مسابقه در تکرار سریع جملاتی که تکرار حروف همسان یا همجنس، ادای آنها را سخت کرده، یکی از سرگرمیهای بچگی فارسی زبانهاست (در زبانهای دیگر هم مشابه دارد؟). به هر صورت جالب است ببینیم این سرگرمی دوران بچگیمان حتی در شعرها و ادبیات قدیمی فارسی نیز نمود پیدا کرده و نمونههایی دارد (برای این به اصطلاح صنعت ادبی اسامی واجآرایی و نغمه حروف را انتخاب کردهاند).
چند تاییش را که من میشناسم اینجا میآورم، بد نیست اگر شما هم از ادبیات کهن فارسی نمونههایی را سراغ دارید عنوان کنید.
الف- حافظ (تکرار حرف سین):
رشتهی تسبیح اگر بگسست، معذورم بدار!
دستم اندر ساعد ِ ساقیّ ِ سیمین ساق بود!
این که میگویم فقط یک حدس است: خواندن مصرع دوم این بیت مخصوصاً به صورت آرام و نامفهوم و با تأکید بر روی حرف سین، تکرار متوالی و سریع ذکر «سبحان الله» را به ذهن متبادر میکند و من احساس میکنم حافظ عمداً قصد داشته با خوانده شدن این بیت چنین احساسی به شنونده دست دهد، یعنی این تصویر را در ذهن شنونده بسازد که راوی، تسبیح گویان دارد به استقبال ساقی سیمین ساق میرود!
ب- حافظ (تکرار حرف خ):
خیال ِ خال ِ تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
«خ» از آن حروفی نیست که بدون دقت کافی تکرارش تشخیص داده شود، بنابراین احتمال دارد شنوندهی این بیت تکرار زیاد این حرف را در آن تشخیص ندهد.
چیزی که در این بیت به نظر من جدای از این صنعت ادبی خیلی قشنگ است این است که اگر مصرع اول را به صورت یک جملهی کامل بخوانید به صورتی که احساس نشود بقیه دارد، یک شعر عاشقانهی ناامیدانهی کامل را دارید (به تو نمیرسم، عشقت را با خودم به گور میبرم 🙁 )! به همین دلیل میتوانید با خواندن ِ به جای ِ مصرع دوم شنوندهی غمزده از مصراع اول را متعجب کنید، به او بفهمانید که مصرع اول یک جملهی عاشقانهی تراژیک نیست، بلکه یک جملهی عاشقانهی سرافرازانه و شاهدی بر یک انتخاب آگاهانه است (عشقت را با خودم به خاک میبرم تا خاک گورم بوی تو را بگیرد!).
ج- سعدی (تکرار حرف ش):
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی!
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به نظر من تکرار واضح و مصنوعی حرف شین تنها مشخصهی قابل توجه این بیت است.
د- حافظ (تکرار حرف چ):
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود، یاد سمن نمیکند
البته تعداد تکرار حرف «چ» زیاد نیست ولی «چ» از آن حروفی است که تکرار کمش هم خودش را نشان میدهد.
ه- حافظ (تکرار حرف ک):
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند؟
که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد؟
این بیت را اینجا پیدا کردم. البته به نظرم تکرار حرف «ک» خیلی تکرار جذاب و قشنگی نیست. در واقع حتی به نوعی کریه و زشت هم هست (البته فقط به خاطر نوع بیان این حرف و نه مسئلهی دیگر 😉 ). به هر حال مصرع اول این بیت به نظرم از آن جملاتی است که آدم اگر چند بار به صورت سریع و متوالی (به شیوهی همان مسابقه یا رو کم کنیها) تکرارش کند تعداد «ک» هایش بیشتر هم میشود 😉 .
و- حافظ (تکرار حرف ش):
رسم عاشق کشی و شیوهی شهرآشوبی
جامهای بود که بر قامت او دوخته بود