بین‌المللی یونیکد و ارائه‌دهنده ابزارهای لازم جهت بومی‌سازی بسته‌های نرم‌افزاری مدیریت محتوی بوده‌اند و همچنین همانانی که تولیدکننده یا عرضه‌کننده محتوای فارسی بر روی وب بوده و هستند راه‌حل نهایی این معضلات باشد. این تشکل باید دموکراتیک اداره شود از آن جهت که راه‌حلهای شخصی و یک جانبه حتی اگر از سوی افراد نخبه و با استعداد انکارناپذیر ارائه گردد معمولاً مقاومت‌برانگیز است، لذا لازم است در اخذ تصمیمات مهم برای استانداردسازی زبان وبنویسی پس از ارائه راهکارهای مختلف و مزایا و معایب هر یک رأی‌گیری به عمل آید و راهکار برگزیده اکثریت به عنوان راهکار استاندارد معرفی شود.

این تشکل لازم است مستندات تصمیمات خود و همچنین ابزارهای لازم جهت اطمینان از رعایت استانداردها را در قالب یک سایت اینترنتی در اختیار جامعه وبنویسان قرار دهد. ابزارهای مورد نیاز باید توانایی بازخوانی متون سایتهای اینترنتی و بررسی میزان تطبیق آن را با استانداردهای مورد قبول تشکل داشته باشد. ابزارهای ارائه شده از سوی کنسرسیوم وب می‌تواند سرمشق تولیدکنندگان این ابزارها باشد. در ضمن باید کاربران تشویق شوند با در دید گذاشتن نمادهای این تشکل در سایتهای خود (باز همانند آنچه درباره کنسرسیوم وب صورت پذیرفته) دیگر وبنویسان را با این استانداردها و لزوم رعایت آنها آشنا سازند.

آینده زبان وبنویسی ما با شکلگیری چنین تشکلی به جای آن که توسط شرکتهای خارجی تولیدکننده نرم‌افزار تعیین گردد می‌تواند در دست خود ما باشد.

روزی امروز

روزی امروز

قومیت پرستی

قومیت پرستی نوعی دفاع در برابر احساس حقارت است، یک نوع عصبیت است. فرقی نمی‌کند که قومیت پرست فارس باشد یا ترک و کرد و مانند آن. من گاهی در برابر کسانی که به صورت افراطی سعی در اثبات برتری قومیشان دارند عصبی می‌شوم و پیش آمده که با وجود آن که از اساس با حقایقی که طرفم به آنها اتکا می‌کند مخالفتی نداشته‌ام در برابر هر چه که او می‌گوید ایستاده‌ام (از رفتار خودم دفاع نمی‌کنم، دارم اعتراف به یک ضعف می‌کنم).

این روزها این نوع رفتار قومیت پرستانه را در وبگردیهایم بیشتر بین ترکها می‌بینم. دقت کنید توجیهات و فلسفه‌چینیهای این یکی را. البته آبشخور بیشتر آنچه اینها می‌گویند تراوشات ذهنی قومیت پرستهای افراطی ترکیه است که پیشنیه خود را به سومریان (و نه اقوام ساکن جنوب روسیه) می‌رسانند و در همه جهات سعی در سرقت ریشه‌های تاریخی ملل دیگر و انتساب آنها به قوم خود دارند. نوع این نفی تاریخ واقعی و اتکا بر تاریخ جعلی می‌تواند از یک دیدگاه نمایانگر اظهار ندامت نسل امروزی از کرده‌های نسل پیشین قلمداد شود، حال آن که شجاعت و سلحشوری این پدران نفی شده شایسته افتخار و تمجید فرزندان آنهاست. جالب است بدانید که سرقت شخصیتها محدود به دانشمندان و شاعران ایرانی چون ابن سینا، ابوریحان بیرونی، مولوی و نظامی گنجوی نمی‌شود و یکی از وزرای سابق دولت ترکیه در مجمعی ادعا کرده حضرت محمد (ص) نیز ترک بوده است!

روزی امروز

پسر حسن سیا

راستش از وقتی که در اینجا چند شعر با لهجه اراکی دیدم به هوس افتادم به بهانه حفظ واژه‌های معمول لهجه محلی در حال نابودیمان تعدادی از آنها را در قالب شعرهای با مضمونهای محلی بگنجانم و عرضه کنم، حاصل اولین تلاش من شعر زیر است که از زبان کبوتربازی که رقیب را زیر نظر گرفته و او را شماتت می‌کند سروده شده. توضیحات واژه‌ها را با کلیک بر روی پیوندهای آبی رنگ می‌توانید بخوانید و با کلیک بر روی معنای واژه دوباره به شعر برگردید. شعر را با لهجه سنجانی (تقریباً همان اراکی) می‌توانید با استفاده از پخش کننده‌ی پایین همین نوشته بشنوید یا فایل آن را از اینجا دریافت کنید. قبلاً به خاطر زبان آلوده شعر معذرت می‌خواهم!

رو بون حسن سیا چتّیلی نشته پسرش

پسر چولّکی ِ غازغلاغ ِ نرّه خرش

بـَر ِ ی ِ کفترامو رو بونـِـشـُن دُن پاشیده

ماخا کفترا مـُنا تور کنه اروا پدرش!

نمدُنـُم کفتره اونا یا غـِلاغ دور و ورش!

وخساد از جا، دره را میره مث کـَرّتنه!

ماخا کفترا هوا کنه بپرّن خبرش

پسر حسن سیا! اُو ببرت! وخی برو!

وخی او ملوچّاتم ورگیر از اونجو بـَوَرش

تو که هوچّی باباتم که پیر کفتر بازیه

نمیشه حریف مو، بلکه‌م از او بز[ر]گترش

ول کن او کفتر زممسّه و او پال و پرش

توضیحات:

بون : بام، پشت بام

چتّیلی : یک جور نشستن

نشته : نشسته

چولّکی : مثل چوب باریک، به تمسخر به آدم لاغراندام می‌گویند

غازغلاغ : نمی‌دانم چطور پرنده‌ایست، به تمسخر به آدم گردن‌دراز می‌گویند

بـَر ِ ی : برای

کفترامو : کبوترهای من

دُن : دانه

ماخا : می‌خواهد

مـُنا : من را

دکّ و دیم : دیم به تنهایی یعنی صورت و رخسار، دکّ و دیم صورت تمسخرآمیز دیم است

بین : ببین

کپّو : میمون، به تمسخر به آدم زشترو می‌گویند، در فارسی قدیم هم به شکل کپّی وجود داشته، رودکی در ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه منظوم یک جا می‌گوید:

شب، زمستان بود، کپّی سرد یافت

کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت

کپیان آتش همی پنداشتند

پشته‌ی هیزم برو بر داشتند

میمنه : می‌ماند، شبیه است

نمدنم : نمی‌دانم

وخساد : برخاست

دره : دارد

کـَرّتنه : عنکبوتهای پابلند خانگی را می‌گویند، «تنه» آن احتمالاً از فعل تنیدن آمده باشد، زنان جورابچن (گیوه باف) قدیمی سنجان این عنکبوتها را می‌گرفتند و با اعتقاد به سبکی پاهای آنها، آنها را داخل جوراب (گیوه نبافته) هایشان می‌گذاشتند تا زودتر تمام شود! در اینجا اشاره تمسخرآمیز به پاهای بلند پسر حسن سیاه است!

خبرش : خبر مرگش!، طعنه و نفرین است

اُو ببرت : خدا کند آب تو را ببرد! ، نوعی بددعایی معمول است و بیشتر در مورد پسربچه‌های شر و جانوران موذی مانند گربه‌ها کاربرد دارد! البته این عبارت را قدیمیها او بورت ادا می‌کنند همانند مصرع دوم و چون لهجه ما امروزیها به نوعی اختلاطی با لهجه تهرانی پیدا کرده و برخی عبارتها را جور دیگری تلفظ می‌کنیم وقت سر هم بندی شعر حواسم به این قضیه نبود، ولی الان هم به آن دست نمی‌زنم.

وخی، وخ : بلند شو! برخیز! هم‌اتاقی شهرکردی دوران دانشگاه من (که این واژه در لهجه آنها هم معمول است) از یکی از آشناهایشان در دوره سربازی نقل می‌کرد که یک روز صبح قرار بوده این آقای شهرکردی همدوره‌ای تهرانیش را بیدار کند، صبح که می‌شود آقا با بانگ «وخی! وخی!» به سراغ همدوره‌ای می‌رود. فردای آن روز همدوره‌ای تهرانی رو به شهرکردی می‌کند و می‌گوید: «نمی‌دانستم شهرکردیها هم عرب دارند!»، شهرکردی می‌پرسد: «عرب! چطور؟»، تهرانی می‌گوید: «تو خودت وقتی می‌خواستی مرا بیدار کنی، هی به من می‌گفتی اخی! اخی!».

ملوچ : گنجشک، تعریض (!) است به کبوترهای پسر حسن سیاه!

ورگیر : بردار!، یک نفرین دیگر: خدا ورگیرت! یعنی خدا از روی زمین برت دارد! نابود شوی!

هوچّی : هیچ

بلکه‌م : بلکه هم

چواتلن : چوب و اتل، بازیی محلی است که در سنجان و در میان کشاورزان هنوز معمول است، اتل چوبهای کوتاه بریده شده معمول در این بازی را می‌گویند

سیل کن : تماشا کن

گردوبازی : همین تیله بازی امروزی است فقط به جای تیله از گردو استفاده می‌شود

زممسّه : زبان بسته

پال : بال

روزی امروز