پراکنده از چند فیلم

بازیگر شخصیتهای کامپیوتری

بعضی بازیگرها تخصصهای جالبی دارند. می‌دانستید نقش کونگ (گوریل فیلم کینگ کونگ) و همینطور شخصیت گالم در فیلم ارباب حلقه‌ها را یک نفر بازی کرده (اندی سرکیس)؟ البته بازی کردن (مخصوصاً در مورد اول) در اینطور نقشها در واقع گویا عبارت است از اجرای حرکات شخصیت و انتقال آنها به کامپیوتر برای اعمال روی شخصیتهای کامپیوتری. گویا این بازیگر، در فیلمها و همچنین بازیهای کامپیوتری دیگری هم بازیگر حرکات شخصیتهای کامپیوتری بوده.

اندی سرکیس بازیگر نقشهای کینگ کونگ و گالم

بی.بی.سی و خلیج فارس

در قسمت نهم مجموعهٔ دیدنی سیارهٔ زمین بی.بی.سی با گویندگی دیوید اتنبرو (عرضه شده در سال ۲۰۰۶ میلادی)، در حوالی دقیقهٔ بیست و یکم گوینده از خلیج فارس با عنوان Arabian Gulf نام می‌برد.

خلیج فارس در یکی از قسمتهای سیارهٔ زمین BBC

گذرنامهٔ ایرانی در دست شخصیت عراقی سریال گمشدگان

در لحظات پایانی اولین قسمت از فصل جدید سریال گمشدگان، یک گذرنامهٔ ایرانی دست سعید (شخصیت عراقی سریال) است.

گذرنامهٔ ایرانی در دست شخصیت عراقی سریال گمشدگان

پیشتر، اشتباهاتی در رابطه با فرهنگ و زبانهای اسلامی یا عربی در این سریال اتفاق افتاده (اکثراً در قسمتهایی که این شخصیت محور آنهاست). مثلاً در یکی از قسمتهای فصلهای پیشین، زیرنویس تلویزیون یکی از کشورهای عربی با خطوط گسستهٔ عربی نمایش داده شده بود. یا در یکی از قسمتها نشان داده می‌شود که مسلمانها مرغ را با پیچاندن و شکستن گردن می‌کشند. در یکی از قسمتها در (اگر اشتباه نکنم) یک رستوران عربی در پاریس، صدای موسیقی اصیل ایرانی به گوش می‌رسد (البته این مورد آخری با توجه به حضور یک بازیگر ایرانی در آن شاید اشتباه نبوده باشد و صرفاً سلیقهٔ دست‌اندرکاران سریال بوده باشد). نماز خواندن سعید جراح (که بازیگر آن یک انگلیسی هندی الاصل و غیرمسلمان است) در یکی از قسمتها عجیب و اشتباه است. با توجه به این موارد شاید قرار دادن گذرنامهٔ ایرانی در دست شخصیت عراقی یکی دیگر از اشتباهات این سریال در این رابطه باشد.

محاوره

در یکی از صحنه‌های فیلم کمدی اسمارت را بگیرید (محصول سال ۲۰۰۸) مأموران سازمان (احتمالاً تخیلی) جاسوسی «کنترل» دارند به گفتگوهای دو تروریست گوش می‌کنند. زیرنویس انگلیسی نسخه‌ای که من دارم اعلان می‌کند که گفتگوها به زبان پنجابی است، من هم اولین بار که فیلم را دیدم به گفتگوها دقت نکردم. بعدتر یکی از دوستان گفت که گفتگوی این دو نفر به فارسی است. در هر صورت این تکه از فیلم را بریده‌ام.

گفتگوها واضح و به فارسیِ روان است و غیر از تکه‌هایی که به دلیل تداخل با صحبتهای نقش اول فیلم درست شنیده نمی‌شوند کاملاً قابل تشخیص است. تکه‌هایی که من شنیدم:

– آفتاب! قهوه‌ت چطوره؟ [؟؟؟] مورد علاقه‌ی منه.

– خیلی خوبه! کافئین [داره؟]. مال تو چطوره؟

– مال منم خوبه! [؟؟؟] آفتاب! [؟؟؟] غذای مورد علاقه‌ی منه.

احتمالاً برای شما هم جالب است. ببینید:

[MEDIA=21]

ورودی دستنویس فارسی نوکیا ۵۸۰۰

یکی از قابلیتهای جالب (و البته به نظر من تا حدودی فانتزی) نوکیا اکسپرس میوزیک ۵۸۰۰ قابلیت تشخیص دستنوشته‌ی گسسته‌ی فارسی آن است. این ویدئو نحوه‌ی عملکردش را نشان می‌دهد:

[MEDIA=20]

ویدئو را با اتصال کابل خروجی تلویزیون گوشی به ورودی ویدئوی کارت تی.وی تهیه کرده‌ام.

این جانور دوپا …!

اسب سریع‌تر می‌دود یا انسان؟ در مسابقه‌ی دو بین اسب و انسان چه کسی برنده می‌شود؟

بحث مسافرخانه‌دار ولزی گوردون گرین و شکارچی روباهی که آن شب مهمانش بود درباره‌ی این موضوع هیچکدام را متقاعد نکرد. بر خلاف طرف بحثش و احتمالاً خیلی از ما، گوردون معتقد بود که انسان در مسافتهای طولانی توانایی رقابت با اسب را دارد. این شد که گوردون و دوستانش تصمیم گرفتند این نظریه را به معرض آزمایش بگذارند و مسابقه‌ی ماراتنی بین اسب و انسان ترتیب دادند که از آن موقع -سال ۱۹۸۰ میلادی- تا کنون هر سال برگزار می‌شود. نظر شما چیست؟ آیا انسان در مسافتهای طولانی توانایی رقابت با اسب را دارد؟

بد نیست نگاهی به نتایج این مسابقه در چند سال اخیر بیندازیم (منبع این نتایج اینجاست):

نتایج مسابقات ماراتن بین اسب و انسان

همچنانکه می‌بینید در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۷ میلادی انسان برنده‌ی این مسابقه بوده است. اما آیا این امکانپذیر است؟ آیا واقعاً انسان دو پا توانایی رقابت با اسب چهارپایی -که به نظر می‌رسد فقط برای دویدن آفریده شده- را دارد؟ جالب اینجاست که گروهی از پژوهشگران بر این باورند که انسان در مسافتهای طولانی و در شرایط مناسب نه تنها از اسب، بلکه از هر دونده‌ی قهار دیگری که در سیاره‌ی زمین زندگی می‌کند -از سگ، گرگ و کفتار گرفته تا آهوهای آفریقایی- جلو خواهد زد! آنها اعتقاد دارند این «انسان» است که آناتومی اندامهایش نشان می‌دهد که عملاً برای دویدن آفریده شده، کاری که اجداد میلیونها سال قبل ما به صورت تمام وقت در علفزارهای آفریقا و در تعقیب شکار انجام می‌دادند. در حالی که حرارت بالای ناشی از دویدن، هر جانور دیگری را پس از طی مسافتهای طولانی از پا می‌اندازد بدن بدون پوشش مو یا پشم انسان به او کمک می‌کند سریع‌تر از بقیه‌ی جانوران گرمای ناشی از فعالیت شدید بدنی را دفع کند و بتواند مسافتهای طولانی‌تری را با دویدن طی کند. این تکه فیلم را که از قسمت دهم سری مستند زندگی پستانداران بی.بی.سی بریده‌ام راجع به همین قضیه ببینید (سه دقیقه، حدود پنج مگابایت):

[MEDIA=19]

البته این نظریه مخالفانی نیز دارد، مثلاً عده‌ای معتقدند که نداشتن دم، ضعف بزرگی است که باعث می‌شود انسانها نتوانند حین دویدنهای سریع تعادل خود را همانند دیگر دوندگان دنیای وحش حفظ کنند و ….

اینها خلاصه‌ای بود که از صفحه‌ی اول این مقاله‌ی مجله‌ی دیسکاور با عنوان «زاده شده برای دویدن» در ذهنم مانده بود. می‌توانید با مراجعه به اصل مقاله (انگلیسی) و مطالعه‌ی کامل آن به دانستنیهای بیشتری در این زمینه دست پیدا کنید.

هست دی خوش آمد، ن‏ی‏شما چطور؟!

وبلاگی را باز می‌کنی، می‌خوانی «داشتم تیزر فیلم جدید جیم کری رو در سایت اپل می دیدم …»، روی لینک کلیک می‌کنی، پیش‌پرده را داونلود می‌کنی، می‌بینی و چیزی کشف می‌کنی، فکر می‌کنی احتمالاً این برای بقیه هم جالب است، تکه‌ی جالب را می‌بری، می‌آیی که بگذاری توی وبلاگت، تازه یادت می‌افتد که اصلاً چرا لینک‌دهنده‌ی اولی به این پیش‌پرده لینک داده بوده، بر می‌گردی نگاه می‌کنی، می‌بینی که بعله! چیزی را کشف کرده‌ای که قبلاً کشف شده بوده!

در هر صورت من مطلب آقا صالح را تکمیل می‌کنم که در این تکه از پیش‌پرده‌ی فیلم Yes Man (که نمایشش از اواسط ماه میلادی آینده شروع می‌شود)، جناب جیم کری در حال پرسه زدن در سایتی با نشانی persianwifefinder.com است (سایتی با این نشانی فعلاً وجود ندارد) و … و در گوشه‌ای از پنجره‌ی باز شده از سایت عبارت احتمالاً فارسی «هست دی خوش آمد، ن‌ی‌شما چطور» به چشم می‌خورد.

[MEDIA=18]

 

پیش‌پرده‌های خاص پیکسار

فیلمهای انیمیشنی که پیکسار ساخته و می‌سازد به نسبت ساخته‌های بقیه‌ی شرکتهای فیلمسازی خصوصیات منحصر به فردی دارند. اگر سر فرصت بنشینید و حاشیه‌های آنها را در سایتهای مختص فیلم مثل آی.ام.دی.بی بخوانید نکات جالب و خواندنی زیادی درباره‌ی هر کدام از آنها پیدا می‌کنید. مثلاً درباره‌ی خانواده‌ی شگفت‌انگیزها متوجه می‌شویم که براد برد علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و گویندگی در این فیلم (در نقش ادنا مد) یک نقش خیلی مهم دیگر هم در این فیلم داشته و آن این بوده که طراحان پیکسار (احتمالاً از شدت علاقه 😉 به براد برد) سیمای چهره‌ی سیندرم (بادی) -نقش منفی داستان- را از روی صورت او طراحی کرده‌اند!

سیمای چهره‌ی سیندرم را از روی صورت براد برد ساخته‌اند!

از نکات جالب دیگری که می‌توانید در میان این حاشیه‌ها بیابید اتفاقات مشترکی است که در این فیلمها می‌افتد. مثلاً گویا در همه‌ی آنها اشاره‌ای به اتاقی به شماره‌ی A-113 گنجانده شده . در فیلم موش سرآشپز این شماره روی برچسبی که به گوش یکی از موشها الصاق شده چاپ شده و در شگفت‌انگیزها شماره‌ی این اتاق را در یکی از صحنه‌ها از روی یک مانیتور می‌شود خواند.

دو بریده از فیلم شگفت‌انگیزها که نشانی اتاق A113 پیکسار در آنها گنجانده شده

یکی دیگر از نقاط مشترک این فیلمها آن است که برای تمام آنها پیش‌پرده‌های تبلیغاتیی با یک ویژگی مشترک ساخته شده و آن ویژگی این است که در پیش‌پرده صحنه‌هایی را می‌بینید که در فیلم اصلی وجود ندارد! در واقع این پیش‌پرده‌ها بیشتر تلاش می‌کنند بیننده را گول بزنند و وانمود کنند داستان چیز دیگری است. این تکه، پیش‌پرده‌ی فیلم شگفت‌انگیزهاست:

[MEDIA=16]

پیش‌پرده‌ی دیگری هم برای این فیلم ساخته شده (با ترکیب صحنه‌های موجود در فیلم)، که در آن وانمود می‌شود داستان فیلم درباره‌ی مشکلات عصبی و روانی پیش آمده برای آقای شگفت‌انگیز است!

این تکه هم بریده‌ی آگهی تبلیغاتی فیلم موش سرآشپز است:

[MEDIA=17]

پیکسار آگهی‌های تبلیغاتی فیلمهایش را در این صفحه گرد آورده.

دو بریده از دو فیلم

دو تکه از دو فیلم (هالیوودی) بریده‌ام که اخیراً دیده‌ام و یک جورهایی با ایران و ایرانی ارتباط دارند. گفتم شاید برای شما هم جالب باشد آنها را ببینید.

اولی تکه‌ای است از کارتون آن سوی پرچین، یکی از شخصیتهای فیلم گربه‌ی خانه‌ای است که شخصیتهای دیگر تصمیم دارند به آن وارد شوند و از یخچال آن خوراکی بدزدند. راسو مأمور می‌شود تا سر گربه را گرم کند. گربه در گفتگو با راسو می‌گوید که یک گربه‌ی ایرانی است و اسمش «پرنس تایگریاس محمود شهباز» است! ببینید:

[MEDIA=10]

ادامه خواندن “دو بریده از دو فیلم”

شباهت (یا توهم شباهت)؟

فیلم شاه آرتور را می‌دیدم چند روز پیش، به نظرم آمد که بازیگر نقش آرتور (کلایو اون) شباهت عجیبی دارد به یکی از بازیگران ایرانی: رامبد شکرآبی، یادم افتاد که پیش از این -وقتی یکی از فیلمهای سری ایندیانا جونز را می‌دیدم- احساس کرده بودم چهره‌ی نقش اول آن فیلمها (هریسون فورد) شباهت زیادی دارد به چهره‌ی یکی دیگر از بازیگران ایرانی (عرت‌الله مهرآوران). اسم شبیه‌های ایرانی را به یاد نمی‌آوردم، اولی را همان شب بعد از چند جستجو پیدا کردم و دومی را هم همین چند دقیقه پیش. مشکل اینجاست که وقتی سعی کردم عکسهایی پیدا کنم که در آنها شباهت قابل قبولی بین این دو زوج باشد به نتیجه‌ی قانع کننده‌ای نرسیدم! نهایتاً گریزی به فیلم شاه آرتور زدم تا از آنجا بلکه یک تصویر چهره‌ی مشابه بیابم که با مرور فیلم به این نتیجه رسیدم که احتمالاً شباهت آنچنانیی بین زوج اول وجود نداشته و احساس من در مورد شباهت (احتمالاً هر دو زوج) توهمی بیش نبوده!