اگر دوست دارید آلبومهای تصاویر دیجیتالتان را بر اساس چهرهٔ افراد دستهبندی کرده، عکسهای خودتان یا دوستانتان را به سادگی یک کلیک غربال کنید ویندوز لایو فتوگالری ۲۰۱۱ را امتحان کنید.
Category: فناوری
سوایپ برای نوکیا ۵۸۰۰
چقدر دستتان در تایپ پیامک تند است؟ چند ثانیه طول میکشد تا این پاراگراف را با موبایلتان تایپ کنید؟ :
The razor-toothed piranhas of the genera Serrasalmus and Pygocentrus are the most ferocious freshwater fish in the world. In reality they seldom attack a human.
جالب است بدانید که رکورد گینس سرعت در تایپ پیامک برای پاراگراف بالا -گویا- همین یک ماه پیش شکسته شده و ملیسا تامپسون توانسته آن را در ۲۵.۹۴ ثانیه تایپ کند (منبع خبر)!
البته، مسألهای که میتواند از میزان شگفتزدگی شما از این رکورد بکاهد آن است که او این رکورد را با استفاده از یک موبایل لمسی شکسته (سامسونگ مدل Galaxy S) و خوب، صفحهکلید لمسی این موبایل از فناوری سوایپ پشتیبانی میکند.
فناوری سوایپ به کاربر این اجازه را میدهد که بدون برداشتن دست از روی صفحهٔ نمایش کلمات را تایپ کند. برای نمونه در شکل زیر نحوهٔ تایپ کلمهٔ quick را در یک صفحهکلید سوایپ میبینید:
این فناوری تا به حال، بیشتر، روی گوشیهای اندروییدی در دسترس بوده. اخیراً یک نسخهٔ آزمایشی از این صفحه کلید، برای گوشیهای لمسی سیمبینی نوکیا در دسترس قرار گرفته و دوستانی که مثل من نوکیا ۵۸۰۰ و گوشیهای همخانوادهٔ آن را دارند میتوانند این فناوری را روی گوشی خودشان آزمایش کنند (تذکر مهم: این برنامه، حالت آزمایشی دارد و اینطور که از گزارش کاربران برمیآید نصب آن روی بعضی گوشیها ایجاد مشکل کرده، لذا آن را با مسئولیت خودتان نصب کنید). صفحهٔ اصلی دریافت این برنامهٔ آزمایشی در سایت نوکیا اینجاست. اما گویا دریافت آن برای کاربران ایرانی امکانپذیر نیست. من آن را از این نشانی دریافت کردم.
بعد از نصب، لازم است گوشی خود را از نو راهاندازی کنید، صفحه کلید انگلیسی گوشی حالت سوایپ پیدا میکند. کلمات موجود در دیکشنری را عموماً به آسانی میشود تایپ کرد و کلمات جدید را نیز میشود به آن آموزش داد. تا آنجا که من آزمایش کردم پاک کردن حروف تایپ شده (کلید Backspace) در این نسخهٔ آزمایشی کند عمل میکند.
باید دید که چه زمانی میتوانیم از این فناوری در صفحه کلید فارسی گوشیها استفاده کنیم. شاید پروژهٔ فارسیتل (با توجه به قابلیت پیشبینی و تکمیل کلمات فارسی در آن که احتمالاً متکی به یک واژهنامه است) بتواند نقطهٔ آغاز دسترسی کاربران فارسی زبان به این فناوری باشد.
ردگیری چشم
احتمالاً در مقالات مربوط به کارآمدی صفحات وب، نقشههای گرمایی را دیدهاید. در این نقشهها نقاطی از صفحه که بیشتر در معرض دید بازدیدکنندهی سایت، قرار میگیرند با رنگهای گرم (زرد و قرمز) مشخص میشوند و نقاط کمتر دیده شده با رنگهای سرد (آبی). به عنوان نمونه این مقاله را در مورد نحوهی حرکت چشم بر روی صفحات وب ببینید که در آن این مسأله طرح شده که بازدیدکنندگان، اغلب، مطالب صفحه را با الگویی شبیه حرف F مرور میکنند.
امروز مقالهی دیگری را دیدم که در مورد این موضوع بحث میکند که آیا نیاز به اسکرول عمودی برای دیدن ادامهی مطلب در صفحات وب، مانع خوانده شدن مطالب پایینی صفحات توسط بازدیدکننده میشود یا نه. جوابش این است که نه، این مسأله مشکلی ایجاد نمیکند. اما برای رسیدن به این جواب، این مطالعه هم مبتنی است بر نقشههای گرمایی از نحوهی حرکت چشم بر روی صفحات.
جالب است بدانیم که این نقشههای گرمایی -بر خلاف آنچه من تا به حال فکر میکردم- نه بر اساس کلیکهای کاربر بر روی لینکهای واقع در نقاط مختلف نظیر نقشههایی که این سایت آمارگیری ارائه میدهد، که بر اساس پردازش تصاویر تهیه شده از حرکت واقعی چشم و ترکیب آنها با تصویر صفحه تهیه میشوند. اسم این تکنیک ردگیری چشم است و محصولات تجاری و رایگان آمادهای برای انجام چنین مطالعاتی وجود دارد که نمونهاش این محصول نرمافزاری مبتنی بر پردازش تصویر است که از آن در مقالهی اشاره شدهی دومی استفاده شده است.
احتمالاً الگوی این نقشهها و همینطور نامشان برگرفته از تصاویری است که توسط دوربینهای مادون قرمز از نحوهی توزیع حرارت در بدن و محیط اطراف جانوران تهیه میشود و در مطالعات زیستشناسی کاربرد دارد.
چشم حلبی
این مقاله را در مورد دکتر حسابی شاید دیده باشید. وقتی در گوگل دنبال عکس فرضی دکتر حسابی و اینیشتین میگردید علاوه بر آن عکسی که به روایت مقالهی مزبور فرد مجاور اینیشتین در آن گودل ریاضیدان است، این عکس را هم به وفور میبینید:
چند روز پیش با دوستان تصمیم گرفتیم «حسابی»ِ این عکس را هم پیدا کنیم. برای این کار میتوان از یک موتور مقایسهی تصاویر کمک گرفت. سایت TinEye یک چنین چیزی است. عکس مورد نظرتان را آپلود میکنید و این سایت تلاش میکند عکسهای مشابه آن را بیابد.
به کمک این سایت مشخص میشود که شخصیت مجهول الهویه در عکس فوق بهرام کورشون اوغلو فیزیکدان ترکیهایست.
کاربردهای دیگری هم میشود برای این سایت پیدا کرد. مثلاً فکر میکنم بشود به کمک چنین سرویسی راجع به چیزهایی که دور و برمان هستند (گلها، گیاهان، پرندهها) و اسمشان را نمیدانیم (کلمهی کلیدی برای جستجو در موردشان نداریم) به طریقی مشابه این و به کمک عکسهایی که از آنها میگیرم اطلاعات کسب کنیم. نظر شما چیست؟!
او.سی.آر: قاتل کپچای تصویر متن
کپچای تصویر متن که روزگاری جلیقهای ضدگلوله در برابر حملات نرمافزارهای هرزپراکنی به شمار میآمد دیگر چنین وضعیتی ندارد. برنامهنویسی در سال ۲۰۰۵ با طراحی یک سیستم سادهی او.سی.آر نشان داد که عبور از سپر کپچای تصویر متن کار چندان سختی نیست (علاقمندان اینجا را ببینند) و به مرور نرمافزارهای هرزپراکنی واقعی نیز کمابیش به این قابلیت مجهز شدند. افزایش نویز و در هم ریختن تصاویر کپچاها باعث نارضایتی بیشتر کاربران شد و به مرور عدهای به فکر راهحلهای متفاوت افتادند. راهحلهایی که گاه بیش از حد متفاوت به نظر میرسند، آنچنانکه بر خلاف هدف اولیهی کپچا، اغلب باعث ایجاد شبهه در مورد هویت موجودی که توانسته آنها را حل کند میشوند: گاه انسان نمیتواند برخی از این معماهای پیچیده را حل کند و مسلماً آنچه جواب این معما را پیدا کرده یک ماشین بوده!
یکی از طرحهای ارائه شده کپچای تصویر سهبعدی است. در این نوع کپچا پیشنهاد شده که ابتدا کتابخانهای برای ایجاد چند شیء سادهی سهبعدی در حالات مختلف و با موقعیتهای متفاوت طراحی شود و اجزای این اشیاء به کامپیوتر معرفی میشوند.
در مرحلهی ایجاد کپچا، کامپیوتر این اشیاء را در یک ترکیب تصادفی از موقعیتها و حالات مختلف میچیند و اجزای این تصاویر را با حروف برچسب میزند. سپس از کاربر میخواهد حروف متناظر با چند شیء انتخابی را وارد کند.
به عنوان نمونه، از کاربر خواسته میشود تا در تصویر بالا حروف نوشته شده روی «سر مرد ایستاده»، «گلدان» و «پشتی صندلی» را به ترتیب وارد کند که جواب کپچای بالایی CKT است (برای اطلاعات بیشتر اینجا را ببینید).
علاوه بر این، ایدههای ساده و در عین حال مؤثر دیگری برای طراحی کپچا ارائه شدهاند. یکی از ایدههایی که در ابعاد وسیع در سایتها و سیستمهای مدیریت محتوی پیادهسازی شده ایدهی کپچای ریاضی است. در این حالت از کاربر خواسته میشود تا نتیجهی یک جمع و ضرب سادهی ریاضی را وارد کند. ایدههای ساده و مؤثر دیگری را با نگاهی به این پیشنمایش از قابلیتهای یکی از افزونههای دروپال ببینید.
اگر تا به حال پیش آمده باشد که بخواهید فایلی را از سایت رپیدشر دریافت کنید احتمالاً این کپچای عجیب و غریب را دیدهاید (منبع عکس):
در کپچای بالایی خواسته شده تا کاربر حروفی را که یک گربه زیر آن راه میرود در جعبهی متنی وارد کند (جانور دیگر سگ است)! هر چند به نظر میرسد این کپچای پیچیده نه برای مقابله با نرمافزارهای هرزپراکنی، که بیشتر برای آزار خلق الله و ترغیب آنها برای شل کردن سر کیسه و خرید حساب حرفهای به امید خلاص شدن از دست این کپچا ایجاد شده است! به هر حال این هم احتمالاً یکی از کاربردهای دیگر کپچا -در کنار مقابله با اسپم و کمک به دیجیتالی کردن کتابخانهها-ست!
فهرست سری نوشتههای من دربارهی هرزنامهها:
قسمت اول: ریشهی نام اسپم
قسمت دوم: هرزنامهها
قسمت سوم: کدامیک هرزنامههای بیشتری میگیرند: «علی» یا «زهرا»؟
قسمت چهارم: بگذارید «اسپم»ها را آنها بخورند!
قسمت پنجم: درآمدزایی هرزنامهها
قسمت ششم: ماشینهای صاحبنظر
قسمت هفتم: کپچا: «تو آدمی؟!»
قسمت هشتم: او.سی.آر: قاتل کپچای تصویر متن
قسمت نهم: صنعت حل کپچای هند و راهحلهای مقابله با اسپم با تکیه بر تحلیل محتوی
ریشهی نام اسپم
اگر به تبلیغات بالای پوشهی اسپم حساب جیمیلتان دقت کرده باشید، احتمالاً شما هم مثل من تا حالا متوجه شدهاید که بیشتر وقتها موضوع این تبلیغات به جای آن که دربارهی نرمافزارها و ابزارهای مقابله با اسپم یا به اصطلاح «هرزنامه»ها باشد، دربارهی خوراکیهاست!
در واقع واژهی «اسپم» پیش از آغاز عصر اینترنت نام تجاری نوعی غذای کنسرو شده بوده، که هم اکنون هم با همان نام تجاری (و البته بنا بر اصرار شرکت تولید کننده با صورت نوشتاری تماماً بزرگ (SPAM) برای متمایز بودن با اسپم اینترنتی و همچنین نشان دادن این که این نام یک نام اختصاری است) عرضه میشود و گویا بر خلاف هرزنامهها که همه جا ناخواستهاند خیلی هم خواستار دارد. در هر صورت ریشهی واژهی اسپم به معنی هرزنامه هم گویا، همان نام تجاری اسپم خوراکی است.
داستان انتخاب واژهی اسپم برای هرزنامههای الکترونیکی گویا از این قرار است که فراوانی «اسپم» در دوران جنگ جهانی دوم در اغذیهفروشیهای انگلستان -درست همان وقتی که به لحاظ شرایط جنگی خیلی از خوراکیهای گوشتی در این کشور مشمول جیرهبندی بودند الا «اسپم» که در همه جا پیدا میشد- دستمایهی داستان یکی از قسمتهای یک سریال کمدی دههی هفتاد میلادی شبکه تلویزیونی بی.بی.سی قرار گرفت، که در آن تکرار این واژه در منوی رستوران داستان آن قسمت از سریال و همچنین همراهی یک گروه همآواز جنبهی فراوانی این خوراکی را در آن زمان به طنز کشید. تحت تأثیر این سریال، بعدها و در آغاز دوران اینترنت، یکی از روشهای حالگیری افراد ناخواسته در اتاقهای گفتگو، پر کردن صفحات با واژهی SPAM بود و به همین دلیل اندک اندک واژهی «اسپم» به همه جور آشغال الکترونیکی ناخواسته از قبیل نامه، نظر وبلاگی و مانند آن که به صورت انبوه ارسال میشوند اطلاق شد (اصل ماجرا را در ویکیپدیای انگلیسی و در این قسمت بخوانید).
احتمالاً 😉 ادامه دارد …
فهرست سری نوشتههای من دربارهی هرزنامهها:
قسمت اول: ریشهی نام اسپم
قسمت دوم: هرزنامهها
قسمت سوم: کدامیک هرزنامههای بیشتری میگیرند: «علی» یا «زهرا»؟
قسمت چهارم: بگذارید «اسپم»ها را آنها بخورند!
قسمت پنجم: درآمدزایی هرزنامهها
قسمت ششم: ماشینهای صاحبنظر
قسمت هفتم: کپچا: «تو آدمی؟!»
قسمت هشتم: او.سی.آر: قاتل کپچای تصویر متن
قسمت نهم: صنعت حل کپچای هند و راهحلهای مقابله با اسپم با تکیه بر تحلیل محتوی
موبایلی که میداند «آنجا» کجاست!
محل قبلی شرکت ما در بالاترین طبقهی یک ساختمان بلند بود و از پنجرههایش میشد محدودهی وسیعی را دید. زیاد پیش میآمد که از آن بالا نظرمان به ساختمان یا محدودهی خاصی جلب میشد و از هم راجع به این که آنجا کجاست یا آن ساختمان خاص، احتمالاً محل کدام ادارهی دولتیست سؤال میکردیم و کم هم پیش نمیآمد که هیچ کس جواب قاطعی برای این سؤالها نداشته باشد.
دیروز تکه فیلم جالبی را دیدم دربارهی یک نرمافزار که برای موبایلهای هنوز به بازار نیامدهی سازگار با اندروید تهیه شده و میتواند راه حل مناسبی باشد برای مشکلی که در پاراگراف اول به آن اشاره کردم (این نرمافزار فعلاً روی کامپیوتر و با کمک نرمافزار شبیهساز گوشیهای اندروید اجرا میشود)! این نرمافزار به شما امکان میدهد که دوربین موبایل را به سمت یک محل خاص بگیرید و نام آن محل را روی تصویر زنده مشاهده کنید! علاوه بر آن اگر دوست داشتید میتوانید به کمک نقشههای ماهوارهای نمای محل را بدون آن که جابجا شوید روی صفحه نمایش گوشی از زاویههای دیگر ببینید.
اجزای این نرمافزار به کمک ترکیبی از اطلاعات دریافتی از تراشهی موقعیتیاب گوشی (جی.پی.اس داخلی که محل خود گوشی را مشخص میکند)، سرویسهای نقشههای ماهوارهای و یک قطبنمای داخلی اطلاعات لازم را استخراج میکنند. این سیستم امکانات معمول در نرمافزارهای موقعیتیاب را هم ارائه میکند، مثلاً میتوان به کمک آن موقعیت محلی را که قصد دارید به آنجا بروید جستجو کنید و مسیر مناسب جهت رسیدن به آنجا را بیابید.
طراحان این سیستم، آن طور که خودشان میگویند هر دو دانشجوی رشتهی Computational Visualistics در یکی از دانشگاههای آلمان هستند. چه ترجمهای برای اسم این رشته میشود ارائه کرد؟
نام این پروژه Enkin است. تکه فیلمی را که من به آن اشاره کردم اینجا ببینید.
پرسش و پاسخهایی دربارهی سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی
اگر دوست دارید تعداد بازدیدکنندههای سایت یا وبلاگتان را بالا ببرید و حساسیتی هم روی نوع مطالب ندارید احتمالاً سریعترین و بهترین راه این است که در نوشتههایتان از واژههای داغ و پرمشتری زیاد استفاده کنید. حدس این کلمات (یا نامها) چندان سخت نیست و خوب! شما هم با توجه به مرزهای مرام اخلاقیی که به آن پایبندید میتوانید دستهای از آنها را انتخاب و احتمالاً با کمک آنها کار و کاسبی ِ کساد وبلاگتان را رونق ببخشید. واژههایی مثل اسم بازیکنان فوتبال، بازیگران فیلمهای هالیوودی، بالیوودی، ایرانی (مخصوصاً نام بازیگران ِ تشت ِ رسوایی از بام افتادهی سریالهای مذهبی سیما 😉 ) . به عنوان نمونه یک چند وقتی درصد قابل توجهی از بازدیدکنندگان وبلاگ من با جستجوی یک عبارتِ -برای من- عجیب و ناآشنا به اینجا میرسیدند: «هرتیک روشن»! این کلمهها را میتوانید در این نوشتهی من پیدا کنید، به هر حال کنجکاو شدم و جستجویی کردم و فهمیدم که بعله! همهی این جستجوکنندهها شیفتگان ِ یک بازیگر هندی هستند که اشتباهاً به اینجا میرسند و احتمالاً با دماغ سوخته از اینجا میروند!
در هر صورت من با توجه به تجربیات به دست آمده از نوشتههای اخیرم فکر میکنم یک پیشنهاد جالب برای این دسته از وبلاگنویسان داشته باشم: مارکهای گوشیهای موبایل و نام مدل گوشیهای پرطرفدار میتوانند از جملهی این جور کلمات باشند: نوکیا، سونیاریکسون، سامسونگ و دیگر برندهای موبایل به نظر من از جملهی واژههای داغ هستند! سند میخواهید؟ تعداد «سونی اریکسون»های این عکس را بشمارید:
اینها بیست عبارت داغ وبلاگ من در یک سال گذشته بودهاند و درصد بالایی از مشتریهای من توی دم و دستگاه من دنبال جنسهایی با مشخصات ذکر شده میگشتهاند. علاوه بر این همچنان که قبلاً اشاره کردهام بیشترین ارجاع دهنده به وبلاگ من بعد از موتورهای جستجو یک نوشتهی وبلاگی در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ بوده.
خوب! فکر میکنید نظر من در مورد این همه استقبال چیست؟ بیتعارف بگویم که نظرم چندان مثبت نیست. نشانههایش را میتوانید در بستن زودهنگام نظرات دو نوشتهی قبلیم در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ و همچنین از ابتدا بسته بودن نظرات خیلی از نوشتههایم که در آنها یک اشارهای به موبایل یا اجناس مشابه شده ببینید. چرایش را باید در وسواس ِ (احتمالاً احمقانهای 😉 ) که در بیپاسخ نگذاشتن ایمیلهایم به خرج میدهم و انرژیی که پاسخ دادن به این همه ایمیل و نظر ازم میگیرد جستجو کنید (البته خیلی از پاسخها «نمیدانم» و «بلد نیستم» بوده، اما خوب ایمیل دریافتی بیجواب نمانده).
اما چرا نوشتهی دیگری در مورد این گوشی موبایل مینویسم؟ دو دلیل مهم دارد که اولیش مهمتر است! دلیل اولش این است که حداقل به این طریق سعی دارم از دست ایمیلهای مربوط به موبایل و گوشی موبایل خلاص شوم. دلیل دومش هم این است که میخواهم زحمتی را که برای پاسخ دادن به انبوهی از ایمیلهای دریافتی مرتبط متحمل شدهام به هدر ندهم و حداقل یک نوشتهی نسبتاً سودمند در این مورد تهیه کنم و در دسترس بگذارم.
بستن نظرات نوشتههای مرتبط با این گوشی چندان مؤثر نبوده. نگاهی به این نوشته یا این یکی که هیچ مطلب مرتبطی در مورد این گوشی در متن اصلی آنها پیدا نمیشود بیندازید. اتخاذ استراتژیهای مختلف در این باره هم سودی نداشته: یک چند وقتی این نظرات را بیپاسخ میگذاشتم. میدیدم که نظرات دیگری توی نوشتههای دیگر گذاشته میشوند. چند وقتی هم به محض مشاهدهی این گونه نظرات غیرمرتبط آنها را حذف میکردم که آن هم چندان مؤثر نبود.
بگذریم! نظرات این نوشته را باز میگذارم، اما از این به بعد دیگر خودم جواب پرسشهای مرتبط را نخواهم داد و پاسخ را واگذار میکنم به دیگرانی که جوابها را میدانند. نظرات جدیدی را که در این مورد روی نوشتههای دیگر گذاشته میشود حذف میکنم و به ایمیلهای مرتبط با این موضوع هم جواب نمیدهم. این هم پرسش و پاسخهایی در مورد گوشی موبایل سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی:
در این وبلاگ چه مطالبی در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی پیدا میشود؟
این نوشتهها را بخوانید و لینکهای ارائه شده در متن یا بخش نظرات آنها را دنبال کنید: سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی، ترفندهای سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی، مشکلات میان افزار دبلیو ۸۰۰ روی گوشی کا ۷۵۰، چند پوسته برای گوشیهای سونی اریکسون، نظرات این نوشته.
آیا میشود از کا۷۵۰ به عنوان کنترل تلویزیون استفاده کرد؟
تا آنجا که من شنیدهام طول موج مادون قرمز این گوشی با طول موج مورد نیاز برای کنترل از راه دور تلویزیون متفاوت است و بنابراین با این گوشی نمیشود.
برنامهی MyPhoneExplorer پیامها را فارسی نمیفرستد. چه کنم؟
کنترل پنل ویندوز را باز کنید. عنوان Regional and Language Options را باز کنید. به برگهی Advanced بروید و زبان پیشفرض برنامههای غیریونیکد را فارسی بگذارید (Farsi را از لیست باز شو انتخاب کنید). روی OK کلیک کنید. سیستم خاموش و روشن میشود و احتمالاً مشکل حل شده است.
نظرت راجع به فلان گوشی چیست؟ میشود این گوشی را با آن گوشی مقایسه کنی؟
به جان شما من نه موبایل فروشم نه دوست موبایل فروش دارم. غیر از گوشی خودم هم با هیچ گوشی دیگری هم کار نکردهام. باور کنید که برای دوستان نزدیکم هم به این راحتیها حاضر نیستم وقت بگذارم، اطلاعات از اینترنت استخراج کنم (مخصوصاً اطلاعاتی که به درد خودم نمیخورد). شما که ندیده و نشناختهاید و جای خود دارید (تغییر جنسیت هم دردی را دوا نمیکند 😉 ) !
میشود دستورالعملهای تغییر میانافزار یا چرخشی کردن منوی گوشی را به زبان ساده توضیح دهی؟
نه! ببینید! اولا من وقت و حوصلهی کافی برای این کار را ندارم. ثانیاً بپذیرید که بعضی کارها کار هر کسی نیست و اگر شما از لینکها و توضیحات من نمیتوانی سر در بیاوری احتمالاً توضیحات بیشتر باعث میشود یک بلایی سر گوشی موبایلت بیاوری و … . برای انجام کارهای اینطوری یک حداقل سواد کامپیوتری لازم است که خوب … 😉 .
چطور میشود فهمید گوشی CID36 است یا CID49 ؟
نمیدانم!
چطور میشود کاری کرد که کا۷۵۰ ی قفل شده برای باز شدن رمز بخواهد؟
تا آنجا که من میدانم نمیشود.
ام پی تری
از کارل هاینز برندنبورگ اغلب به عنوان مخترع فرمت موسیقیایی ام.پی.تری یاد میشود. هر چند خود او اعتقاد دارد که پرطرفدارترین فرمت موسیقی دیجیتال امروز (ام.پی.تری)، حاصل تلاش یک هستهی اصلی از طراحان و تعداد زیاد دیگری است که کمکهای مهمی به تکمیل این ابداع کردند. جالب است بدانیم که در نظر او این افراد فقط شامل برنامهنویسان و طراحان الگوریتمها نبودند و حتی در این میان از آوازخوانانی یاد میکند که به اتکای تواناییهای خودشان در پیشبرد این پروژه سهیم بودند!
دکتر برندنبورگ که هماکنون مدیر مؤسسهی فناوریهای رسانهای دیجیتال فرانهوفر در آلمان است کار خود را بر روی مقولهی فشردهسازی دیجیتالی موسیقی در اوایل دههی هشتاد میلادی و در حالی آغاز کرد که دانشجوی دکترای دانشگاه ارلانگن-نورنبرگ آلمان بود. یکی از اساتید دانشگاه او را تحریک کرد که بر روی مسألهی انتقال موسیقی از طریق یک خط تلفن دیجیتالی ISDN کار کند. این مسأله برای برندنبورگ فقط یک مسألهی برنامهنویسی کامپیوتر نبود، پیشنیاز دستیابی به یک راه حل برای این مسأله، بررسی علمی چگونگی درک موسیقی توسط انسان بود (همینجاست که در تاریخچهی ابداع این فرمت موسیقیایی از یک خواننده و یک آهنگ خاص یاد میشود).
برندنبورگ پس از تکمیل رسالهی دکترای خود در سال ۱۹۸۹ -در حالی که با سمت استادیاری در دانشگاه محل اخذ مدرکش مشغول تدریس بود- کارهای خود را روی فرمت ام.پی.تری ادامه داد و در این راه با دانشمندان مؤسسهی تحقیقاتی فرانهوفر همکاری نزدیک داشت تا این که در سال ۱۹۹۳ به این مؤسسه ملحق شد. تیم فرانهوفر تنها گروهی نبود که بر روی مسألهی انتقال موسیقی از طریق اینترنت کار میکرد و این گروه رقبایی داشت که همگی در این باره تحقیق میکردند و تلاش میکردند دستاوردهایشان را به عنوان استاندارد جهانی انتقال صوت از طریق اینترنت تثبیت کنند. رقابتی فنی که گاه به یک دستهبندی سیاسی تبدیل میشد. اما سرانجام ام.پی.تری به عنوان فرمتی کارا و پرطرفدار از سوی کاربران پذیرفته شد. جایی که مخهای کامپیوتر آن روزگار، به استفاده از این فرمت برای ذخیرهی فایلهای موسیقی روی آوردند، مایکروسافت در سال ۱۹۹۷ پشتیبانی از این فرمت را به برنامهی مدیاپلیر ِ ویندوز اضافه کرد و در سال ۱۹۹۸ اولین دستگاههای قابل حمل پخش ام.پی.تری به بازار آمدند.
برندنبورگ هماکنون نیز در مقام مدیر مؤسسهی فرانهوفر به شکلهای دیگری فعالیتهای خود را در زمینهی فناوری موسیقی دیجیتال ادامه میدهد و هیچ بعید نیست که او و محققانی که تحت نظارت او کار میکنند زمینههای انقلابهای دیگری را در فناوری موسیقی دیجیتال فراهم آورند.
این یک ترجمهی آزاد و ناقص از این مقاله است.
پیدا کنید دانشمند گم شده را!
۱- در سال ۱۷۶۹ میلادی یک مجارستانی به نام ولفگانگ وان کمپلن اروپای آن روز را با عرضهی یک ماشین شطرنجباز شگفتزده کرد: این ماشین مکانیکی توانست افراد سرشناسی همچون بنجامین فرانکلین و ناپلئون بناپارت را که در کنار دانش و سیاست در شطرنجبازی نیز از سرآمدان عصر خود به شمار میآمدند مغلوب کند. مخترع آن ادعا میکرد که این جعبهی چوبی با تکیه بر چرخدندهها و قطعات مکانیکیی که با باز شدن در کناری آن در معرض دید قرار میگرفت کار میکند و مدعی بود ماشینی ساخته که با تکیه بر هوش مصنوعی تصمیمگیری میکند. اما واقعیت چیز دیگری بود: در این جعبه، فضایی در نظر گرفته شده بود که یک شطرنجباز ماهر و کوتوله (که ترک بود؟!!!) در آن مخفی میشد و به کمک طنابهایی مهرهها را حرکت میداد! در هر صورت ماشین شطرنجباز مزبور در تاریخ به Mechanical Turk مشهور است! (منبع)
۲- شرکت آمازون مدتی است سرویس آنلاینی راه انداخته که هدف آن فراهم کردن امکان استفاده از مهارتهای انسانی در پروژههایی است که تکنیکهای نرمافزاری به تنهایی از عهدهی حل مسائل برنمیآیند یا پیادهسازی نرمافزارهایی که توانایی انجام وظایف مورد نظر را به صورت خودکار داشته باشد صرفهی زمانی یا اقتصادی ندارد. مسائلی مثل این که: در کدامیک از انبوه عکسهای ورودی به سیستم، فلان شیء یا فلان شخص حضور دارد برای یک انسان به آسانی یک نگاه قابل حل است، حال آن که پیادهسازی نرمافزاری که چنین مهارتی را داشته باشد بسیار مشکل است و حتی در صورت پیادهسازی به احتمال قوی -برای اطمینان از دقت- نتایج آن نیاز به بازبینی انسانی خواهد داشت. نام این سرویس از روی همان ماشین شطرنجباز – ِ به ظاهر اتوماتیک ولی در واقع متکی به توان انسانی- برداشته شده است یعنی Mechanical Turk.
۳- جیمز گری دانشمند بزرگ علوم کامپیوتر که نقشی اساسی در پیشرفت فناوریهای پایگاه دادهها داشته چند روز پیش در دریا و سوار بر قایق شش فوتیش گم شده. بعد از آن که جستجوی گارد ساحلی به دنبال او به جایی نرسید سرویس مکانیکال تورک شرکت آمازون برنامهای را راهاندازی کرد که در آن از جستجوگران انسانی خواسته میشود در میان عکسهای ماهوارهایِ در اختیار گذاشته شده، به صورت چشمی به دنبال قایق این دانشمند بگردند (اینجا را ببینید)! قایق مزبور در عکسهای ماهوارهای به صورت یک لکهی شش پیکسلی دیده خواهد شد و داوطلبان جستجو پس از آشنایی با سیستم تلاش میکنند که به این طریق به نجات این دانشمند بزرگ کمک کنند. هر چند این برنامه کمی عجیب به نظر میرسد اما شاید موفقیت آن فصل تازهای را در استفاده از نیروی انسانی -از طریق وب- برای انجام فرایندهای این چنینی بگشاید (منبع).