پرل

پرل (واژه‌ای بر گرفته از حروف اوّل عبارت انگليسی به معنای زبان استخراج و گزارشگيری کاربردی) در اواسط دهه‌ی ۸۰ به وسيله‌ی لری وال که پيش از آن نيز معرّف چندين برنامه‌ی مهم برای يونيکس بود ايجاد شد. با ظهور وب در اوايل دهه‌ی ۹۰ پرل به يکی از زبانهای محبوب برای برنامه‌نويسی سی.جی.آی تبديل شد.

هدف اصلی پرل به گفته‌ی خالق آن “آسان کردن کارهای آسان و امکانپذير نمودن کارهای مشکل” است. زبانهای برنامه‌نويسی زيادی شما را وادار می‌کنند پيش از آن که به مسأله‌ای که می‌خواهيد آن را حل کنيد بپردازيد زمان غيرضروری زيادی را صرف انجام کارهايی بکنيد تا زبان را راضی نگه داريد. پرل به شما اجازه می‌دهد که بدون نگرانی در مورد چيزهايی مثل اختصاص حافظه و تعيين نوع متغيّرها کار خود را به انجام برسانيد.

ادامه خواندن “پرل”

… و فهرست افزونه‌های وردپرسم

تا آنجا گفتم که تقریباً فقط مشکل آمار خالی در صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگان مانده بود.

نگارش جدیدتر افزونه‌ای را که صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگان با آن ساخته می‌شد گرفتم و نصب کردم. ویرایش جدیدتر مشکلی نداشت، یعنی آمار را به درستی می‌آورد. اما یک مشکل بزرگ برای من داشت: این افزونه به طور پیش‌فرض آمارش را فقط از طریق سیستم مدیریت وبلاگ وردپرس برای استفاده‌ی شخصی صاحب وبلاگ در اختیار می‌گذارد تا صاحب وبلاگ مجبور نباشد برای مشاهده‌ی آمارش مستقیماً به سرویس آمارگیری گوگل مراجعه کند. حالا من قسمتی از کد را که در نگارش قدیمی افزونه وظیفه‌ی نمایش اطلاعات را برعهده داشت پیدا کرده بودم، بعد با کپی/پیست آن را به یکی از فایلهای قالب وبلاگم اضافه کرده بودم و اینطوری توانسته بودم این آمار را عمومی کنم: طوری که بازدیدکنندگان عادی هم بتوانند این آمار را ببینند. در کنار این کار کمی هم کدهای اچ.تی.ام.ال آن را دستکاری کرده بودم تا هم فارسی شود و هم مشکل راست به چپ نداشته باشد. حالا اگر می‌خواستم از نگارش جدید استفاده کنم باید همین کار را تکرار می‌کردم. اما مشکل اینجا بود که فایل دستکاری شده‌ی من با نگارش جدید سازگار نبود. کمی با نگارش جدید ور رفتم و به جای مهمی نرسیدم. در واقع اصلاً حس این که درگیر قضیه شوم را نداشتم. حدس می‌زدم ایراد از اینجا نشأت گرفته باشد که مثلاً سرویس آمارگیری گوگل تغییراتی در سیستمش داده باشد و برای دریافت اطلاعات از آن نیاز باشد حتماً از نگارش جدید افزونه‌ی مذکور استفاده شود. به همین دلیل داشتم کم کم بی‌خیال قضیه می‌شدم که یک چیزی یادم افتاد.

یادم افتاد که اخیراً رمز جیمیلم را (که برای ورود به سیستم آمارگیری گوگل کاربرد دارد) عوض کرده‌ام. افزونه‌ی کذایی عنوان می‌کند که رمز جیمیل را فقط یک بار نیاز دارد و آن را ذخیره هم نمی‌کند، شاید به همین دلیل با وجود تغییر رمز جیمیلم نگارش جدید افزونه دارد اطلاعات را می‌گیرد. نگارش قدیمی را دوباره فعال کردم و سعی کردم حساب کاربری جیمیلم را دوباره اضافه کنم. مشکلی پیش آمد که با جستجوی پیغام خطا در گروه گوگل خاص این افزونه راه حلش را پیدا کردم. این مشکل گویا در نگارشهای جدیدتر هم دیده می‌شود و راه حل آن تغییر یکی از فایلهای مورد نیاز برای اجرای افزونه است که ربطی به این که نگارش آن قدیمی باشد یا جدید ندارد. بعد از رفع این مشکل حساب جیمیلم را اضافه کردم و …! نتیجه همان چیزی بود که ناامیدانه انتظارش را می‌کشیدم: درست شد!

آمار بازدید هفتگی

اما بعد …! گفتم بد نیست یک اشارهای بکنم به فهرست افزونه‌های مورد استفاده در وبلاگم. این فهرست احتمالاً برای وردپرس‌کارها مفید است:

ادامه خواندن “… و فهرست افزونه‌های وردپرسم”

درست شد!

به جان شما اصلاً حسش نبود که بنشینم و سعی کنم این مشکل آخری را از طریق درست‌ترش حل کنم! آخری؟! گفتم آخری؟! البته احتمالاً درست گفته‌ام وقتی بشود آن چند مشکلی را که همان ابتدای کار بی‌خیالشان شدم در نظر نداشت.

قضیه از حدود یک ماه پیش از عید شروع شد. وقتی به سرم زد که وبلاگم را با آخرین نگارش وردپرس تجهیز کنم (قبلاً هم اشاره‌ای به این قضیه کرده‌ام: اینجا را ببینید). وردپرس سیستم مدیریت محتوای وبلاگی فوق‌العاده‌ایست: نصب آسان، عملکرد بهینه، سرعت بالا و قابلیت به‌دلخواه‌سازی خوب از جمله ویژگیهاییست که این سیستم را تبدیل به یک انتخاب مناسب کرده برای کسانی که دوست دارند وبلاگشان را بر روی میزبان مستقل خودشان برپا کنند. به اینها اضافه کنید حل مسأله‌ی بومی‌سازی (=فارسی‌سازی) این سیستم به کمک افزونه‌ی وردپرس فارسی (تاریخ شمسی، اعداد فارسی، ویرایشگر فارسی و …) و همچنین در صورت نیاز فارسی‌ساز وردپرس (بخش مدیریت) و افزونک تقویم و بایگانی وردپرس فارسی.

بگذریم! وبلاگم و سیستم مدیریتش قبل از آن به‌روزرسانی کذایی به مرحله‌ای رسیده بود که دیگر هر چیزی را که فکر کرده بودم نیاز دارم داشت (بازدیدکننده؟! فکر کنم نیاز نداشتم 😉 ) : آلبوم عکس، یک فرم تماس ساده ولی کارآمد، آمار بازدید، آخرین نظرهای خودم در وبلاگ دیگران، آخرین نظرهای دیگران در وبلاگ من، تعداد مشترکان فید به صورت فارسی (موس را روی علامت آبی‌رنگ اشتراک ستون سمت راست نگه دارید تا متوجه شوید چه چیزی را می‌گویم) و خیلی چیزهای دیگر.

تا این که نگارش جدید وردپرس آمد. واقعیتش خیلی اهل آخرین ورژن نیستم، یعنی پیش‌ترها بودم (جوانی کجایی … 😉 ) ولی الان دیگر نیستم. آنقدر این طرف و آن طرف در گوشمان خواندند که این نگارش جدید سرعتش خیلی بالاتر است و بهتر است و … که ما هم به هوس افتادیم. خلاصه! دردسرتان ندهم، وردپرسم را به‌روز کردم و بعد از آن کلی همه چیز به هم ریخت. من هم مدتها مشغول عیب‌یابی و رفع اشکال بودم، بعضی مشکلات با دستکاری فایلهای وردپرس حل شد (دقیقاً دو مشکل: یکی همانی که آخرین این نوشته به آن اشاره کرده‌ام و دیگری مشکل نمایش ناقص نوشته‌های more دار در فید). بعضی مشکلات با نصب آخرین نگارش یا نگارش سازگار افزونه‌ها حل شد (مثل افزونه‌ای که برای نمایش مطالب مرتبط استفاده می‌کردم و فکر می‌کنم افزونه‌ی مربوط به آلبوم عکس). جالب‌تر از همه دو تا مشکل آخر بود که به به‌روزرسانی وردپرس ربط (زیادی) نداشتند! مشکل اینها چیز دیگری بود ولی چون تقریباً هم‌زمان با به‌روز کردن وردپرسم بروز (بخوانید بــُروز 😉 ) کرده بودند من ایراد آنها را از چشم وردپرس می‌دیدم. اولی مشکلی بود که برای عنوان آخرین نظرگاهها در ستون سمت و صفحه‌ی مختص آن پیش آمده بود که معلوم شد (البته بعد از دو ماه سر و کله زدن من با آن) مشکل به خاطر حذف یا عدم نصب یک ماژول پی.اچ.پی روی سرور بوده. دومی مشکلی بود که اخیراً برای صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگانم به وجود آمده بود و آمار دریافتی از سرویس آمارگیری گوگل را خالی نشان می‌داد.

ادامه دارد (فردا، انشاءالله!)

چند فیلم کوتاه

تا به حال زیاد اهل یوتیوب‌گردی نبوده‌ام. معمولاً اگر هوس تکه فیلمهای کوتاه کنم ترجیح می‌دهم در سایتهایی پرسه بزنم که محتوایشان را با کیفیت قابل تحمل‌تری در اختیار می‌گذارند، هر چند معمولاً این سایتها تنوع سایت بزرگ و پرطرفداری همچون یوتیوب را ندارند.

در هر صورت در چند روز اخیر به چند کلیپ جالب و دیدنی یوتیوبی برخورد کردم که دیدنشان خالی از لطف نیست.

اولی یک کلیپ بسیار کوتاه است: احتمالاً نام استیو بالمر را شنیده‌اید: مدیرعامل فعلی مایکروسافت، که خوب به لحاظ برخی رفتارها و گفتارهایش شخصیت خیلی محبوبی نیست. در این تکه فیلم او را می‌بینیم که با حالت عجیبی پشت سر هم تکرار می‌کند: برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، …! :

نویسنده‌ی وبلاگ معروف سلوشن واچ (که به بررسی راه‌حلها و سرویسهای مبتنی بر وب می‌پردازد) تحت تأثیر همین حرکت بالمر عنوان یکی از مطالب خود را «فهرستی برای “برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان …”» انتخاب کرده. در این مطلب او فهرست جالبی از ابزارهای برنامه‌نویسی مبتنی بر وب را فراهم آورده.

دومین کلیپ یک فیلم کوتاه هشت دقیقه‌ای‌ست به اسم چرخش که تا به حال در بیش از ۳۵ جشنواره‌ی فیلم برنده‌ی جایزه شده. فیلم را می‌توانید در این صفحه مشاهده کنید، هر چند با توجه به اندازه‌ی نسبتاً بالای آن (حدود ۱۹ مگابایت) توصیه می‌کنم آن را از این نشانی دریافت کرده، پسوند آن را به flv تغییر دهید و نهایتاً با یک نرم‌افزار مناسب (مثل این) آن را مشاهده کنید. در این سایت هم می‌توانید به اطلاعات بیشتری راجع به این فیلم کوتاه دست پیدا کنید.

SPIN

یوتیوب تعدادی از فیلمها (و سریها)ی ارائه شده از طریق این سرویس را به عنوان بهترینها (یا برندگان) سال ۲۰۰۶ انتخاب کرده که فهرست آنها را می‌توانید در این صفحه مشاهده کنید. اگر خواستید از این فهرست یکی را برای دریافت انتخاب کنید من این یکی را توصیه می‌کنم. با فایرفاکس و به کمک این افزونه می‌توانید ویدئوهای یوتیوب را روی کامپیوتر خودتان ذخیره کنید.

کلیم خوانی

این دو بیت از کلیم کاشانی را در ذهن داشتم:

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش،

آن هم -کلیم!- با تو بگویم چه سان گذشت:

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت!

نمی‌دانم کلمه‌ی «ایجاز» اینجا می‌تواند استفاده شود یا نه، اما به نظرم بیت دوم به این خاطر زیباست که حرفش را در خلاصه‌ترین صورت ممکن بیان کرده.

بگذریم! گفتم جستجویی بکنم تا بلکه صورت کامل این شعر را پیدا کنم و در اینجا پیدایش کردم. این غزل ابیات زیبا یا معروف دیگری هم دارد، مثل این:

طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی!

یا همتی که از سر عالم توان گذشت

یا این:

در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست

در قید نام ماند اگر از نشان گذشت

(این بالایی یعنی چه؟! نام؟! نشان؟!)

و علاوه بر آن بیتهایی دارد که به نظرم تلاش برای درک معنایشان بیشتر شبیه حل مسائل ریاضی است تا معنی کردن شعر. بخوانید و معنا کنید:

باریک‌بینیت چو ز پهلوی عینک است

باید ز فکر دلبر لاغرمیان گذشت!

در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت

صدبار از کنار من این کاروان گذشت

از دستبرد حسن تو بر لشگر بهار

یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت

 

گوشیهای موبایل : عامل احتمالی انقراض نسل بشر!

بیشتر به شروع یک فیلم علمی-تخیلی می‌ماند. فیلم روز بعد از فردا را دیده‌اید؟ ذوب شدن یخهای قطب جنوب و …؟ این هم یک چیزی شبیه به همان است: اولین نشانه‌های این پدیده عجیب در پاییز گذشته مشاهده شد و آخرین خبرها حاکی از آن است که پدیده‌ی ناپدید شدن ناگهانی زنبورهای گرده‌افشان که وقوع آن برای اولین بار در آمریکا گزارش شد و سپس در کشورهای غیرجزیره‌ای اروپا نیز نمود یافت دامان جزیره‌ی بریتانیا را نیز گرفته است.

زنبور عسل

از آلبرت انیشتین نقل می‌کنند که گفته اگر زنبورها منقرض شوند نسل بشر در ظرف چهار سال از بین می‌رود! این ادعا چندان بی‌پایه نیست. گرده‌افشانی زنبورها نقش مهمی در باروری گیاهان دارد و بدون وجود آنها ما بسیاری از منابع غذایی خود را از دست خواهیم داد. در طی پدیده‌ای موسوم به Colony Collapse Disorder که به صورت خلاصه CCD خوانده می‌شود زنبورهای یک کندو به صورت ناگهانی ناپدید می‌شوند و در کندو تنها ملکه، زنبورهای نوزاد و تعداد کمی زنبور کارگر نابالغ باقی می‌ماند. زنبورهای ناپدید شده دیگر هرگز دیده نمی‌شوند اما حدس زده می‌شود که آنها دور از خانه و در عزلت می‌میرند. زنبورداران ایالات مختلف آمریکا از پاییز گذشته تا کنون وقوع این پدیده را به صورت مکرر گزارش کرده‌اند، به طوری که تخمین زده می‌شود از آن زمان تا کنون زنبورداران ایالات غربی آمریکا ۶۰ درصد و زنبورداران ایالات شرقی ۷۰ درصد زنبورهای خود را به علت وقوع این پدیده از دست داده باشند. اما علت این اپیدمی چیست؟

حدسهای مختلفی در مورد علت این پدیده زده شده: انگلها، آفت‌کشها، پدیده‌ی گرم شدن کره‌ی زمین و محصولات کشاورزی تولید شده به شیوه‌ی دستکاری ژنتیکی از جمله‌ی متهمین به شمار می‌آیند که اتهام هیچکدام ثابت نشده. محققان آلمانی که سالها قبل ثابت کرده‌اند که رفتار زنبورها در نزدیکی کابلهای انتقال برق تغییر می‌کند، اخیراً در مطالعه‌ی جدیدی در دانشگاه لندو مشاهده کرده‌اند که زنبورهای عسل وقتی گوشیهای موبایل در نزدیکی کندوهایشان قرار داده شود از بازگشت به آن امتناع می‌کنند. محققان این دانشگاه اعتقاد دارند که این می‌تواند عامل پدیده‌ی عجیب اخیر را مشخص کند: گوشیهای موبایل!

گفته می‌شود گوشیهای موبایل می‌توانند باعث بروز امراضی همچون سرطان گردند، هرچند اثبات این ادعا نیازمند زمان بیشتری است و حتی در میان محققان مخالفانی نیز دارد. برخی آمارهای اخیر نشانگر ارتباطهایی معنی‌دار میان استفاده‌ی طولانی مدت گوشیهای موبایل و آمار ابتلا به تومورهای مغزی و برخی ناهنجاریهای دیگر است. امری که می‌تواند باعث شود مجبور شویم در میزان استفاده از این ابزارهای دوست داشتنی تجدید نظر کنیم و برای حفظ سلامتی خودمان تمهیدات خاصی در قبال آنها اتخاذ کنیم.

آنچه خواندید گزیده‌ای بود از این مقاله‌ی ایندیپندنت که طی دلیشس‌گردی پیدایش کردم. پیشنهاد می‌کنم اصل مقاله را هم -که حاوی نکات دیگریست- بخوانید.

سؤال ادبیاتی

می‌گوید:

وافریادا ز عشق وافریادا!

کارت به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا دادا،

ورنه من و عشق! هر چه بادا بادا!

از ابوسعید ابوالخیر است (فکر می‌کنم البته و فکر می‌کنم توی کتاب عروض و قافیه‌ی دکتر شمیسا دیده باشمش):

۱- این «طرفه» را باید «طَرفه» خواند یا «طُرفه»؟ یعنی چه اصلاً؟!

۲- این الفی که چسبانده ته «افتاد» و «داد» (افتادا و دادا) همینجوری عشقی و به خاطر جور شدن قافیه اضافه کرده یا معنی و کاربرد خاصی داشته آن قدیمها؟

ناچار باید زندگی کرد!

یک شعری یک وقتی (خیلی پیش‌ترها) خوانده‌ام، فکر می‌کنم (تقریباً یقین دارم) در یکی از شماره‌های هفته‌نامه‌ی (یا ماهنامه‌ی!) گل آقا. فکر می‌کنم اسمی از «علی معلم» آورده بود و بازسرایی طنزی بود از یکی از شعرهای او. می‌گفت:

بار گرانی گرده‌ها را خم نموده‌ست،

نرخ تورم مرده‌ها را کم نموده‌ست!

یعنی زمین قبر هم، آری گران است،

مردن نمی‌صرفد در این عصر!

ناچار باید زندگی کرد!

به نظرم طنز غمناک و قشنگیست. کسی کاملش را ندارد؟

حاشیه: این «صرفیدن» فعل جالبیست ها! سعی کنید صرفش کنید: فکر کنم فقط سوم شخص دارد! املایش را درست نوشته‌ام؟!