چند روز پیش (شاید بیش از چند روز پیش) ماهگرفتگی داشتیم و احتمالاً هنوز هم مثل من میتوانید در خبرخوانتان ردپاهایی از این پدیده را بیابید. احتمالاً ماهگرفتگی و کشف عامل این پدیده (افتادن سایهی زمین بر روی ماه) یکی از نشانههایی بوده که قدما را به گرد یا کروی شکل بودن زمین رهنمون شده. نقل قول معروفی هست که به ماژلان (کاشف و دریانورد پرتغالی همعصر کریستف کلمب) نسبت داده شده که میگوید:
کلیسا میگوید زمین تخت است، اما من میدانم که زمین گرد است. چرا که من سایهی زمین را روی ماه دیدهام و من به «سایه» بیشتر ایمان دارم تا «کلیسا»!
جالب اینجاست که این نقل قول در واقع به احتمال خیلی زیاد از آن ماژلان نیست و قدیمیترین منبعی که این گفته را از زبان ماژلان نقل کرده کتابی است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی نوشته شده، گویا موضوع آن رد عقاید کلیساست و البته در آن، این نقل قول با تردید به ماژلان نسبت داده شده (با این لحن که «… فکر میکنم ماژلان باشد که گفته است: …»)(نکاتی به انگلیسی در مورد این نقل قول). نکتهی دیگری هم در این مورد هست و آن این است که دانشمندان قدیمی (و از جمله وابستگان به کلیسا) (حداقل از قرن چهارم پیش از میلاد، با توجه به مستندات بازمانده از یونانیها) میدانستند که زمین کروی شکل است و روی همین اطلاع بود که کاشفان قرن پانزدهم تصمیم گرفتند با رفتن به سمت غرب به هند (که عملاً در سمت مخالف مسیری بود که در پیش گرفته بودند) برسند (حقیقتی که کلیسا با آن مشکل داشت و امثال گالیله را به واسطهی اعتقاد به آن به دادگاه تفتیش عقاید کشاند «گردش زمین به دور خورشید» بود نه «کروی بودن زمین»).
نشانههای اعتقاد به کروی بودن زمین در ادبیات کهن ما هم دیده میشود. دوستان، پای بعضی از شعرهای مرتبط با این قضیه در گنجور حاشیه نوشتهاند و به این قضیه اشاره کردهاند. مثلاً دوستی در پای قصیدهای از عطار که با این بیت شروع میشود:
نه پای آنکه از کرهی خاک بگذرم
نه دست آنکه پردهی افلاک بر درم
علاوه بر اشاره به این موضوع، از کتاب کیمیای سعادت غزالی گفتههایی را نقل کرده که دلالت بر اطلاع دانشمندان ما از حجم خورشید و ستارهها دارد (به نظر من البته، این نکته هم که شاعر شاکی، سفر از کرهی زمین به مقصدی دیگر را هم به عنوان یکی از گزینههای ممکن در نظر داشته و متأسف بوده از این که توان این کار را ندارد نکتهی جالبی است، شاید اگر راجع به این قضیه کمی جدیتر فکر میکرد الان یوری گاگارین اولین انسانی نمیبود که به فضا رفته 😉 ). نمونههای دیگر اشاره به این موضوع را به لطف دوست گرامی «رسته» در پای این شعر از سنایی (بیت ۲۹)، این تکه از لیلی و مجنون نظامی (ابیات ۷۶ تا ۸۶) و این قصیده از ناصرخسرو بخوانید (برای شمارهگذاری ابیات از عنوانی که به همین منظور در داخل کادر «حاشیهها» در نظر گرفته شده استفاده کنید). اما بیت اول ِ این مورد آخری را بخوانید:
گنبد پیروزهگون پر ز مشاعل
چند بگشتهست گرد این کرهی گل؟
همچنان که میبینیم قدمای ما نیز همانند قدمای کلیسا به گردش خورشید و ستارگان به دور زمین معتقد بودند. در جایجای ادبیات ما اشاره به «گنبد گــِــرد گـــَــرد» در واقع نشأت گرفته از همین اعتقاد است. البته شواهدی نیز وجود دارد از این که برخی دانشمندان ما به گردش زمین به دور خورشید معتقد بودهاند: اینجا را ببینید.
توصیه میکنم سرگذشت پرماجرای ماژلان در ویکیپدیا را بخوانید، این قسمت از این مقالهی ویکیپدیا را در نظر داشته باشید:
ماژلان و یارانش همچنین نخستین اروپاییانی بودند که:
…
به ضرورت ایجاد یک خط تاریخ بینالمللی پی بردند؛ بدون وجود این این خط فرضی دریانوردانی که از سمت غرب دوره کرهی زمین میگردند یک روز از تقویم واقعی عقب میمانند.
اگر کتاب دور دنیا در هشتاد روز ژول ورن را خوانده باشید یا مثل همسنهای من کارتونش را دیده باشید میدانید که همین جریان (یک روز عقب ماندن از تقویم در حین دور زدن زمین از غرب به شرق) باعث شد قهرمان داستان در پایان سفر اشتباهاً تصور کند دیر رسیده. جالب اینجاست که این بیت از انوری:
زمانه سیری کامروزش ار برانگیزی
به عالمی بردت کاندرو بود فردا
بنابر نظر ابوالحسن فراهانی -یکی از شارحان دیوان انوری و از سخنوران قرن یازدهم- دلالت بر این دارد که انوری (که بنا بر حکایت معروفی از برجستگان زمان خود در علوم ستارهشناسی و طالعبینی مبتنی بر ستارگان بوده) از حقیقت یاد شده آگاهی داشته است. برای اطلاع بیشتر در این زمینه این نوشتهی دکتر محمدرضا ترکی را بخوانید.
این نوشته را تقدیم میکنم به مجید عزیز و همینطور دوستانی که در پای این صفحه نسبت به من اظهار لطف کردهاند.