از دیشب، و گویا این بار اشتباهی در کار نیست.
Category: سایت
برنامهنویسی با C++ آسان است؟!
البته که نه! برنامهنویسی با C# و به کمک سکوی .NET آسانتر است. بحث اینجا البته نه C++ است نه C#، نه سکوی .NET و نه حتی برنامهنویسی.
خواستم نکتهای را که مدتی پیش یاد گرفتهام به شما هم یاد بدهم. سعی کنید عنوان این مطلب را در Notepad ویندوز تایپ کنید. ابتدا آن را راست به چپ کنید و تایپ کنید «برنامهنویسی با C++ آسان است.» چه اتفاقی میافتد؟
چرا این اتفاق میافتد؟ آیا این ایراد نرمافزاری نوتپد است؟ من چنین تصوری داشتم و مطلب را در انجمن رایانش فارسی سؤال کردم (اینجا). پاسخ آن است که خیر این یک ایراد نیست. بر طبق الگوریتم دوسونویسی استاندارد یونیکد (UBA) نویسههایی مانند + و # کمتوان محسوب میشوند و جهت آنها در متن توسط نویسهٔ پرتوان بعدی آنها تعیین میشود. به همین جهت اضافه کردن یک نویسهٔ پرتوان استاندارد غیرقابل مشاهده مثل نویسهٔ LRM (Left-to-Right Mark) (قابل تایپ توسط Ctrl+Shift+3 در صفحهکلید استاندارد ویندوز در حالتی که صفحهکلید فارسی است) مشکل را حل میکند (برنامهنویسی با C++<LRM> آسان است).
نظیر همین مشکل برای تایپ «سکوی .NET» وجود دارد، در این مورد باید نویسهٔ کنترلی را پیش از نقطه گذاشت. البته من راجع به دلیلش مطمئن نیستم. طبق چیزی که بالا نقل کردم باید نویسهٔ بعدی نقطه جهت را چپ به راست میکرد، اما این گونه نمیشود و نیاز است قبل از آن نویسهٔ کنترلی بگذاریم. احتمالاً دلیلش با بررسی مستندات UBA مشخص میشود. اگر از دوستان کسی دلیلش را میداند بنویسد (بعدنوشت: جوابش را آقای سید رضی داد: اینجا).
علاوه بر این از نویسههای کنترلی LRM و RLM برای تایپ ممیزهای بین اعداد تاریخ طوری که در مرورگرهای مختلف متن نهایی یکسان دیده شود میتوان استفاده کرد. گویا مایکروسافت ورد این نویسهها را به صورت خودکار در جای لازم درج میکند و به همین دلیل کسانی که با ورد تایپ میکنند احتمالاً این مشکل را زیاد مشاهده نکردهاند.
دنبالهٔ ۱
پیرو بحث پاراگراف اول دربارهٔ تقابل C++ و C#، بارها دوستان تقاضا کردهاند گنجور رومیزی را روی لینوکس یا مکاوس بتوانند اجرا کنند. من پیشتر دنبال راه حلهایی مانند مونو بودم (اینجا را ببینید) که به نتیجه نرسید. با ویرایشهای جدیدتر مونو حتی در حد همان دلخوشکنک ابتدایی نمایش پنجرهٔ برنامه هم، برنامه اجرا نمیشود. آقای سیدرضی علویزاده در حال تهیهٔ برنامهای سازگار با پایگاه دادههای گنجور رومیزی با استفاده از Qt هستند که تحت سه سیستم عامل ویندوز، لینوکس و مک اجرا میشود. اطلاعات بیشتر راجع به «ساغر» را اینجا بخوانید و تصاویری از آن را ببینید.
دنبالهٔ ۲
از آنجا که حدس میزنم عنوان نوشته اغواگر جستجوگران اینترنتی «C++ آسان» باشد سایت پیسیکدنویس را به این دسته از مشتریان نوشته توصیه میکنم.
دنبالهٔ ۳
در راستای دنبالهٔ ۱ و بر اساس دلایلی که در اینجا راجع به آن صحبت کردهام صفحهٔ فیسبوک گنجور را راهاندازی کردهام (http://www.facebook.com/ganjoor). اگر اهل فیسبوک هستید و به گنجور علاقه دارید سری به آن بزنید و آن را به دوستانتان بشناسانید.
دنبالهٔ ۴
این نوشته را تقدیم میکنم به شیخنا.
لطفاً چند دقیقه از وقت آنلاینتان را به من هدیه بدهید!
۱- به این نشانی بروید.
۲- بالای صفحه یک عکس بریده شدهٔ متنی میبینید. در کادر پایین آن یک یا چند دکمهٔ سفیدرنگ میبینید که حاوی متنهایی مشابه تصویر بالای صفحه هستند. اگر یکی از آنها متنش کاملاً شبیه متن تصویر است روی آن کلیک کنید، اگر نه در کادر متنی «خیر؟ تصویر درست را وارد کنید» متن درست را تایپ کنید و Enter بزنید.
۳- با هر بار کلیک بر روی یکی از دکمههای مرحلهٔ ۲ به صفحهٔ مشابهی هدایت میشوید و این کار را میتوانید تا هر وقت که دوست داشتید ادامه دهید!
۴- بعضی از عکسها ممکن است ناخوانا باشند (بد اسکن شدهاند)، در این موارد روی دکمهٔ «تصویر ناخواناست» کلیک کنید. بعضیها هم ممکن است حاوی هیچ متن قابل بازخوانیی نباشند (حروف تکه تکه و …)، در این موارد روی دکمهٔ «تصویر بد بریده شده» کلیک کنید.
با صرف چند دقیقه از وقت آنلاینتان به این صورت -ضمن لطفی که دارید به من میکنید 😉 – به گسترش دامنهٔ دادههای بزرگترین سایت شعر فارسی دارید کمک میکنید. دوست دارید در این مورد بیشتر بدانید؟ اینجا را ببینید.
گلوگاهیاب
بعد از مشکلاتی که برای میزبانی گنجور پیش آمد تصمیم گرفتم این بار برای گنجور از یک شرکت معتبر خارجی خدمات میزبانی بگیرم و نهایتاً از مدیاتمپل که از شرکتهای توصیه شده توسط سایت وردپرس برای میزبانی وب بود خدمات میزبانی خریدیم.
نکتهٔ جالبی که در مورد سرویس میزبانی این شرکت نظرم را جلب کرد نحوهٔ سنجنش میزان استفاده از منابع در سرویس میزبانی گرید این شرکت است. جایی که با توجه به فضای ۱۰۰ گیگابایتی و پهنای باند یک ترابایتی (با هزینهٔ سالیانهٔ حدود ۲۰۰ دلار) محدودیتهای معمول میزبانهای وب عملاً کارایی ندارد.
این شرکت معیاری را به اسم GPU (ربطی به Graphics Processing Unit ندارد 😉 مخفف Grid Performance Unit است) طراحی کرده که بر اساس میزان مصرف منابع سیستم؛ کاربران را محدود میکند و جالب آن که گزارش کاملی که در این زمینه ارائه میدهد میتواند کاملاً کارایی لازم بر اشکالیابی و پیدا کردن اسکریپتهای ناکارا یا مشکلدار را داشته باشد.
این طرح به نظرم به راحتی میتواند مشکل شرکتهای میزبانی را حل کند تا به جای متهم کردن نمونه سایتهای تصادفی به مصرف بیش از حد منابع و مسدود کردن این گونه سایتها بر اساس حدس و گمان یا با استفاده از نرمافزارهای مشکوک بدون ارائهٔ گزارش و بدون اخطار قبلی یا بعدی (من حدس میزنم همین نرمافزار معلومالحال 😉 وبلاگ رازیگر نقطه کام را که عملاً مدتهاست بهروز نشده عامل مصرف بیش از حد منابع سیستم شناخته و تا به امروز برای بیش از چند هفته مسدودش کرده بدون آن که احتمالاً صاحب سایت از قضیه خبر داشته باشد. گواه این قضیه هم آن است که در کش گوگل هم همین قضیه به ثبت رسیده!) و نهایتاً عدم واکنش در مقابل تقاضا برای تأدیهٔ مبالغ پرداختی 😉 گلوگاههای فشار روی سرورها را پیدا کنند و روباتهای تخیلی را (که من حدس میزنم خزندهٔ موتورهای جستجو واقعیترین نمونههایشان باشند) به حمله و فشار روی سرورها متهم نکنند.
سفر زمان در وب
اگر اینترنت پرسرعت دارید یا حوصله و صبر زیاد و البته علاقه به سایتهای تمامفلَش، سری به این سایت بزنید، بهتر است با اسپیکر روشن سایت را ببینید، بین صفحاتش با کلیک بر روی فلِشهای چپ و راستِ وسط صفحه جابجا شوید تا پس از انیمیشن جالب جابجایی بین صفحات، نماهایی از آینده یا گذشتهٔ لندن، مسکو و …را ببینید.
کمیک بلاگ
وبلاگهایی که به جای نوشته در آنها کاریکاتور یا کمیک میگذارند این روزها کم نیستند. نمونههای فارسیش را هم احتمالاً دیدهاید مثل هفت یا آقای اوف.
یک نمونهٔ جالب (انگلیسی) از این نوع را چند روز پیش پیدا کردم که به نظرم اگر به اینجور وبلاگها علاقه دارید بد نیست سری به آن بزنید: The Oatmeal. از آنجا که صاحبش -گویا- طراح وب است، مطالبش کم و بیش مزهٔ کامپیوتر و وب میدهد. مثلاً این کمیک را با عنوان «چطور میشود که یک پروژهٔ طراحی وب، مستقیماً به ته چاه ویل سقوط میکند؟» ببینید. کمیکهایی با موضوعات دیگر هم دارد مثل این با عنوان «پانزده نکته دربارهٔ قهوه». اگر فرصت سر زدن به این کمیکبلاگ را پیدا کردید به نظرم این کمیک را در مورد خدمات پس از فروش شرکتها حتماً ببینید.
The Big Picture
The Big Picture (به فارسی احتمالاً «نمای کلی» یا «تصویر بیرونی») یک عکسبلاگ و زیرمجموعهای از سایت روزنامۀ بوستون گلوب است. در این عکسبلاگ میتوانید هر چند وقت یک بار معمولاً با توجه به مناسبتهای جاری مجموعۀ جالبی از عکسهای با اندازه و کیفیت بالا را مشاهده کنید. برای نمونه بد نیست سری به این آلبوم با عنوان رمضان ۲۰۰۹ بزنید که همین چند روز پیش به مناسبت آغاز رمضان در دسترس قرار گرفته است. آلبوم رمضان امسال این عکسبلاگ از ایران عکسی ندارد، اما آلبوم عکسهای رمضان پارسالش (در این نشانی) یک عکس از ایران و از فرایند پختن زولبیا دارد.
آلبوم عکس انتخابات ایران و همچنین سه آلبوم عکس مربوط به حوادث پس از انتخابات (این، این و این) نیز به نوبۀ خود جالبند (به خاطر انتشار همین عکسهاست که این سایت الان فیلتر شده است).
در حین مرور آلبومهای عکس این سایت، من تعدادی از عکسهای این سایت را گزینش کردهام. ببینید:
معبدی در بوتان (مراسم تاجگذاری پادشاه بوتان)
نمایی از مکه (حج و عید قربان)
بزکشی (صحنههایی از افغانستان)
چشم حلبی
این مقاله را در مورد دکتر حسابی شاید دیده باشید. وقتی در گوگل دنبال عکس فرضی دکتر حسابی و اینیشتین میگردید علاوه بر آن عکسی که به روایت مقالهی مزبور فرد مجاور اینیشتین در آن گودل ریاضیدان است، این عکس را هم به وفور میبینید:
چند روز پیش با دوستان تصمیم گرفتیم «حسابی»ِ این عکس را هم پیدا کنیم. برای این کار میتوان از یک موتور مقایسهی تصاویر کمک گرفت. سایت TinEye یک چنین چیزی است. عکس مورد نظرتان را آپلود میکنید و این سایت تلاش میکند عکسهای مشابه آن را بیابد.
به کمک این سایت مشخص میشود که شخصیت مجهول الهویه در عکس فوق بهرام کورشون اوغلو فیزیکدان ترکیهایست.
کاربردهای دیگری هم میشود برای این سایت پیدا کرد. مثلاً فکر میکنم بشود به کمک چنین سرویسی راجع به چیزهایی که دور و برمان هستند (گلها، گیاهان، پرندهها) و اسمشان را نمیدانیم (کلمهی کلیدی برای جستجو در موردشان نداریم) به طریقی مشابه این و به کمک عکسهایی که از آنها میگیرم اطلاعات کسب کنیم. نظر شما چیست؟!
رمزگشایی یک زبان ناشناخته
وبلاگهای مجلهی وایرد را اگر مثل من حداقلهای انگلیسیفهمی را دارید نگاه کنید. جالبند و احتمالاً خوشتان میآید.
البته این روزها ارتباط اینترنتی خانگی من با سایتهایی که قسمتهایی از صفحات آنها از دامنهی googlesyndication.com بارگذاری میشود (مثل همین مجموعه وبلاگها) شدیداً مشکل دارد. یعنی باید چند دقیقه منتظر بمانم تا بالا بیایند. فعلاً این مشکل را برای خودم با یک افزونهی فایرفاکس حل کردهام. گفتم شاید این راه حل به کار شما هم بیاید.
در هر صورت امروز ضمن مرور این وبلاگها، به مطلبی رسیدم در مورد این که چطور شخصی به کمک روشهای هوش مصنوعی توانسته به این نتیجه برسد که یک شبه خط ناشناختهی مربوط به یک تمدن چند هزار سالهی هندی/پاکستانی واقعاً یک خط است و نه نقاشیها و سمبلهای بدون ارتباط با زبان (زحمت کشیده البته 😉 ، روش کارش اینطوری بوده که مدلش را با چهار خط واقعی مثل خط زبان انگلیسی و چهار غیر خط مثل الگوهای دی.ان.ای، یک زبان برنامهنویسی و … آموزش داده، به این نتیجه رسیده که غیرخطها الگوهای کاملاً منظم یا بسیار در هم ریخته دارند ولی خطهای نوشتاری زبانها از لحاظ نظم در میانهی این دو حالت قرار میگیرند، نهایتاً شبه خط هندی را به مدلش داده و مدلش به این نتیجه رسیده که این شبه خط واقعاً خط نوشتاری یک زبان است).
حدیث نفس!
شما از تلفن همراهتان چه استفادهای میکنید؟ بیشتر صحبت میکنید؟ پیامک میفرستید؟ یا …؟! این نمودار را ببینید:
نمودار را از سایت گراف جم برداشتهام، از این صفحه. ایدهی این سایت آن است که بازدیدکنندگان و علاقمندان به سایت با کمک ابزارهای آن نمودارهای طنزآمیز و خندهدار درست کنند. بگذریم!
دو یا سه هفته پیش من گوشی موبایلم را (روشن و در حال کار) با ماشین لباسشویی شستم و بعد از آبکشی، از جیب کاپشنم بیرونش آوردم.
توصیهی اقتصادی: اگر شما هم بلای مشابهی سر گوشیتان آوردید، اولین کاری که میکنید این نباشد که سعی کنید روشنش کنید تا ببینید کار میکند یا نه. سعی کنید بگذارید به اندازهی کافی خشک شود، بعد …
به هر حال، توصیهی بالایی حاصل جستجوهای بعد از واقعه -به دنبال راه علاج- است و من دقیقاً اولین کاری که بعد از بیرون آوردن آن از جیب کاپشنم کردم روشن کردن آن بود! روشن شد، البته فقط فلاش دوربینش. بعد از آن یکی دو باری گوشی را باز و بسته کردم. همه جایش را خشک کردم و امتحانهای مجدد، نتیجهای جز حداکثر همان روشن شدن فلاش دوربین یا چراغ مادون قرمز نداشت. باتری را به کمک فلاش دوربین کاملاً خالی کردم. اما بعد از آن دیگر گوشی باتری را شارژ نکرد …، کم کم به فکر تعمیرکار افتادهام و البته به دنبال آن وسوسهی خرید یک گوشی جدید یقهام را محکم گرفته و دستش را توی جیبم کرده این روزها و من ضعیفالنفس به زودی احتمالاً در برابرش تسلیم خواهد شد و … .
در هر صورت، در این مدت نبود گوشی موبایل را من به صورت متفاوتی احساس کردهام. من با «تلفن» موبایل خیلی کمتر از حد متعارف سر و کار داشتهام و دارم. میدانید؟! نبود گوشی، در گام اول، باعث شد -بعد از مدتها- سراغ ساعت زنگدار قدیمیم بروم و تازه بفهمم زنگ آن چندان مطمئن کار نمیکند. هر چند، همان پیشترها هم صبحها معمولاً چند دقیقه پیش از این که موبایلم زنگ بزند از خواب بیدار میشدم. الان هم همینطور است! با این تفاوت که این روزها با خیال راحت تا صبح، یکسره نمیخوابم و معمولاً نیم ساعت یا یک ساعت پیش از ساعت مقرر بیدارم.
مشکل دیگر، مربوط به پخت و پز است و زمانهایی که باید طول بکشد تا مرحلهی بعدی پختن را انجام دهم. برای این کار یک زمانسنج ویندوزی داونلود کردم که چندان ازش خوشم نیامد. این چند وقته، یا از این ساعت زنگی آنلاین استفاده میکردهام یا زمان شروع هر مرحله را روی کاغذ مینوشتهام تا حواسم به کارم باشد.
لیست خریدها (چند بار رفتهام برای خرید یک چیز خاص، یادم نیامده چه میخواستم بخرم، کلی آت و آشغال اضافی خریدهام، برگشتهام و متوجه شدهام آن چیز ضروری بین لیست خریدهایم نیست!)، موعد پرداخت هزینهی اینترنت، موعد اجارهخانه و … ! میدانید؟! من به یک گوشی موبایل احتیاج دارم، البته احتمالاً فقط به یک «گوشی» موبایل!
به هر حال، وبگردی دربارهی گوشیها را شروع کردهام. این روزها صفحههای لمسی و جی.پی.اس متداول شده و من هم تقریباً مصمم هستم که -اگر خواستم بخرم- این بار یک گوشی حائز این قابلیتها و «سیستمعاملدار» بخرم، ترجیحاً ویندوزی، اما با بودجهای که در نظر گرفتهام احتمالاً معقولترین گزینه نوکیا ۵۸۰۰ اکسپرس میوزیک است که سیمبینی است. شاید هم بر وسوسهی پرخرجم غلبه کردم و همان گوشی آب کشیده را فرستادم تعمیر، تا ببینم چه میشود.