کپچا: «تو آدمی؟!»

ماشینهای صاحب‌نظر یک ضعف مهم دارند و احتمالاً راه حل شکست دادن آنها تکیه بر همین ضعف است. آن ضعف مهم آن است که آنها آدم نیستند! بله! آنها خیلی از تواناییهای یک انسان را ندارند. تواناییهای بسیاری از این روباتها محدود به پیدا کردن جعبه‌های متنی، تشخیص نوع داده‌ای که باید آنها را با آن پر کنند و ارسال خودکار داده‌های هرز است. بنابراین می‌توان با ملزم کردن کاربری که فرم را پر می‌کند (مثلاً در حال ثبت نام برای ایجاد یک حساب ایمیل است یا در حال نظر دادن در یک وبلاگ است) به انجام کاری که به طور طبیعی از عهده‌ی یک انسان برمی‌آید و از عهده‌ی یک روبات برنمی‌آید کاری کنیم که روباتها نتوانند فرمها را پرکنند. این اساس روشی برای مقابله با اسپمها در قلمرو فرمهای الکترونیکی است که «کپچا» (CAPTCHA سرواژه‌ی حروف ابتدایی عبارتی انگلیسی با ترجمه‌ی آزمایش تورینگ [نام شخصی است، با تست تورینگ دانشجویان نرم‌افزار آشنایی دارند] کاملاً خودکار عمومی برای جداسازی انسان از کامپیوتر) نامیده می‌شود.

«کپچای تصویر متن» متداولترین نوع کپچاست. نرم‌افزارهای ارسال اسپم معمولاً توانایی پردازش تصویرها را ندارند. آنها حداکثر می‌توانند الگوهای ساده‌ی متنی را پیدا کنند. پس ما اگر در هر بار نمایش فرم یک تصویر تصادفی به کاربر نشان دهیم و از او بخواهیم برای ما بگوید داخل آن تصویر چه می‌بیند، کاربران انسانی -چون توانایی پردازش تصویرها را دارند- می‌توانند مسئله‌ی «چه چیزی داخل تصویر است» را به آسانی حل کنند و نرم‌افزار ارسال اسپم نه. ساده‌ترین چیزی که داخل تصاویر می‌توان گذاشت متون ساده‌ی چند حرفی یا تک کلمه‌ای است که با ترفندهایی همچون مخدوش کردن تصویر با خطوط، نویز و اعوجاج زمینه از حالت متن ساده خارج شده است. در ضمن چون نرم‌افزاری که این تصویر را ایجاد می‌کند جواب مسأله را می‌داند آزمایش درستی پاسخ کاربر هم کاری ندارد. این روش، اساس کپچای تصویر متن است که این روزها در خیلی از سایتها در انواع مختلف جلوی چشممان ظاهر می‌شود.

کپچا

البته دسته‌ای از کاربران انسانی هم هستند که به دلیل نابینایی توانایی حل کردن مسأله‌ی کپچای تصویر متن را ندارند. برای حل مشکل این کاربران که معمولاً با کمک نرم‌افزارهای صفحه‌خوان (نرم‌افزاری است که با تکیه بر فناوری متن به صدا اتفاقات روی صفحه‌ی کامپیوتر را برای کاربر شرح می‌دهد) از اینترنت استفاده می‌کنند در کنار کپچاهای تصویر متن، کپچاهای صوتی معادل نیز ایجاد شدند تا به این طریق مشکل این دسته از کاربران نیز حل شود.

راستی! تا حالا فکرش را کرده‌اید که تا به حال با چند کپچا برخورد کرده‌اید، چند تا از آنها را (به دلیل مخدوش بودن بیش از حد) نادرست جواب داده‌اید و در مجموع چقدر وقت برای حل آنها تلف کرده‌اید؟! هر چند زمان تلف شده برای تک تک کاربران اینترنت احتمالاً ناچیز است، اما فکرش را بکنید که جمع زمانی که کل کاربران اینترنت برای حل کپچاها صرف می‌کنند چقدر است (البته احتمالاً در یکی از نوشته‌هایی بعدی از کسانی برایتان صحبت خواهم کرد که روزانه حداقل هشت ساعت کپچا حل میکنند!). واقعاً اگر اسپم نبود و اگر نرم‌افزارهای ارسال اسپم نبودند لازم نبود این سؤالهای احمقانه را پاسخ دهیم. جالب اینجاست که عده‌ای به همین موضوع فکر کرده‌اند و به ایده‌ای رسیده‌اند که با استفاده از آن می‌توان کاری کرد که حل کپچاها دیگر بیهوده نباشد و از آن سودی به همگان برسد.

مسأله‌ای که حل کپچای تصویر متن به آن شباهت دارد او.سی.آر است. در این فرایند یک برنامه‌ی کامپیوتری تلاش می‌کند تصویر اسکن شده‌ی متن را به متن قابل ویرایش یا جستجو تبدیل کند. اما درصد موفقیت نرم‌افزارها در تبدیل تصویر به متن همیشه بالا نیست. خیلی وقتها متن کاغذی مخدوش است یا کیفیت خوبی ندارد. بنابراین برنامه‌ی او.سی.آر آن را با دقت خوبی نمی‌خواند، اما برنامه متوجه این قضیه می‌شود و می‌تواند قسمتهایی از متن را که خوب نخوانده جدا کند تا یک کاربر انسانی آنها را بازبینی و تأیید یا تصحیح کند. اما همیشه کاربران انسانی برای تصحیح خطاهای او.سی.آر در دسترس نیستند. مخصوصاً برای پروژه‌های عمومی تبدیل کتابهای کاغذی به متون دیجیتالی همیشه بودجه‌ی کافی برای استخدام مصححان در دسترس نیست. سایتی به نام ری‌کپچا تلاش دارد با ارائه‌‎ی سرویس کپچای رایگان، در کنار کلمات ایجاد شده توسط کامپیوتر -که پاسخ آنها برای نرم‌افزار کپچا مشخص است- کلماتی را که نرم‌افزارهای او.سی.آر «با دقت پایین» تشخیصشان داده‌اند در دسترس کاربر انسانی قرار دهد و از او بخواهد درست آن را تایپ کند. به این ترتیب سایت یا سرویسی که از این روش استفاده می‌کند از کاربر می‌خواهد دو کلمه را وارد کند که جواب یکی را می‌داند و نتیجه‌ی ورودی کاربر برای کلمه‌ی دیگر را ذخیره می‌کند تا با دریافت چند جواب دیگر از کاربران دیگر راجع به متن آن اطمینان حاصل کند و نهایتاً دقت متون او.سی.آر شده را بالا ببرد. روش مشابهی نیز برای کپچاهای صوتی و تبدیل صداهای ضبط شده‌ی از دهه‌های گذشته به متن ارائه شده است.

reCAPTCHA

در مورد انواع کپچا شاید این صفحه هم اطلاعات جدید و مفیدی داشته باشد.

فهرست سری نوشته‌های من درباره‌ی هرزنامه‌ها:

قسمت اول: ریشه‌ی نام اسپم

قسمت دوم: هرزنامه‌ها

قسمت سوم: کدامیک هرزنامه‌های بیشتری می‌گیرند: «علی» یا «زهرا»؟

قسمت چهارم: بگذارید «اسپم»ها را آنها بخورند!

قسمت پنجم: درآمدزایی هرزنامه‌ها

قسمت ششم: ماشینهای صاحب‌نظر

قسمت هفتم: کپچا: «تو آدمی؟!»

قسمت هشتم: او.سی.آر: قاتل کپچای تصویر متن

قسمت نهم: صنعت حل کپچای هند و راه‌حلهای مقابله با اسپم با تکیه بر تحلیل محتوی

کاغذ دیواری ماه

اگر احیاناً محض تنوع بدتان نمی‌آید سر هر ماه میلادی کاغذ دیواری ویندوزتان را عوض کنید و طرحهای ساده یا هنری را ترجیح می‌دهید اول هر ماه میلادی سری به سایت اسمشینگ مگزین بزنید. به عنوان نمونه طرحهای مخصوص این ماهش را اینجا ببینید. بعضی از طرحها نسخه‌ی بدون تقویم هم دارند که خوب، می‌شود همیشه از آنها استفاده کرد.

این هم نتیجه‌ی ور رفتن نیم ساعته من با Paint.NET

بگذارید «اسپم»ها را آنها بخورند!

تولید فهرستهای تقریباً تصادفی از آدرسهای ایمیل -آن طور که در نوشته‌ی قبلی به آن اشاره کردم- هزینه‌ی کاری و زمانی بالایی دارد و با توجه به آن که فقط درصدی از نشانیهای تولید شده معتبر هستند برای هرزنامه‌نگاران کوچک راه‌حل چندان به‌صرفه و مفیدی نیست (البته، هرزنامه‌نگاران با یک ارسال آزمایشی و بررسی پاسخ دریافتی از سرورهای پست الکترونیکی، می‌توانند ایمیلهای معتبر را غربال کنند و فهرست خودشان را بهبود دهند، ولی این کار هم هزینه‌ی پردازشی بالایی دارد). راه حل بهتر، استفاده از فهرستهای ایمیلهای واقعی است. اما این فهرستها چگونه پر می‌شوند و اطلاعات آنها چگونه جمع‌آوری می‌شود؟ هرزنامه‌نگاران برنامه‌های کاربردی زیادی در اختیار دارند که به کمک آنها می‌توانند فهرستهای خودشان را با ایمیلهای واقعی پر کنند. آنها برنامه‌هایی در اختیار دارند که همانند رباتهای موتورهای جستجو به صفحات وب سرکشی می‌کنند و در آنها دنبال رشته‌هایی با الگوی نشانی پست الکترونیکی (نام@دامنه.پسوند دامنه) می‌گردند. پس یکی از اولین و بهترین راهها برای جلوگیری از اضافه شدن ایمیلتان به این فهرستها آن است که آن را در صفحات عمومی وب در اختیار بقیه نگذارید. سعی کنید به جای وارد کردن نشانی ایمیلتان در وبلاگ یا سایت شخصیتان صفحه‌ی تماس بسازید و آن را طوری تنظیم کنید که پیام مخاطب را به طور غیرمستقیم به ایمیلتان بفرستد. بسیاری از سیستمهای نظرسنجی سایتها و وبلاگها از شما می‌خواهند که نام، نشانی وب‌سایت و ایمیلتان را وارد کنید. تا زمانی که مطمئن نشده‌اید سیستم سایت یا وبلاگ مذکور ایمیل شما را به صورت عمومی منتشر نمی‌کند از وارد کردن ایمیلهای اصلیتان در این گونه کادرها خودداری کنید (به عنوان نمونه، یکی از سیستمهای پرطرفدار وبلاگنویسی وطنی که جهت حفظ حریم خصوصی نظردهندگان در وبلاگها آی.پی آنها را حتی در اختیار صاحب وبلاگی که نظر برای او گذاشته شده نمی‌گذارد -احتمالاً به دلیل این که حق همه است که ایمیل نظردهندگان را بدانند و ببینند- ایمیل نظردهندگان را به صورت عمومی منتشر می‌کند 😉 ). برخی از سایتها و تالارهای گفتگو بدون ثبت‌نام، مطالب و مقالات خود را در اختیار بازدیدکننده نمی‌گذارند و شما مجبورید برای دستیابی به مطلب مورد نظرتان در این گونه سایتها ثبت‌نام کنید. مشکل اینجاست که ثبت‌نام در این سایتها معمولاً دریافت نامه‌های ناخواسته را به دنبال دارد و علاوه بر این، برخی از این سایتها اطلاعات کاربران خود را در قالب فهرستهای ایمیل، به هرزنامه‌نگاران می‌فروشند. اگر تنها به یک مطلب یا مقاله از سایت یا تالار گفتگوی مورد نظر نیاز دارید بهتر است ابتدا سعی کنید با استفاده از سایتهایی مانند bugmenot.com اطلاعات ورود به اشتراک‌گذاشته شده‌ای از سایت مزبور بیابید و با استفاده از آن وارد سایت مورد نظر شوید (برای نمونه، چند نام کاربری و کلمه‌ی عبور برای سایت آفتاب نقطه آر را اینجا ببینید). در صورتی که به نتیجه نرسیدید و مجبور شدید در سایت مورد نظرتان ثبت‌نام کنید به جای وارد کردن ایمیل واقعیتان از ایمیلهای یک‌بار مصرف استفاده کنید. سایتهایی نظیر www.mailinator.com بدون نیاز به ثبت‌نام، نشانیهای ایمیل موقتی در اختیارتان می‌گذارند که پس از پایان فرایندهای ثبت‌نام می‌توانید با خیال راحت آنها را رها کنید و به قول صاحبان این سرویس: «بگذارید اسپمها را آنها بخورند»!

ادامه دارد …

فهرست سری نوشته‌های من درباره‌ی هرزنامه‌ها:

قسمت اول: ریشه‌ی نام اسپم

قسمت دوم: هرزنامه‌ها

قسمت سوم: کدامیک هرزنامه‌های بیشتری می‌گیرند: «علی» یا «زهرا»؟

قسمت چهارم: بگذارید «اسپم»ها را آنها بخورند!

قسمت پنجم: درآمدزایی هرزنامه‌ها

قسمت ششم: ماشینهای صاحب‌نظر

قسمت هفتم: کپچا: «تو آدمی؟!»

قسمت هشتم: او.سی.آر: قاتل کپچای تصویر متن

قسمت نهم: صنعت حل کپچای هند و راه‌حلهای مقابله با اسپم با تکیه بر تحلیل محتوی

غولهای نرم‌افزاری و استانداردهای طراحی وب

امروز اتفاقی و به خاطر یک اشاره فیلم یاد هندوستان کرد و سری به سایت وین‌امپ زدم.

چیزی که در طراحی جدید سایت وین‌امپ توجهم را جلب کرد علاوه بر سبکی صفحات به نسبت نگارشهای قبلی آن و استفاده‌ی مناسب از جاواسکریپت و آژاکس در آنها، طراحی ساده، زیبا و در عین حال کاملاً مطابق با استانداردهای طراحی وب آن بود (چک کنید):

سایت وین امپ
سایت وین امپ با استانداردهای طراحی وب سازگار است

وین‌امپ هم‌اکنون تحت مالکیت شرکت AOL است و متعلقات آن (نرم‌افزار، سایت، جامعه‌ی کاربران و …) تحت نظارت این شرکت اداره می‌شود. چیزی که به نظرم جالب آمد رویکرد شرکتهای بزرگ درگیر فناوری اطلاعات به پیروی از استانداردهای وب است. این که غولهای نرم‌افزاری دنیا به استانداردهای وب اهمیت چندانی نمی‌دهند همواره یکی از دغدغه‌های مدافعان این استانداردها بوده است (برای نمونه اینجا را ببینید). اما این سایت و نمونه‌های دیگر نشان دهنده‌ی آن هستند که این روند در حال تغییر است. چند لحظه پیش چک کردم: سایتهای اصلی غولهای نرم‌افزاری آی.بی.ام، ناول کاملاً با استانداردهای W3C همخوان هستند (چک کنید: ناول و آی.بی.ام). سایتهای مایکروسافت و اپل هر چند عاری از خطا نیستند ولی شمای کلی و تعداد کم موارد ناسازگاری نشان دهنده‌ی حرکت به سمت استانداردها از سوی این شرکتهاست و پرتال ام.اس.ان که یکی از متعلقات مایکروسافت است کاملاً با استانداردهای وب تطابق دارد.

رعایت استانداردهای وب در طراحی سایتهای اینترنتی باعث کاهش زمان و هزینه‌ی نگهداری و خطایابی آنها می‌شود و مطمئناً این بهینه‌سازیها و بهره‌وریهای به وجود آمده از این راه، نظر کارشناسان شاغل در غولهای نرم‌افزاری را نیز به خود جلب می‌کند.

دوستداران رنگ

شما از چه رنگی خوشتان می‌آید؟!

من؟! من؟! … بگذارید فکر کنم … آهان! از آبیی که قرمز باشد! همان آبیی که آدم را به وجد می‌آورد، آبی ِ رنگ بدنه‌ی این مگس!:

مگس آبی

یا آبی ِ رنگ کرکهای این طاووس:

طاووس

از قرمزهای همان رنگی هم بدم نمی‌آید، مثل رنگ سینه‌ی این پرنده:

سینه سرخ

و از زردهایش و … . راستی شما از چه رنگی خوشتان می‌آید؟!

وبلاگی هست (سایتی؟!) برای دوستداران رنگها به این نشانی. در این وبلاگ انگلیسی زبان (که آدم اصلی و اداره‌کننده‌اش یک ایرانی‌الاصل است به نام داریوش منصف که البته فکر می‌کنم فارسی نمی‌داند) مطالب گوناگونی راجع به رنگ و رنگها می‌یابیم. مطالبی مثل این: تفاوت رنگها در فرهنگها و زبانهای مختلف، یک افزونه‌ی فایرفاکس که رنگها را در صفحات وب برای افراد کوررنگ تصحیح می‌کند، این که چرا بعضی رنگها نشانه‌ی بعضی مفاهیم خاص هستند [قرمز : رنگ خطر، آبی : پسرانه، صورتی : دخترانه و …] (۱ و ۲میزان استفاده از رنگ در پرچم کشورهای مختلف، زیبایی رنگ پرهای پروانه‌ها و حتی مطالبی از قبیل این که چرا مدفوع آدمها آن رنگی است؟!.

یکی از ویژگیهای -فکر می‌کنم- منحصر به فرد این وبلاگ آن است که کاربران می‌توانند پس از ثبت نام در آن جعبه رنگهای خودشان را درست کنند، با استفاده از آنها رنگهای اصلی عکسها و اشیاء خوش رنگ را نشان دهند و آن را در نوشته‌ها و نظراتشان به کار بگیرند. برای نمونه این مطلب این وبلاگ را در مورد رنگ پوسترهای تبلیغاتی فیلمهای تابستان ۲۰۰۷ ببینید:

پوسترهای تبلیغاتی فیلمهای تابستان ۲۰۰۷

در همین زمینه‌ی رنگ وبلاگ دیگری هم وجود دارد برای افراد کوررنگ (به این نشانی)، که در آن هم مطالب جالبی پیدا می‌شود. اینها سایتهای جالبی هستند و به نظرم ارزش آن را دارند که ساعاتی را به گشت و گذار در آنها بگذارنید.

چهره‌یاب کامپیوتری

شاید خنده‌تان بگیرد، اما برای من همیشه سؤال بوده که گربه‌ها، کبوترها، قناریها و سهره‌ها (و دیگر حیوانات مشابهی که زیاد باهاشان برخورد نداشته‌ام) آیا وقتی دارند به ما نگاه می‌کنند دارند به چشمهای نگاه می‌کنند؟! آیا آنها می‌دانند که چشمهای ما کجاست یا مثلاً محل چشمهای جانوران غیرهمجنسشان را تشخیص می‌دهند؟! به هر حال فارغ از این مسأله امروز در صفحه‌ی پرطرفدارترینهای دلیشس چیز جالبی پیدا کردم: یک نمونه از برنامه‌های کامپیوتری که توانایی تشخیص محل سر (صورت) آدمها را دارد. برای تست آن کافی است به این صفحه بروید و نشانی یک عکس موجود روی اینترنت را به آن بدهید یا عکس دلخواه خود را آپلود کنید تا نتیجه را ببینید (چهره‌های تشخیص داده شده را با علامت خاص خودش می‌پوشاند). مثلاً این سایت در ازای این ورودی به من این خروجی را داد:

چهره یاب کامپیوتری

همچنان که می‌بینید همه‌ی تشخیصهایش درست نیست و غیر از چهره‌ی خود من یک چهره موهومی دیگر هم در فاصله‌ی بین دو کیس کامپیوتر پیدا کرده. با عکسهای شلوغ‌تر که تست کردم متوجه شدم که ایرادهای دیگری هم دارد. مثلاً نیمچهره‌ها را تشخیص نمی‌دهد اما در هر حال سایت و سرویس جالبی است.

اگر به این موضوع علاقمندید بد نیست سری هم به این موتور جستجوی تصویری و این سایت وابسته به آن بزنید (تعداد زیادی از گروه تحقیقاتی پشت این سرویس هندی هستند: اینجا را ببینید). علاوه بر این بد نیست retrievr را هم آزمایش کنید: سایتی که با استفاده از آن می‌توانید یک طرح ساده از آنچه را دنبالش هستید بکشید و عکسهای شبیه به آن را در میان عکسهای فلیکر بیابید.

یک مجله و یک مقاله درباره‌ی هنر ایرانی

PingMag مجله‌ی پینگ یک مجله‌ی الکترونیکی است که توسط یک شرکت ژاپنی راه‌اندازی شده و اداره می‌شود و موضوع آن «طراحی» به معنای عام کلمه است: از عکاسی، نقاشی، طراحی گرافیک و طراحی وب گرفته تا طراحی اسباب‌بازیها و وسایل و ابزارهای روزمره و … . به خاطر همین گستردگی موضوعات، سایت این مجله از آن سایتهایی است که اگر گاه و بیگاه به آن سر بزنید موضوعات جالبی را برای خواندن یا حتی فقط نگاه کردن در آن خواهید یافت.

امروز در یکی از وبلاگهایی که مشترک آنها هستم لینکی به مطلبی در این مجله دیدم که ممکن است برای خیلیها جالب باشد: مقاله‌ای درباره‌ی هنر نوین خوشنویسی ایران و نحوه‌ی استفاده از آن در طراحی گرافیک توسط هنرمندان گرافیک ایرانی به قلم بهروز حریری. بد نیست نگاهی به آن بیندازید (اینجا). به هر حال جالب است ببینیم منحنیهای چشم‌نواز خط‌نوشته‌های نستعلیق و شکسته نستعلیق حتی کسانی را که چیزی از معنای آنها متوجه نمی‌شوند به خود جذب می‌کند (بخش نظرات مطلب را نگاه کنید).

پورتالهای مفید فارسی

کتاب اول اگر دنبال اطلاعات فارسی درباره‌ی مشاغل، شرکتها و موضوعات مشابه می‌گردید بد نیست سایتهای کتاب اول و آفتاب را هم آزمایش کنید. برای من که در این زمینه‌ها خیلی وقتها مفیدتر از موتورهای جستجو بوده‌اند. کسی سایت یا پورتال مشابهی را با حجم اطلاعات قابل رقابت سراغ دارد؟ (سایت دوم خیلی از مطالبش را فقط در اختیار کاربران ثبت نام شده‌اش قرار می‌دهد. اگر حوصله‌ی ثبت نام ندارید سعی کنید از نامهای کاربری آماده و یا روشهای متعارف دیگر استفاده کنید).

خودشیفتگی از نوع مجازی

۱- گاهی که کنجکاو می‌شوم ببینم چقدر «هستم» معمولاً نام دامنه‌های سایتهای مرتبط با خودم را با استفاده از ابزارهای مخصوص این کار ردگیری می‌کنم. امروز هم آمدم همین کار را بکنم که عبارتی که در عنوان صفحه‌ی اول نخستین نتیجه‌ی گوگل برای این عبارت نوشته شده توجهم را به خودش جلب کرد:

your daily dose of narcissm

تا به حال ندیده بودمش! هر چند بارها و بارها همین عبارت را جستجو کرده بودم و در بسیاری از موارد روی اولین نتیجه کلیک کرده بودم. درست مثل ساعت دیجتیالیی که امروز برای اولین بار روبروی جایی که هر روز ساعت ورود و خروجم را به و از شرکت توی لیست مخصوص می‌نویسم دیدمش و فکر می‌کردم تازه نصبش کرده‌اند، اما فهمیدم که ماهها پیش از این که من بیایم این ساعت همینجا بوده! من را بگو که هر روز برای ثبت ساعت با کلی زحمت از موبایلم استفاده می‌کردم!

«دوز روازنه‌ی خودشیفتگی شما!» : تعبیر جالبی است.

۲- بیشتر وقتها به جای عبارت شماره‌ی ۱، عبارت link popularity را جستجو می‌کنم و همیشه روی این نتیجه که گاهی اولین و گاهی دومین نتیجه‌ی یافت شده است کلیک می‌کنم. این سایت نتایج جالبی را در اختیار علاقمندان به این گونه تحلیلها می‌گذارد. مثلاً این نمودار نشان دهنده‌ی تاریخچه‌ی بالا و پایین شدن تعداد لینکهای ورودی به سایت من است:

Link Popularity - hrmoh.ir

۳- این سایت از آن سایتهایی است که احتمالاً برای علاقمندان به طراحی وب و استانداردهای مرتبط با آن مفید است. بد نیست طراحیهایتان را با معیارهای این سایت بسنجید. نتایج مربوط به من را اینجا ببینید.

Sitescore for hrmoh.ir

یک باغ دیجیتالی

مطمئناً نمای یک سایت یا وبلاگ برای بازدیدکننده‌ی دائمی در درجه‌ی دوم اهمیت (پس از محتوای آن) قرار می‌گیرد. اما سر و سامان دادن آن به نحوی که هم خواننده با آن راحت باشد و امکانات اولیه‌ی مورد نیاز برای گردش در سایت را به آسانی پیدا کند و هم با یک محیط جذاب مواجه شود علی رغم نیازمندی به صرف وقت و (احتمالاً در صورتی که صاحب سایت یا وبلاگ مهارتهای طراحی را نداشته باشد) هزینه، کاری ارزشمند و مفید است و در این راه سرمشق گرفتن از کارهای انجام شده می‌تواند در کاهش زمان مورد نیاز برای انجام این کار مؤثر باشد.

سی.اس.اس زن گاردن یک منبع مفید برای طراحان و کسانی است که دوست دارند طرح سایت یا وبلاگشان ضمن انطباق با استانداردها، وجهه‌ای جذاب و متفاوت داشته باشد (سی.اس.اس زن گاردن = باغ ز ِن سی.اس.اس، «باغ زن» یا «باغ صخره‌ای» نوعی باغ ژاپنی است که عناصر تشکیل دهنده‌ی آن صخره و شن و ماسه است. گیاهان در این باغ در درجه‌ی دوم اهمیت قرار دارند و گاهی اصلاً وجود ندارند! توضیحات بیشتر را در این صفحه بخوانید). این سایت که توسط دیو شی یکی از نویسندگان کتاب مشهوری درباره‌ی طراحی وب راه‌اندازی شده است تلاش دارد تواناییهای طراحی وب مبتنی بر سی.اس.اس را به نمایش بگذارد. این ایده به این ترتیب دنبال می‌شود که برای یک فایل اچ.تی.ام.ال ثابت طرحهای متنوعی ارائه شود و نشان داده شود که با جداسازی کامل طراحی از متن می‌توان به انعطاف‌پذیری بالایی دست یافت.

CSS Zen Garden

این سایت همواره با طرحهای جدیدی از طراحان مشهور به‌روز می‌شود و ضمن این که می‌توان از طرحهای ارائه شده به عنوان سرمشقهای طراحی وب استفاده کرد می‌توان تکنیکهای جالب و بدیعی را از این طرحها آموخت. به عنوان نمونه می‌توانیم روش ایجاد منوهای شیشه‌ای را به کمک سی‌اس‌اس از این طرح بیاموزیم، یا یک شیوه‌ی بدیع برای مشخص کردن لینکها را از این طرح یاد بگیریم (انگاری با خودکار زیر لینکها خط کشیده شده).

چند وقت پیش من دوری در این سایت زدم و تعدادی از طرحها را که به نظرم جالب‌تر از بقیه می‌رسیدند برای مراجعه‌ی بعدی علامت زدم. بد نیست نگاهی به این طرحها بیندازید، احتمالاً برای شما هم جالب هستند. این طرحها اینها هستند: ۱, ۲, ۳, ۴, ۵ و ۶