دربارهٔ من:
آخرین نظردهندگان:
- Anonymous دربارهٔ تماشای ریحان
- لیام دربارهٔ @hrmoh
- سمانه ، م دربارهٔ @hrmoh
- M دربارهٔ شرح یک تجربه: سیانوژن روی گوشی LG Optimus 4X
- مسعود دربارهٔ @hrmoh
مشترک شوید:
ایمیل خود را در جعبهٔ زیر وارد کنید و دکمهٔ اشتراک را بزنید.
جستجو:
جفری زلدمن
۸۶/۰۵/۱۸نام جفری زلدمن از آن نامهایی است که در مبحث استانداردهای طراحی وب زیاد به گوش آدم میخورد. واقعیتش من تا همین دیروز نمیدانستم این آقا دقیقاً در این مورد چه کاری انجام داده. تا این که دیروز در جایی و از طریق لینکی به این مقاله در مجلهی بیزنس ویک رسیدم و آن را خواندم. بد ندیدم خلاصهای از آن را اینجا بازگو کنم.
بر خلاف آنچه ممکن است تصور کنیم جفری زلدمن واضع و مبدع استانداردهای وب نیست، بلکه او مروج و مبلغ استفاده از این استانداردها بوده. قبل از این که او تلاش برای جا انداختن این استانداردها را شروع کند استانداردهای طراحی وب وجود داشتند. در واقع مخترع وب (تیم برنرزلی) مدتها قبل، استانداردهای طراحی وب را در قالب کنسرسیوم وب تدوین کرده بود. اما مشکل اینجا بود که در جنگ مرورگرها -بین مرورگر اینترنت اکسپلورر از شرکت مایکروسافت و مرورگر نتاسکیپ- تلاش برای پیروزی، هر کدام از تولیدکنندگان مرورگرها را واداشته بود تا با عرضهی فناوریهای انحصاری، بسته و غیرقابل کپیسازی به همراه مرورگرهایشان امکانات بیشتری را به کاربران عرضه کنند و سهم بیشتری از بازار را از آن خود کنند. مشکل اینجا بود که این فناوریهای انحصاری اغلب با استانداردهای طراحی وب تعارض داشتند و وضعیتی را به وجود آورده بودند که بسیاری از سایتها فقط با یکی از دو مرورگر اصلی آن روزها سازگاری داشتند.
در جریان جنگ مرورگرها مشاهدهی سایتهای کاملاً ناسازگار با یک مرورگر معمول بود.
داستان زلدمن از جایی شروع شد که او – پس از پشت سر گذاشتن سوابق کاریی همچون گزارشگری برای روزنامهها از جمله روزنامهی معروف واشنگتن پست – در یک شرکت تبلیغاتی به عنوان کارگردان هنری مشغول به کار شد. در سال ۱۹۹۵ و همزمان با جریان جنگ مرورگرها یک مشتری به او مراجعه کرد و از او خواست تا برایش یک سایت اینترنتی طراحی کند. این پروژه به تأسیس شرکت جدیدی از سوی زلدمن انجامید که هپی کاگ نام گرفت. زلدمن در جریان فعالیت شغلی جدیدش متوجه بحران ناسازگاری سایتها با مرورگرهای مختلف شد.
اگر توافقی روی تعداد فریمها در ثانیه، خصوصیات لنزها و تجهیزات ضبط صدا صورت نمیگرفت صنعت فیلمسازی شکل نمیگرفت.
این سخن از آن ِ زلدمن است و او اعتقاد داشت به این که اینترنت و وب نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در سال ۱۹۹۸ زلدمن و همفکرانش پروژهی استانداردهای وب (WaSP) را راهاندازی کردند: ائتلافی از طراحان و برنامهنویسان وب که تلاش میکردند عرضهکنندگان مرورگرهای وب (به طور عمده مایکروسافت و نتاسکیپ) را وادار کنند تا برای جلوگیری از افزایش هزینههای طراحی وب، مرورگرهایشان را با استانداردهای طراحی وب سازگار کنند. پروژهای که سرانجام در اوایل سال ۲۰۰۰ به ثمر نشست و عرضهکنندگان عمدهی مرورگرها را با خود همراه کرد. در این هنگام زلدمن آماده بود تا به فعالیتهای سابقش برگردد و انرژیش را روی کارهای طراحیش بگذارد. اما در همین هنگام متوجه شد که گروه دیگری وجود دارند که باید مزایای استانداردهای طراحی وب برای آنها جا بیفتند. این گروه خود طراحان وب بودند! مثلاً بعضی از طراحان وب تصور میکردند که استانداردهای طراحی وب با حذف هزینههایی که آنها بابت سازگار کردن سایتها با مرورگرهای متفاوت از مشتریان خود میگرفتند در واقع باعث ضرر مالی آنها میشود! از این رو این دسته از طراحان وب به رعایت این استانداردها چندان راغب نبودند. او از این پس تلاش کرد تا طراحان را راجع به مزایای رعایت این استانداردها برای آنها مطلع سازد و آنها را نیز به تولید سایتهای سازگار با استانداردهای طراحی وب وادارد.
زلدمن نویسندهی توانمندی است. او توانایی خاصی در توضیح مسائل فنی برای افراد غیرفنی دارد. به عنوان نمونه ببینید او چگونه و با چه زبان همهکس فهمی ضرورت حذف ناسازگاری بین مرورگرها را روشن میکند:
صفحه اول سایت یاهو در طول یک روز میلیونها بار برای هر بازدیدکننده ایجاد و ارائه میشود. هر یک بایتی که در این صفحه [بابت تلاش برای سازگار کردن آن با مرورگرهای قدیمی] در قالب هکهای اچ.تی.ام.ال به هدر میرود در عدد نجومی تعداد بازدیدها از این سایت ضرب میشود و ترافیک سایت یاهو را چندین گیگابایت افزایش میدهد. همین افزایش، هزینههای میزبانهای وب یاهو را هر چه بیشتر افزایش میدهد و سربارههای مالیی مشابه بودجههای وزارت جنگ آمریکا را به یاهو تحمیل میکند!
امروزه تعداد زیادی از سایتها با استانداردهای طراحی وب سازگار شدهاند (اینجا را ببینید) و تشکلهای استانداردهای وب به کار خودشان ادامه میدهند. اما زلدمن فعالیت چندانی در این زمینه ندارد. او این روزها بیشتر وقت خود را برای مشتریان سرشناس شرکتش -شرکتهای همچون برادران وارنر، مجلهی عصر تبلیغات و …- صرف میکند.
به عنوان نکات پایانی دربارهی زلدمن بد نیست بدانید که او از اولین کسانی بوده که یک سایت شخصی برای خودش راهاندازی کردهاند (سال ۱۹۹۵، منبع). ضمناً او در یک دوره از زندگیش یک معتاد الکلی بوده تا این که در سال ۱۹۹۳ توانسته این اعتیاد را به طور کامل کنار بگذارد (منبع).
سن؟!
۸۶/۰۵/۱۴متیو مولنوگ پایهگذار سیستم مدیریت وبلاگ وردپرس هماکنون ۲۳ سال دارد.
بلیک راس یکی از دو پایهگذار مرورگر فایرفاکس هماکنون ۲۲ سال دارد. او کار خود را بر روی این مرورگر از ۱۵ سالگی آغاز کرده است.
کریستوفر تیت پدیدآورندهی سرویس اشتراک عکس زوومر در ۱۷ سالگی اولین نگارش این سرویس را آماده و عرضه کرد.
علیرضا عسکری سرویس وبلاگنویسی فارسی میهن بلاگ را در ۱۶ سالگی پایهگذاری کرده.
…
هنر عشق
۸۶/۰۴/۳۱ناصحم گفت که: «جز غم چه هنر دارد عشق؟»
برو ای خواجهی عاقل! هنری بهتر از این؟!
سیارهی آبی (۲) – اعماق
۸۶/۰۴/۲۹در قسمت دوم از سری سیارهی آبی به اعماق میرویم. آبهایی تاریک و خلوت با ساکنانی غیرمعمول و اغلب نه چندان دوست داشتنی که خوب! تحملش برای کسانی (مثل من) که به منظور سرگرمی این مجموعه را نگاه میکنند کمی مشکلتر از سایر قسمتهاست و حوصلهی بیشتری میطلبد. هر چند در این قسمت نیز با موجودات جالبی آشنا میشویم و صحنههای بدیعی را به نظاره مینشینیم.
مقدمه
بیش از شصت درصد از سطح سیارهی زمین را اقیانوسهای با عمق بالاتر از یک مایل (یک و نیم کیلومتر) پوشانده است. فشار آب در اعماق این اقیانوسها برای انسان خردکننده و غیرقابل تحمل است. در این حال، نهنگهای غولآسای اسپرم -که برای تنفس باید به سطح آب بیایند و با فشاری معادل فشار اتمسفر مواجه شوند- برای تغذیه مجبورند تا عمق ۱۰۰۰ متری پایینتر از سطح دریا پایین بروند: جایی که فشار آب در آن ۱۰۰ برابر فشار هوا در سطح زمین است و این فشار وحشتناک ریههای نهگنهای اسپرم را تا حد یک صدم حجمشان در سطح دریاها فشرده میکند.
این معضل و معضل سرمای وحشتناک در عمق بالا باعث شده دسترسی به اعماق برای ما بسیار مشکل باشد. آن قدر مشکل که تعداد کسانی که تا به حال به ماه مسافرت کردهاند از تعداد کسانی که به عمق هزارمتری دریاها رسیدهاند بیشتر است! و تقریباً با هر سفر به اعماق دریاها موجودات جدیدی کشف میشوند.
غولهای نرمافزاری و استانداردهای طراحی وب
۸۶/۰۴/۱۷امروز اتفاقی و به خاطر یک اشاره فیلم یاد هندوستان کرد و سری به سایت وینامپ زدم.
چیزی که در طراحی جدید سایت وینامپ توجهم را جلب کرد علاوه بر سبکی صفحات به نسبت نگارشهای قبلی آن و استفادهی مناسب از جاواسکریپت و آژاکس در آنها، طراحی ساده، زیبا و در عین حال کاملاً مطابق با استانداردهای طراحی وب آن بود (چک کنید):
وینامپ هماکنون تحت مالکیت شرکت AOL است و متعلقات آن (نرمافزار، سایت، جامعهی کاربران و …) تحت نظارت این شرکت اداره میشود. چیزی که به نظرم جالب آمد رویکرد شرکتهای بزرگ درگیر فناوری اطلاعات به پیروی از استانداردهای وب است. این که غولهای نرمافزاری دنیا به استانداردهای وب اهمیت چندانی نمیدهند همواره یکی از دغدغههای مدافعان این استانداردها بوده است (برای نمونه اینجا را ببینید). اما این سایت و نمونههای دیگر نشان دهندهی آن هستند که این روند در حال تغییر است. چند لحظه پیش چک کردم: سایتهای اصلی غولهای نرمافزاری آی.بی.ام، ناول کاملاً با استانداردهای W3C همخوان هستند (چک کنید: ناول و آی.بی.ام). سایتهای مایکروسافت و اپل هر چند عاری از خطا نیستند ولی شمای کلی و تعداد کم موارد ناسازگاری نشان دهندهی حرکت به سمت استانداردها از سوی این شرکتهاست و پرتال ام.اس.ان که یکی از متعلقات مایکروسافت است کاملاً با استانداردهای وب تطابق دارد.
رعایت استانداردهای وب در طراحی سایتهای اینترنتی باعث کاهش زمان و هزینهی نگهداری و خطایابی آنها میشود و مطمئناً این بهینهسازیها و بهرهوریهای به وجود آمده از این راه، نظر کارشناسان شاغل در غولهای نرمافزاری را نیز به خود جلب میکند.
سیارهی آبی (۱) – قسمت اول
۸۶/۰۴/۱۵مقدمه
نمیدانم چقدر به حیات وحش علاقمندم! آخر آنچنان با این مقوله از نزدیک برخورد نداشتم و غیر از دورهی کوتاهی از بچگیم -که مثل خیلی از بچههای همولایتی، تفریح عمدهام گشت و گذار در باغها و صحراها و جمعآوری ملخ و جک و جانورهایی از این دست بوده- خیلی اهل طبیعت و طبیعتگردی نبودهام. اما به هر حال همیشه از ورق زدن کتابهای مصور مربوط به حیات وحش لذت میبردهام، همچنان که از دیدن عکسهای مربوطه و همچنین تماشای فیلمهای مستند مرتبط.
چند وقتی است قصد دارم مجموعهی کامل یکی از مستندات حیات وحش ساخت بی.بی.سی را که در دسترسم قرار گرفته با دقت ببینم و این کار را از دیشب شروع کردهام. فکر کردم بد نیست برای این که از وقتی که برای این کار صرف میکنم بهترین استفاده را کرده باشم از روی فیلم جزوهبرداری کنم و عکسها و -اگر بشود- تکههای جالب این فیلمها را به این جزوههای آنلاین الصاق کنم. حداقل نفعی که دارد این است که بعدها با صرف زمان کمتری میتوانم تکههای مورد علاقهام را پیدا کنم. ضمناً این جزوهها میتواند راهنمای آنلاین خوبی باشد برای کسانی که میخواهند این جور فیلمها را ببینند.
مجموعهی مستند سیارهی آبی
مجموعهی تلویزیونی سیارهی آبی یا The Blue Planet یکی از تولیدات شبکهی تلویزیونی بی.بی.سی است که مشتمل بر هشت قسمت ۵۰ دقیقه به همراه دو قسمت اضافه شامل پشت صحنهها و حاشیههای تولید این مجموعهی مستند است و همچنان که نام آن نشان میدهد به حیات وحش در محدودهی دریاها، اقیانوسها و سواحل میپردازد. اطلاعات کاملتر راجع به این مجموعهی مستند را میتوانید در این قسمت از سایت بی.بی.سی بیابید و در این قسمت از همان سایت نیز به اطلاعات جامعتری راجع به موضوع مجموعه دست پیدا کنید. گویندگی این مجموعه بر عهدهی دیوید اتنبرو بوده و فکر میکنم جز در قسمتهای اضافی مربوط به حاشیهها خودش فقط در نقش گوینده ظاهر شده و چهرهی او را به آن صورت نمیبینیم.
این مجموعهی مستند ریتم نسبتاً یکنواختی دارد (البته من هنوز همهی قسمتهای این مجموعه را ندیدهام) و این باعث میشود که تماشای کامل آن نیاز به کمی حوصله داشته باشد. هر چند صداگذاری فوقالعاده و موسیقی همگام و سرحالآور زمینه تا حد زیادی کمک میکند به این که بتوان همگام با آن تا آخر هر قسمت پیش رفت. تیتراژ مجموعه را ببینید:
دوستداران رنگ
۸۶/۰۴/۱۳شما از چه رنگی خوشتان میآید؟!
من؟! من؟! … بگذارید فکر کنم … آهان! از آبیی که قرمز باشد! همان آبیی که آدم را به وجد میآورد، آبی ِ رنگ بدنهی این مگس!:
یا آبی ِ رنگ کرکهای این طاووس:
از قرمزهای همان رنگی هم بدم نمیآید، مثل رنگ سینهی این پرنده:
و از زردهایش و … . راستی شما از چه رنگی خوشتان میآید؟!
وبلاگی هست (سایتی؟!) برای دوستداران رنگها به این نشانی. در این وبلاگ انگلیسی زبان (که آدم اصلی و ادارهکنندهاش یک ایرانیالاصل است به نام داریوش منصف که البته فکر میکنم فارسی نمیداند) مطالب گوناگونی راجع به رنگ و رنگها مییابیم. مطالبی مثل این: تفاوت رنگها در فرهنگها و زبانهای مختلف، یک افزونهی فایرفاکس که رنگها را در صفحات وب برای افراد کوررنگ تصحیح میکند، این که چرا بعضی رنگها نشانهی بعضی مفاهیم خاص هستند [قرمز : رنگ خطر، آبی : پسرانه، صورتی : دخترانه و …] (۱ و ۲)، میزان استفاده از رنگ در پرچم کشورهای مختلف، زیبایی رنگ پرهای پروانهها و حتی مطالبی از قبیل این که چرا مدفوع آدمها آن رنگی است؟!.
یکی از ویژگیهای -فکر میکنم- منحصر به فرد این وبلاگ آن است که کاربران میتوانند پس از ثبت نام در آن جعبه رنگهای خودشان را درست کنند، با استفاده از آنها رنگهای اصلی عکسها و اشیاء خوش رنگ را نشان دهند و آن را در نوشتهها و نظراتشان به کار بگیرند. برای نمونه این مطلب این وبلاگ را در مورد رنگ پوسترهای تبلیغاتی فیلمهای تابستان ۲۰۰۷ ببینید:
در همین زمینهی رنگ وبلاگ دیگری هم وجود دارد برای افراد کوررنگ (به این نشانی)، که در آن هم مطالب جالبی پیدا میشود. اینها سایتهای جالبی هستند و به نظرم ارزش آن را دارند که ساعاتی را به گشت و گذار در آنها بگذارنید.
کتاب فارنهایت ۴۵۱ اثر ری بردبری
۸۶/۰۴/۱۳
… داستان در جهانی اتفاق میافتد که خواندن یا داشتن کتاب جنایتی بزرگ محسوب میشود، این مشخصات جامعهای تحت ستم یک نظام سیاسی است که شهروندانش را افرادی مجهولالهویه و نابالغ تشکیل میدهند. قرصهای شادی بخش و داروهای مسکن و خوابآور که نسیانآور نیز هستند با صفحههای بزرگ ویدیویی بر دیوارهای منازل هرگونه دغدغهای را برطرف میکنند. آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضداجتماع بار میآورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته میشود. مسئولیت بازیابی و سوزاندن کتابهای باقیمانده در این نظام به عهده آتشنشانی است …. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده میکنند که پس از یافتن کتاب صاحب آن را که دشمن امنیت ملی نامیده میشود، تعقیب کرده و به قتل میرساند. …
… من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کردهاند. …
دووم
۸۶/۰۴/۱۲از من میشنوید بازیهای خوب را هی تند تند بازی نکنید تا تمام بشود! بعداً یک وقتهایی دلتان برایشان تنگ میشود، اما چون سرانجام ِ همهی مراحلش را میدانید نمیشود دوباره بروید سراغشان. به هر حال من الان در مورد سری شاهزادهی ایرانی چنین حسی دارم. بگذریم!
یک چند وقتی هست که نمیدانم به خاطر فصل است یا چیز دیگری، حس هیچ کاری را ندارم. گاهی فیلمکی میبینم و گاهی مثل امشب مینشینم پای بازی. در مورد دووم قبلاً گفته بودم. حالا یک چند وقتی هست که تنها بازی نصب شده روی سیستمم همین یکی است که گاهی گداری، ای! سرکی به آن میزنم. امروز یک چیز باحال داخل بازی دیدم، گفتم بد نیست برای شما تعریفش کنم، بلکه چیزی هم نوشته باشم تا بعضیها باز هم از سوت و کوری اینجا اعصابشان خرد نشود و فحشم ندهند!
توی بازی دووم یک سری کمد وجود دارد که داخلشان اسلحه، مهمات و یک سری چیزهایی که حال آدم را خوب میکند 😉 (اسم فنیترش «جان» است!) پیدا میشود. اما خوب! خیلی از این کمدها رمزدار هستند و باید بازیکن رمز آنها را پیدا کند.
این آقای خشنی که شما کنترلش میکنید و قهرمان بینام بازی هستش، یک کامپیوتر جیبی دارد (پی.دی.ای) که از طریق آن ایمیل دریافت میکند. همچنین میتواند از کامپیوترهای جیبی به جا مانده از همقطارانِ معمولاً به لقاءالله پیوسته 😉 ایمیلهای آن مرحومان را به کامپیوتر خودش منتقل کند و همچنین بلاگهای صوتی آنها را گوش دهد.
حالا، من همین امشب توی یکی از مراحل به یکی از همین کمدهای کذایی برخورد کردم. یک کامپیوتر جیبی هم همان دور و ور بود که آن را برداشتم تا ایمیلهایش به کامپیوتر جیبی خودم منتقل شود و ایمیلهای کامپیوتر جیبی احتمالاً صاحاب مرده 😉 را باز کردم. نکتهی جالبش همین جاست. ببینید، گفته رمزش کجاست:
نوشته که رمزش را در این نشانی اینترنتی میتوانید پیدا کنید: www.martianbuddy.com. یعنی باید از بازی بیاییم بیرون، برویم داخل این سایت، رمز را پیدا کنیم و برگردیم. این هم سایت مزبور:
زمینهی فعالیتش گویا بازاریابی و تبلیغات است و جالب است که یک تکه تبلیغ اینجوری هم توی بازی دووم گرفته! به هر حال، این سایت رمز ما را به ما داد (همان پایین نوشته ۰۵۰۸)، و واقعاً هم که فرایند طولانی بیرون آمدن از محیط بازی، رفتن به سایت و سپس بازگشت به محیط بازی واقعاً ارزشش را داشت. چرا که داخل آن کمد اسلحهای بود بس خفن! که تا امروز عینش را در بازی ندیده بودیم و -جای شما خالی- کلی هم حالش را بردیم: