پیش‌پرده‌های خاص پیکسار

فیلمهای انیمیشنی که پیکسار ساخته و می‌سازد به نسبت ساخته‌های بقیه‌ی شرکتهای فیلمسازی خصوصیات منحصر به فردی دارند. اگر سر فرصت بنشینید و حاشیه‌های آنها را در سایتهای مختص فیلم مثل آی.ام.دی.بی بخوانید نکات جالب و خواندنی زیادی درباره‌ی هر کدام از آنها پیدا می‌کنید. مثلاً درباره‌ی خانواده‌ی شگفت‌انگیزها متوجه می‌شویم که براد برد علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و گویندگی در این فیلم (در نقش ادنا مد) یک نقش خیلی مهم دیگر هم در این فیلم داشته و آن این بوده که طراحان پیکسار (احتمالاً از شدت علاقه 😉 به براد برد) سیمای چهره‌ی سیندرم (بادی) -نقش منفی داستان- را از روی صورت او طراحی کرده‌اند!

سیمای چهره‌ی سیندرم را از روی صورت براد برد ساخته‌اند!

از نکات جالب دیگری که می‌توانید در میان این حاشیه‌ها بیابید اتفاقات مشترکی است که در این فیلمها می‌افتد. مثلاً گویا در همه‌ی آنها اشاره‌ای به اتاقی به شماره‌ی A-113 گنجانده شده . در فیلم موش سرآشپز این شماره روی برچسبی که به گوش یکی از موشها الصاق شده چاپ شده و در شگفت‌انگیزها شماره‌ی این اتاق را در یکی از صحنه‌ها از روی یک مانیتور می‌شود خواند.

دو بریده از فیلم شگفت‌انگیزها که نشانی اتاق A113 پیکسار در آنها گنجانده شده

یکی دیگر از نقاط مشترک این فیلمها آن است که برای تمام آنها پیش‌پرده‌های تبلیغاتیی با یک ویژگی مشترک ساخته شده و آن ویژگی این است که در پیش‌پرده صحنه‌هایی را می‌بینید که در فیلم اصلی وجود ندارد! در واقع این پیش‌پرده‌ها بیشتر تلاش می‌کنند بیننده را گول بزنند و وانمود کنند داستان چیز دیگری است. این تکه، پیش‌پرده‌ی فیلم شگفت‌انگیزهاست:

[MEDIA=16]

پیش‌پرده‌ی دیگری هم برای این فیلم ساخته شده (با ترکیب صحنه‌های موجود در فیلم)، که در آن وانمود می‌شود داستان فیلم درباره‌ی مشکلات عصبی و روانی پیش آمده برای آقای شگفت‌انگیز است!

این تکه هم بریده‌ی آگهی تبلیغاتی فیلم موش سرآشپز است:

[MEDIA=17]

پیکسار آگهی‌های تبلیغاتی فیلمهایش را در این صفحه گرد آورده.

دو بریده از دو فیلم

دو تکه از دو فیلم (هالیوودی) بریده‌ام که اخیراً دیده‌ام و یک جورهایی با ایران و ایرانی ارتباط دارند. گفتم شاید برای شما هم جالب باشد آنها را ببینید.

اولی تکه‌ای است از کارتون آن سوی پرچین، یکی از شخصیتهای فیلم گربه‌ی خانه‌ای است که شخصیتهای دیگر تصمیم دارند به آن وارد شوند و از یخچال آن خوراکی بدزدند. راسو مأمور می‌شود تا سر گربه را گرم کند. گربه در گفتگو با راسو می‌گوید که یک گربه‌ی ایرانی است و اسمش «پرنس تایگریاس محمود شهباز» است! ببینید:

[MEDIA=10]

ادامه خواندن “دو بریده از دو فیلم”

شباهت (یا توهم شباهت)؟

فیلم شاه آرتور را می‌دیدم چند روز پیش، به نظرم آمد که بازیگر نقش آرتور (کلایو اون) شباهت عجیبی دارد به یکی از بازیگران ایرانی: رامبد شکرآبی، یادم افتاد که پیش از این -وقتی یکی از فیلمهای سری ایندیانا جونز را می‌دیدم- احساس کرده بودم چهره‌ی نقش اول آن فیلمها (هریسون فورد) شباهت زیادی دارد به چهره‌ی یکی دیگر از بازیگران ایرانی (عرت‌الله مهرآوران). اسم شبیه‌های ایرانی را به یاد نمی‌آوردم، اولی را همان شب بعد از چند جستجو پیدا کردم و دومی را هم همین چند دقیقه پیش. مشکل اینجاست که وقتی سعی کردم عکسهایی پیدا کنم که در آنها شباهت قابل قبولی بین این دو زوج باشد به نتیجه‌ی قانع کننده‌ای نرسیدم! نهایتاً گریزی به فیلم شاه آرتور زدم تا از آنجا بلکه یک تصویر چهره‌ی مشابه بیابم که با مرور فیلم به این نتیجه رسیدم که احتمالاً شباهت آنچنانیی بین زوج اول وجود نداشته و احساس من در مورد شباهت (احتمالاً هر دو زوج) توهمی بیش نبوده!

یک گله میش در لباس گرگ!

نگاهی به این تصاویر بدیع بیندازید:

گرگهای دست‌ساز
گرگهای دست‌ساز
گرگهای دست‌ساز
گرگهای دست‌ساز

این ۹۹ گرگ عصبانی، بر خلاف آنچه ممکن است در نگاه اول تصور کنیم تاکسیدرمی شده‌ی گرگهای واقعی نیستند. اینها در واقع گرگهای دست‌سازی هستند که سازندگان هنرمند چینیشان، آنها را از موادی مانند پلاستیک، کاه، سیمهای فلزی ساخته‌اند و به کمک پوست نقاشی شده‌ی گوسفند به آنها هیبت گرگ بخشیده‌اند (منبع).

این چینیها کلاً مثل این که علاقه‌ی تاریخی عجیبی به جمعیت و شلوغی دارند. واقعاً بیخود نیست که جمعیتشان از مرز میلیارد گذشته ها 😉 ! این که ۹۹ تا مجسمه است، یکی از آثار باستانی چین که در طی همین چند دهه‌ی اخیر کشف شده، مجموعه‌ای است از ۸۰۹۹ 😯 مجسمه‌ی سرباز و اسب جنگی، که همگی در ابعاد انسان یا اسبهای واقعی هستند و در قرن سوم پیش از میلاد (تقریباً همزمان با حکومت سلسله‌ی اشکانیان در ایران) ساخته شده‌اند (توضیحات بیشتر)!

ارتش تراکوتا
ارتش تراکوتا

برنامه‌نویسان فضانورد

زندگینامه می‌خوانیم

می‌دانید؟! احتمالاً من فقط نیستم، همه اینطوری هستند: همه‌ی ما توی زندگیمان احتیاج به قهرمان، سرمشق یا الگو داریم. به هر حال من یکی که علاقه‌ی عجیبی دارم به این که اسم هر آدم جالبی را که در حین وبگردیهایم به آن می‌خورم یک بار توی ویکیپدیا دنبالش بگردم و زندگینامه‌اش را بخوانم.

راحت‌تر بگردیم

گفتم گشتن، می‌دانید که فایرفاکس یک جعبه‌ی جستجو دارد که به کمک آن می‌توانید از طریق موتورهای جستجوی عمومی یا تخصصی دنبال مطالب مورد نظرتان بگردید (شماره ۲ این نوشته را ببینید). آخرین نگارش اینترنت اکسپلورر (نگارش ۷) هم نظیر همین جعبه را اضافه کرده و هر دوی این مرورگرها از استاندارد مشابهی برای این کار استفاده می‌کنند.

چیزی که من اخیراً متوجه آن شده‌ام این است که در صورتی که سایتی که در آن قرار دارید از استاندارد باز جستجو پشتیبانی کند می‌توانید با باز کردن منوی جعبه‌ی جستجوی مرورگر از این قابلیت مطلع شوید و با یک کلیک امکان جستجو در سایت مورد نظر را به کمک مرورگرتان فراهم کنید (اکثر سایتهای بزرگ و معروف از این استاندارد پشتیبانی می‌کنند، اضافه کردن پشتیبانی آن به سایت هم کار آسانی است و حتی ابزارهایی هم برای آسان‌تر کردن این کار وجود دارد).

اضافه کردن ویکیپدیا به جعبه جستجوی فایرفاکس
اضافه کردن ویکیپدیا به جعبه جستجوی اینترنت اکسپلورر ۷

قابلیت توکاری که فایرفاکس دارد و اینترنت اکسپلورر ۷ ندارد

گفتم اینترنت اکسپلورر یکی از قابلیتهای پراستفاده‌ی فایرفاکس را اضافه کرده، بد ندیدم به یک قابلیت توکار به درد بخور (در واقع ضروری!) فایرفاکس -که فکر می‌کنم اینترنت اکسپلورر آن را ندارد- اشاره کنم (توکار یعنی نیازی به نصب افزونه‌ی خاصی ندارد).

اینترنت اکسپلورر ۷ مثل فایرفاکس از برگه یا تب پشتیبانی می‌کند (می‌شود چند سایت یا صفحه‌ی وب را همزمان در یک پنجره‌ی مرورگر باز داشت و از طریق همان پنجره بین آنها جابه‌جا شد). این کار وبگردی را خیلی آسان می‌کند و باعث می‌شود بتوانیم به راحتی مطالب مرتبط از چندین سایت مختلف را در یک برگه داشته باشیم. اگر کاربر تازه‌کار فایرفاکس هستید به شما توصیه می‌کنم دکمه‌ی برگه‌ی جدید را به نوار ابزارتان اضافه کنید تا راحت‌تر بتوانید سایتها را در برگه‌های جدید باز کنید:

اضافه کردن دکمه برگه جدید به فایرفاکس

علاوه بر این بد نیست بدانید که با کلیک وسط بر روی هر لینک می‌توانید آن را در یک برگه‌ی جدید باز کنید. اما در صورتی که از کلیک وسط برای دستیابی به نرم‌افزاری مثل دیکشنری ببیلون استفاده می‌کنید با کلید ترکیبی کنترل+کلیک چپ هم می‌توانید لینکها را در برگه‌ی جدید باز کنید.

داشتم می‌گفتم: بعضی وقتها پیش می‌آید که اشتباهی برگه‌ای را می‌بندیم یا اصلاً بعد از آن که برگه‌ای را بستیم پشیمان می‌شویم (در واقع به قول یکی از دوستان، نیاز به دکمه‌ی غلط کردم 😉 داریم). در این حالت می‌توانیم با کلیک راست روی نوار برگه‌های فایرفاکس و انتخاب عنوان Undo Close Tab آخرین برگه‌ی بسته شده را باز کنیم و این کار را به تعداد لازم تکرار کنیم تا به برگه‌ی مورد نظر برسیم. قابلیتی که اینترنت اکسپلورر آن را ندارد:

انصراف از بستن برگه

فناوری جستجو در سال ۲۰۱۹؟!

باز هم در مورد جستجو: دیروز داشتم فیلم جزیره را نگاه می‌کردم، یک چیز جالبی در مورد فناوری جستجو در این فیلم هست. داستان فیلم در سال ۲۰۱۹ میلادی اتفاق می‌افتد. در آن سال طبق روایت این فیلم یک سری کیوسک جستجوی اطلاعات در شهرها قرار داده شده که قهرمانان فیلم می‌توانند با استفاده از یکی از آنها مشخصات و محل زندگی فرد مورد نظرشان را پیدا کنند. فکر می‌کنید فناوری این کیوسکها مال چه شرکتی است؟ گوگل؟! اشتباه می‌کنید:

کیوسک جستجوی اطلاعات در فیلم جزیره
کیوسک جستجوی اطلاعات در فیلم جزیره

فناوری جستجوی ام.اس.ان است که به یاری قهرمانان فیلم می‌آید. اما یک لحظه صبر کنید! به نظر می‌رسد که این فناوری حتی در سال ۲۰۰۷ دیگر حضور جدی ندارد و حداقل نامش عوض شده (شده لایو سرچ) و احتمال آن که در دهه‌ی دوم قرن بیست و یکم فناوری غالب باشد خیلی کمتر شده. به هر حال، فیلم در سال ۲۰۰۵ ساخته شده و علاوه بر مایکروسافت، شرکتهایی مثل سیسکو، نوکیا و اپل نیز جزء پشتیبانان مالی آن بوده‌اند (منبع).

یک چیز جالب دیگر هم در این فیلم دیدم و آن وجود دستگاهی شبیه مایکروسافت سرفیس در یکی از صحنه‌های فیلم است. ببینید:

[MEDIA=8]

داشتیم زندگینامه می‌خواندیم … 😉

چند روز پیش، در مطلبی، اشاره‌ای دیدم به نام جان کارماک، یکی از طراحان اولیه و برنامه‌نویسان بازی دووم. از جمله ویژگیهای جالب زندگی این آقا این است که علاوه بر برنامه‌نویسی و کامپیوتر و بازی، یک علاقه و فعالیت جانبی دارد در مورد هوانوردی و ساخت سفینه‌ی فضایی برای سفر توریستی به فضا (اینجا و اینجا را ببینید).

امروز هم در مطلب دیگری اشاره‌ای دیدم به نام مارک شاتلورث راهبر تیم برنامه‌نویسی لینوکس اوبونتو، که او هم (جدا از این که اصلاً توی اسمش «شاتل» دارد 😉 ) در کنار علاقه‌های کامپیوتریش، آنقدر به فضا و سفرهای فضایی علاقمند بوده که در سال ۲۰۰۲ دومین نفری بوده که به خرج خودش و به صورت توریستی راهی فضا شده.

این تشابه‌ها به نظرم جالب آمدند!

حیات در میان بوته‌ها (۲) – به سمت هوا

مقدمه

حیات در میان بوته‌ها (Life In The Undergrowth) نام یک مجموعه‌ی مستندی پنج قسمتی ساخت بی.بی.سی است که اولین بار در سال ۲۰۰۵ از این شبکه‌ی تلویزیونی پخش شده (طبق گفته‌ی دوستان کانال چهار خودمان هم این مجموعه را نشان داده یا دارد نشان می‌دهد). در این مجموعه همراه با دیوید اتنبرو صحنه‌های شگفت‌انگیزی از زندگی بی‌مهرگان شامل حشرات، عنکبوتها و موجودات مشابه را به نظاره می‌نشینیم.

آنچه در این نوشته می‌بینید مرتب شده‌ی یادداشتها و برگزیده‌ی تصاویری است که از قسمت دوم این مجموعه ثبت کرده‌ام، سنجاقکها، پروانه‌ها، بیدها و شبپره‌ها، زنبورها (در زندگی فردیشان)، مگسها و بعضی حشرات بالدار دیگر موضوع اصلی این قسمت از این مجموعه است. (یادداشتهایم از قسمت اول مجموعه، ناقص است که سعی می‌کنم در اولین فرصت آن را کامل کنم و آن را هم در دسترستان قرار دهم.).

از زیردریایی به هلیکوپتر

سنجاقکها بیشتر عمرشان را در آب سپری می‌کنند، در آنجا به شکار حشرات و ماهیهای کوچک و حتی همنوعان خودشان مشغولند. در این حال شکل و قیافه‌ی آنها چندان شباهتی با سنجاقکهای بالغ ندارد:

نوزاد سنجاقک شناگری ماهر است
ادامه خواندن “حیات در میان بوته‌ها (۲) – به سمت هوا”

دایناسورهای پارک ژوراسیک

گفته بودم که دوست دارم (مهم‌ترین) دایناسورهای فیلم پارک ژوراسیک را فهرست کنم، حالا فرصتش پیش آمده. هر چند ما متأسفانه یا به ضرس قاطع 😉 خوشبختانه، سعادت ملاقات حضوری با این صاحبخانه‌های ماقبل تاریخی کره‌ی زمین را نداریم و احتمالاً هیچگاه نخواهیم داشت، اما در هر صورت تأمل در احوالاتشان -حداقل به جهت تفریح- خالی از فایده نیست!

ولاسی‌رپتور : بوقلمونی که تغییر چهره داد!

تصویری که از این گونه‌ی دایناسوری، در فیلمهای پارک ژوراسیک نمایش داده می‌شود کاملاً تحریف و اغراق شده است و می‌شود گفت احتمالاً تنها تشابه تصویر سینمایی با گونه‌ی واقعی، اسم و دایناسور بودنش است. ابعاد تخمینی این گونه (که بین هفتاد تا هشتاد و سه میلیون سال پیش -در دوره‌ی زمین شناسی کرتاسه– می‌زیسته است و سنگواره‌های آن تا کنون تنها در نواحی داخلی کشور مغولستان یافت شده) چیزی در حدود ابعاد یک بوقلمون بوده است. حال آن که در فیلم پارک ژوراسیک آنها را در ابعادی با بلندی قد بزرگتر از یک انسان بالغ می‌بینیم!

ولاسی رپتور
ادامه خواندن “دایناسورهای پارک ژوراسیک”

پارک ژوراسیک

داشتم فیلم پارک ژوراسیک را می‌دیدم (شماره یک آن را)، برای دومین بار و این بار دقیق‌تر. چند نکته به نظرم آمد و همینطور بد ندیدم فهرست دایناسورهای فیلم را یکجا جمع کنم (احتمالاً در نوشته‌های آینده). اگر فیلم را ندیده‌اید می‌توانید خلاصه‌ی فارسی رمان آن را از اینجا دریافت کنید.

برادران اتنبرو

در فهرست بازیگران فیلم نام ریچارد اتنبرو نظرم را جلب کرد. اتنبرو؟! این نام را قبلاً جای دیگری دیده‌ام : در مجموعه‌ی مستندهای حیات وحش بی.بی.سی. درست است! این بازیگر و کارگردان مشهور انگلیسی برادر ارشد طبیعیدان و مجری و سازنده‌ی برنامه‌های حیات وحش دیوید اتنبرو است. هر دو برادر لقب سر دارند. ریچارد اتنبرو به خاطر کارگردانی فیلم گاندی برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شده است (فکرش را بکنید! یک «انگلیسی» درباره‌ی گاندی فیلمی ساخته که جایزه‌ی اسکار برده!).

کامپیوترهای پارک ژوراسیک

سال ۹۳؟ آن وقتها با کامپیوترها چه کارهایی می‌شد کرد؟ احتمالاً نمی‌شد تصویر زنده‌ی خروجی یک دوربین مداربسته را روی صفحه‌ی مونیتور دید و این اتفاق می‌توانسته جزئی از فیلمهای علمی تخیلی باشد. در یکی از صحنه‌ها دنیس ندری (عنصر خائن داستان) در حالی که دارد با خریدار دی.ان.ای ها تلفنی صحبت می‌کند تصویر او را هم از طریق یکی از دوربینها می‌بیند. فقط مشکل کوچکی وجود دارد و آن این است که برنامه‌ی پخش‌کننده‌ی تصویر زنده مثل پخش‌کننده‌های فیلم از پیش ضبط شده، نواری برای جلو و عقب بردن صحنه‌ها دارد که همزمان با نمایش تصویر دوربین، به جلو حرکت می‌کند!

تصویر زنده‌ی دوربینهای پارک ژوراسیک

دنیس ندری برنامه‌نویس سیستمهای کنترلی پارک ژوراسیک است. در بعضی صحنه‌های می‌شود از روی مونیتور کدهای برنامه‌هایش را خواند. به نظر می‌رسد بیشتر برنامه‌های کنترلی این پارک تخیلی را او با پاسکال نوشته است! سعی کنید دستورها را بخوانید:

کدهای پاسکال پارک ژوراسیک

اما نه همه‌ی آن را! اینها دستورات کدام زبان برنامه‌نویسی هستند؟ :

کدهای برنامه های پارک ژوراسیک

آیا ممکن است روزی به واقعیت بپیوندد؟

در داستان پارک ژوراسیک دانشمندان توانسته‌اند دایناسورها را دوباره خلق کنند. اما چگونه؟ روش آنها بر این فرض استوار است که پشه‌های دوره‌های ماقبل تاریخ همانند پشه‌های امروزی خون انواع جانوران و از جمله دایناسورها را می‌مکیده‌اند. تعدادی از این پشه‌ها در صمغ درختان به دام افتاده‌اند، این توده‌های صمغ سفت شده و بدن پشه‌ها و خون مکیده شده در آنها تقریباً به همان حالت ماقبل تاریخی، سالم، باقی مانده‌اند. حالا این دانشمندان این صمغهای خشک شده (=کهربا؟!) را پیدا کرده‌اند، باقیمانده‌های خون موجود در بدن پشه‌ها را بیرون کشیده‌اند، تکه‌هایی از DNA دایناسورها را در آن تشخیص داده و جدا کرده‌اند و زنجیره‌ی DNA به دست آمده را با استفاده از DNA قورباغه‌های امروزی کامل کرده‌اند و نهایتاً عناصر حیاتی را داخل تخم جانوران دیگر پرورش داده و به دایناسورهای زنده رسیده‌اند. اما آیا این روش نمی‌تواند یک دستورالعمل عملی برای خلق مجدد دایناسورها باشد؟!

بر طبق دلایل ارائه شده در این نوشتار، این دستورالعمل فقط در یک فیلم تخیلی می‌تواند کارایی داشته باشد. در سال ۹۲ (یک سال پیش از نوشته شدن رمان و ساخته شدن این فیلم) ادعا شد که تکه‌هایی از زنجیره‌ی DNA دایناسورها از صمغهای خشک شده‌ی حاوی حشرات ماقبل تاریخ استخراج شده. اما خوب! DNA ماده‌ای است که در زمان بسیار کمی شروع به متلاشی شدن می‌کند، مخصوصاً اگر در مجاورت آب قرار گیرد. صمغ درختان خاصیت ضد آب دارد و می‌تواند ماده‌ی محافظ خوبی برای نگهداری بافتهای زنده باشد. اما بعضی از باکتریهایی که باعث پوسیدن بدن حشرات مرده می‌شوند در «درون» بدن این حشرات وجود دارند و با وجود خاصیت محافظتی صمغ، وقتی حشرات در درون آنها به دام می‌افتند باعث پوسیدگی اندامهای درونی آنها می‌شوند. همین عامل باعث می‌شود احتمال به دست آمدن نمونه‌های سالم یا خیلی خوب مانده‌ی حشرات به دام افتاده در صمغ کم باشد. در ضمن پشه‌ها درصد کمی از حشرات به دام افتاده در کهرباهای ماقبل تاریخی یافت شده را تشکیل می‌دهند. بیشتر آنها زنبورهایی هستند که از صمغ درختان تغذیه می‌کرده‌اند. با این حال نمونه‌هایی از پشه‌ها نیز در این صمغهای خشک شده یافت شده‌اند. در هر صورت حتی اگر روزی بتوان زنجیره‌ی کامل DNA یک دایناسور را از این صمغها یا به روشهای دیگر استخراج کرد ایجاد یک موجود زنده از روی آن یک چالش بزرگ دیگری است. اینها تکه‌هایی از متن این نوشته بود که در خاطرم مانده بود. اگر یادمانده‌های من از این نوشته قانعتان نکرده، احتمالاً خواندن اصل نوشته قانعتان می‌کند که این کار غیرممکن است.

در این فیلم -تا آنجا که من دقت کردم- هیچ حشره‌ی ماقبل تاریخی زنده‌ای را نمی‌بینیم. پشه‌های به دام افتاده در کهرباها بسیار بزرگ به نظر می‌رسند:

پشه ی به دام افتاده در کهربا - صحنه ای از فیلم پارک ژوراسیک

البته این می‌تواند ناشی از خاصیت ذره‌بینی کهرباها باشد. اما گویا در دوره‌های ماقبل تاریخ حشراتی وجود داشته‌اند که از نظر ابعاد عظیم‌الجثه بوده‌اند. مثلاً نوعی حشره شبیه سنجاقک به نام مگانیورا وجود داشته که پهنای بالهایش به ۷۵ سانتیمتر می‌رسیده. این حشره شکارچی بوده و از برخی حشرات و دوزیستان کوچک تغذیه می‌کرده. دانشمندان عامل غول‌آسایی این حشره و بسیاری از موجودات ماقبل تاریخ را وجود میزان اکسیژن بیشتر (به اندازه‌ی بیست درصد بیشتر از حالا) در اتمسفر زمین ماقبل تاریخ می‌دانند.

مورچگان ;) را چو بود اتفاق …

دیشب یکی از بخشهای خبری سیما لحظاتی از یک اتفاق نادر در حیات وحش را به نمایش گذاشت. گشتم و فیلمش را اینجا پیدا کردم. یک گروه توریست خوش شانس در یکی از پارکهای ملی حیات وحش آفریقای جنوبی در سال ۲۰۰۴ شاهد این ماجرا بوده و یکی از آنها از آن فیلم گرفته است. کل ماجرا چیزی حدود هشت دقیقه است که من تکه‌هایی از آن را حذف کرده‌ام تا ویدئوی کم‌حجم‌تری درست کنم (حدود چهار دقیقه) که می‌توانید اینجا آن را مشاهده کنید:

[MEDIA=5]

در اینجا می‌توانید به نسخه‌ی با کیفیت بهتر این ویدئو دست پیدا کنید (یک چیزی حدود هفتاد مگابایت حجم دارد). در این صفحه نیز می‌توانید چیزهای بیشتری راجع به این فیلم پیدا کنید. من اینجا خلاصه‌ای از داستان را برایتان بازگو می‌کنم تا اگر نشد فیلم را ببینید حداقل بدانید چه اتفاقاتی داخل آن می‌افتد:

ادامه خواندن “مورچگان 😉 را چو بود اتفاق …”

سیاره‌ی آبی (۲) – اعماق

در قسمت دوم از سری سیاره‌ی آبی به اعماق می‌رویم. آبهایی تاریک و خلوت با ساکنانی غیرمعمول و اغلب نه چندان دوست داشتنی که خوب! تحملش برای کسانی (مثل من) که به منظور سرگرمی این مجموعه را نگاه می‌کنند کمی مشکل‌تر از سایر قسمتهاست و حوصله‌ی بیشتری می‌طلبد. هر چند در این قسمت نیز با موجودات جالبی آشنا می‌شویم و صحنه‌های بدیعی را به نظاره می‌نشینیم.

مقدمه

بیش از شصت درصد از سطح سیاره‌ی زمین را اقیانوسهای با عمق بالاتر از یک مایل (یک و نیم کیلومتر) پوشانده است. فشار آب در اعماق این اقیانوسها برای انسان خردکننده و غیرقابل تحمل است. در این حال، نهنگهای غول‌آسای اسپرم -که برای تنفس باید به سطح آب بیایند و با فشاری معادل فشار اتمسفر مواجه شوند- برای تغذیه مجبورند تا عمق ۱۰۰۰ متری پایین‌تر از سطح دریا پایین بروند: جایی که فشار آب در آن ۱۰۰ برابر فشار هوا در سطح زمین است و این فشار وحشتناک ریه‌های نهگنهای اسپرم را تا حد یک صدم حجمشان در سطح دریاها فشرده می‌کند.

این معضل و معضل سرمای وحشتناک در عمق بالا باعث شده دسترسی به اعماق برای ما بسیار مشکل باشد. آن قدر مشکل که تعداد کسانی که تا به حال به ماه مسافرت کرده‌اند از تعداد کسانی که به عمق هزارمتری دریاها رسیده‌اند بیشتر است! و تقریباً با هر سفر به اعماق دریاها موجودات جدیدی کشف می‌شوند.

ادامه خواندن “سیاره‌ی آبی (۲) – اعماق”